چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

آش شله قلم‌کار فصل دوم بخش نخست پاره‌ی سوم شیخ شل

 

آش شله قلم‌کار 

فصل دوم بخش نخست پاره‌ی سوم


شیخ شل

                                                                                                                                                       

                                نویسنده : محمد مستقیمی      

شیخ حاج مندلی که اینک جوانی رشید است و نامزدی عقد کرده هم برایش دست و پا شده لابد رفتارهای خاص خود را دارد. دلش می‌خواهد سری توی سذها داشته باشد و جلوه‌ای کند و در میان جوانان اسمی و رسمس و در این راه ظاهراً شانس هم به یاری او می‌آید و صبح یکی از روزهای بهاری که با تفنگ سرپر خود لابد برای پرندن کلاغان مزرعه از قلعه بیرون زده است چند آهو را مشاهده می‌کند که طفلکی‌ها برای نوشیدن آب سر سلخ چوپانان آمده‌اند او هم تفنگ آماده‌ی شلیک خود را نشانه می‌رود و تیری می‌اندازد و از قضای روزگار یکی از آن زبان بسته‌های خوش اندام و خوش نگاه به خاک و خون می‌غلتد. صدای شلیک همگان را به سر سلخ می‌کشاند و «شیخ» حاج مندلی پیروزمندانه بر لاشه‌ی آهو می‌ایستد و هر چه دلش می‌خواهد پز می‌دهد و لابد نامزد جوانش هم در میان تماشاچیان بوده و لابد او هم به رشادت نامزد خود نازیده است و اگر هم یزی بر لب نیاورده حتمیاض با خویشتن زمزمه کرده است که: بله این شکارچی شجاع نامزد من است دختران دم بخت! و بیگم‌جانی خانم که خدا می‌داند که قطعاً تمام اسفندهای روییده در بیابان‌های چوپانان را به آتش می‌سپارد دود می‌کند چ هر چه گندمی از آسیاب چوپانان آرد می‌شود را خمیر کرده چشم در می‌کند  و تمام گوشت و پر و پوست و کله و پاچه‌ی آن آهوی مادر مرده را هم صدقه داد و چه کرد و چه کرد که خدای ناکرده زخم چشم حسودان و شور چشمان پسرش را نگیرد که همه‌ی این‌ها کارساز نبود و نمی‌دانم چشم زخم یا قضا و قدر کرد آنچه را بایست می‌کرد و شد آنچه باید بشود.

برای مطالعه بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید

ادامه مطلب ...

چون گاوها را خیلی دوست دارم


 چون گاوها را خیلی دوست دارم




کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۴ - ضمیمه


کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۴ - ضمیمه

سفرنامه سون هدین

ترجمه : مجید ذوالفقاری انارکی 

هدین قصد خود برای سفر به ریگ جن را با حاجی حسن در میان میگذارد و از وی اطلاعات میخواهد که چنین پاسخ میگیرد:

"بارها به کناره ریگ جن رفته و چندین بار از آن طریق به سبزوار سفر کرده ام. عبور از کویر جن اگر با حساب صورت بگیرد کاملا ممکن است و در غیر این صورت میتواند برای شتر ها و نیز مسافران مهلک باشد. این سفر تنها با شتر ممکن است و نه با حیوان دیگری. از مهم ترین نکات، بردن آب کافی است که در آنجا یافت نمیشود. سفر خود را آنگاه آغاز کنید که از ۷ تا ۱۰ روز قبل از آن باران نیامده باشد و احتمال بارش در طی راه نیز نباشد چون در هوای بارانی، زمین گل و لغزنده شده و شترها نمی توانند ۱۰ قدم بردارند بدون اینکه بر زمین بیفتند و یا اینکه در گل فرو رفته و تلف می شوند. این فاجعه چندین بار برای کاروانیان پیش آمده که شتر ها و اموالشان از دست رفته و گاه خود نیز باز نگشته اند.

درهنگام گذر از ریگ جن باید بدون توقف، خواب و استراحت، بخش عمده راه را طی کنید تا اگر باران غافلگیرتان کرد، راه چندانی تا انتهای مسیر در پیش نداشته باشید. اگر راه گلی و لغزنده کوتاه باشد، شانس رهاییتان از اینکه راه طولانی را در این شرایط در پیش داشته باشید، بیشتر خواهد بود. اگر هم در راه باران گرفت باید سرعت خود را زیاد کنید تا قبل از اینکه زمین کاملا لغزنده شود بیشترین راه را طی کرده باشید"

نکته قابل توجه اینکه حاجی حسن بر خلاف بسیاری دیگر که صحبت از خطر جن و پری در دل کویر میکنند از این بابت سخنی نمی گوید و راهنمایی های او خالی از توهماتی است که به قول هدین بسیاری از ایرانیان آن دوره در دام آن گرفتار بودند.

هدین با اینکه انسان ماجراجویی بود و از خطرات ابایی نداشت به نصیحت های حاجی حسن گوش فرا داد و توانست راه رفت را از جندق به سطوه و راه بازگشت را از طرود به عروسان و سپس خور، طی کند. این رفت و برگشت با دو همراه و سه شتر و با مشکلات و مخاطرات چندی، از جمله بارشی که در بین راه آغاز شد و زمین را لغزنده کرد به انجام رسید. علت انتخاب دو راه رفت و برگشت گوناگون این بود که وی میخواست بیشترین اطلاعات را از چند و چون کویر به دست آورد. وی سپس از این داده ها برای توضیح علت پیدایش کویر، تپه های شنی آن و ریگ جن، و نیز تاریخ تشکیل آنها استفاده میکند.

ادامه دارد...

پسران علم - نقاشی از هدین

کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۴ - ضمیمه

عکس زیر از مردی ۴۰ ساله به نام کربلایی معدلی است که هدین در حوض حاجی لطفی در دو فرسخی علم با وی آشنا میشود. کربلایی معدلی حاضر میشود که راه علم را به ازای یک تومان به هدین نشان دهد. از آنجایی که شناخت دقیق وی ازمناطق، کوه ها، چاه ها و ریگ های کویر تحسین هدین را بر انگیخته بود، او پس از ترک علم نیز به عنوان "بلد" (از جمله واژه های فارسی که هدین عینا از آن استفاده میکند، به معنی کسی که راه ها را بلد است) به خدمت کاروان هدین گرفته میشود.

کربلایی معدلی در حال پیپ کشیدن در کنار درخت تاغ:



کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۳


کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۳

سفرنامه سون هدین

ترجمه : مجید ذوالفقاری انارکی 

حاجی حسن در پاسخ به هدین، شرایط جغرافیایی علم را چنین تشریح میکند:

"رشته تپه های شنی علم به طرف شمال، هفت فرسخ ادامه دارد و با نزدیک شدن به ریگ جن، تحلیل رفته ودر حاشیه آن به پایان میرسد. رشته دیگری از تپه ها به طرف شمال غربی میرود تا پس از ۹ فرسخ با رسیدن به >کوه بزرگی< و >کافر کوه< به پایان برسد. مردم محل مجبورند خاک تپه های شنی که گاهی به دیوارهای بیرونی علم میرسند را از آنجا منتقل کنند تا خانه ها در زیر شن مدفون نشوند.

منشاء آب از کوه های جنوب علم است که به چاه علم (که به آن سر آب می گویند) رسیده و از آنجا با قنات به مزرعه میرسد. در سالهایی که بارش کم است، آب به کلی قطع میشود که آنگاه مردم ناچار به رها کردن مزرعه شده و شتر های خود را به مناطق بختیاری یا اطراف یزد به چرا میبرند، به امید اینکه سال دیگر بارش به اندازه کافی باشد و بتوانند به مزرعه باز گردند."

در مورد انارک حاجی حسن میگوید که مردم آنجا ۲ تا ۳ هزار شتر دارند و مشغولیت آنها به دلیل نبودن امکان کشاورزی، عمدتا پرورش شتر است.

لازم به توضیح است که مردم کویر مانند سایر قسمتهای ایران، در آن زمان به شدت تحت فشار مالیاتهای ظالمانه ای که از طرف حکومت (دوره قاجار، مظفرالدین شاه) و توسط فرمانداران محلی از جمله بر شتر بسته میشد بودند که هدین به کرات به آن اشاره میکند.
وی بارها به حال ایرانیان به خاطر حکومت های بی کفایتشان تاسف میخورد و پیرامون روند اخذ مالیاتها مینویسد "فرمانداری مناطق ایران به مزایده گذاشته میشود و کسی که قول بیشترین مالیات را به دولت بدهد فرماندار شده و به همان اندازه که به دولت میدهد به کیسه خود نیز سرازیر میکند. این در آمد ها صرف مال اندوزی، عیش و نوش و ریخت و پاش های بی حد شده و در راه کسب آن از هیچ ستمی به مردم فروگذاری نمیشود. وی در ادامه پیش بینی میکند که این وضع قابل دوام نبوده و "دیر یا زود به فرو پاشی سرزمین باشکوه کوروش و داریوش منتهی خواهد شد".

از این رو شرط احتیاط آنست که اضافه کنم که شاید ارقام ذکر شده در باره تعداد شتر ها تحت تاثیر این واقعیت باشند. و یا شاید هم چنین نباشد.

نکته دیگر اینکه هدین به زبانهای بسیار از جمله فارسی، کردی و آذری مسلط بوده و در سفرهای خود به ایران و دیگر کشورها از مترجم استفاده نمی کرده است.

ادامه دارد...

عکس: مردم علم در ۲ بهمن ۱۲۸۴

کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۲


کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۲

سفرنامه سون هدین

ترجمه : مجید ذوالفقاری انارکی 

کاروان سون هدین در هوای سرد و برفی اول بهمن ۱۲۸۴ پس از گذشتن از چاه علم و سپس دو کلبه سنگی که در مزرعه اطراف آن گندم و سبزیجات کشت شده بود، وارد علم میشود. مردم که از ورود یک خارجی بسیار متعجب بودند پس از کمی تامل برای او و همراهانش آب آشامیدنی و هیزم می آورند تا با آن آتش افروخته و خود را گرم کنند.

هدین در آنجا بلافاصله برای تکمیل آذوقه کاروان دست به کار میشود. یک عدد مرغ، ۶ عدد تخم مرغ و ۱ و نیم خروار علوفه (کاه)، تنها چیزی بوده که عرضه میشود و او به قیمت ۱۵ تومان میخرد. هدین مینویسد که علوفه گران بوده چون مردم علم خود آن را از اردکان وارد میکرده اند.

در آن هنگام ۱۰ سال از تاسیس علم میگذشته و ۱۵ نفر در آن ساکن بوده اند با ۳ زن و ۱ دختر، که یکی از زنان هنگام ورود هدین نشسته و نخ میریسیده است. خانه های علم با سقف های گنبدی آن به شکل یک کاروانسرا دور هم چیده شده و در وسط آن حیاط بزرگی قرار داشته که چند شتر در آن مشغول خوردن علوفه بوده اند.

ریش سفید محل، حاجی حسن که به قول هدین همه کاره علم است به سراغ او میاید. حاجی حسن صاحب ۲۵ شتر بوده که در آن هنگام در چهار فرسخی علم مشغول چرا بوده اند. هدین از حاجی حسن راجع به شرایط جغرافیایی و آبیاری علم میپرسد و قصد خود را برای عبور از ریگ جن، با او در میان میگذارد.

ادامه دارد...

عکس: خانه های گلی و بانوان علم

کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۱


کویر نمک ،سفرنامه سون هدین

ترجمه : مجید ذوالفقاری انارکی 

مختصری در باره استاد ذوالفقاری قبل از مطالب ایشان بخوانید

خود آقای ذوالفقاری چنین نوشته اند:من مجید دوالفقاری انارکی، دانش آموز سابق مدرسه ستوده چوپانان در سال ۱۳۴۱.هستم برای معرفی بیشتر ایشان باید ذکر شود که ایشان نوه دختری مرضا مندلی (محمد رضا فرزند محمدعلی زاهدی)(منزل مسکونی پدر بزرگ ایشان هم اکنون در کنار صندوق قزض الحسنه واقع است ) ایشان هم اکنون در اروپا ساکن هستند و در باره این ترجمه چنین نوشته اند: من اینها را از کتاب هدین که ۱۹۱۰ منتشر شده و از آنتیک فروشی گیر آوردم ترجمه تحت اللفظی میکنم. آقای ابراهیمی هم گفت که ترجمه فارسی موجود خیلی خلاصه است و همه این مطالب را نداره. قسمت چوپانان را هم به همراه عکس بزودی منتشر میکنم

چوپانان آباد به سهم خود از جناب ذوالفقاری به خاطر علاقه اشان به سرزمین مادری کمال تشکر را دارد

کویر نمک در سال ۱۲۸۴ – قسمت ۱
با اجازه همشهریان و دوستان عزیز، از امروز سلسله مطالبی را در سایت گویش انارکی شروع خواهم کرد که پیرامون سفر سون هدین، دانشمند و کاوشگر سوئدی به ایران و بویزه به منطقه کویر می باشد. این سفر به سال ۱۲۸۴ خورشیدی صورت گرفته که وی قسمت کویر را با شتر، و به کمک شتربانان و راهنمایان محلی طی کرده است. از جمله اماکنی که وی در این سفر بازدید کرده، عکس گرفته و شرایط جغرافیایی و طبیعی آن را مورد بررسی قرار داده است، مزرعه علم، چوپانان و جندق و خور میباشد.

در این سفر وی دو بار از کویر جن با سه شتر و به کمک راهنما عبور میکند. بار اول، از جنوب به شمال از مسیر چوپانان-جندق-حوض حاجی رمضان از کویر جن عبور کرده و در شمال آن به سطوه میرسد. راه باز گشت را وی از طرود وارد کویر شده و پس از عبور از کویر جن به عروسان، عباس آباد، و سپس به خور میرسد که در آنجا بقیه کاروان در انتظارش بوده اند.
از آنجایی که بسیاری از دوستان به نوشته های طولانی علاقه ندارند، این مطلب را در چند قسمت کوتاه و به همراه عکس هایی که از محیط، خانه ها و مردم آن مکان ها گرفته شده در اینجا می آورم. لازم به ذکر نیست که بعضی از این افراد اجداد ما بوده اند، گاه در سن جوانی. لطفا هر که را که شناختید، نام ببرید!

در زیر دو عکس از مزرعه علم و مردم (بعضا انارکی) آن که وی در هوای سرد و برفی اول بهمن ماه ۱۲۸۴ به آن میرسد در اختیارتان قرار میگیرد.

استاد ابراهیمی در باره مطلب فوق چنین نظر داده اند

محمدعلی ابراهیمی انارکی سلام جناب ذوالفقاری عزیز ! از ترجمه و نگارش این فصل از کتاب که به "علم " مربوط می شود و هر خواننده ای را علاقه مند به دنباله ی مطلب می کند به سهم خود سپاسگزاری می کنم. بنده بر اساس جمله ای که مرقوم فرمودید"بعضی از این افراد اجداد ما بوده اند ، لطفا هر که را شناحتید نام ببرید" به اختصار به معرفی چهره هایی از این بزرگان می پردازم. 1- حاج حسن چهار دختر و دو پسر داشت . یکی از دخترانش حاجیه حبیبه خانم همسر میرسید علی طباطبایی شد. میر سید علی سه فرزند پسر به نام های میر باقر ،میرمهدی ، میر کریم و یک دختر به نام خاوربیگم داشت. میر باقر از چهره های ماندگار انارکی صاحب سه دختر و سه پسر شد که هر یک به نوبه ی خود فرزندانی دارند . میر کریم نیز سه دختر و سه پسر دارد. خاور بیگم به ازدواج جواد پسر دایی خود درآمد ثمره ی این پیوند یک پسر به نام محمد و پنج دختر به نام های صدیقه ، طاهره ، منیژه ، منصوره وفرحناز است . به خاطر داشته باشیم که این عزیزان و دیگر کسانی که بعد از این در صورت رغبت همشهریان معرفی می شوند همه از تحصیلات عالیه برخوردارند و انارک و انارکی ها به وجود آنها افتخار می کنند.