چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

آفت درختان پسته من

 

آفت درختان پسته من


در باغچه خانه امان 4 درخت پسته دارم که امسال به صورت خوبی بار ور شدند اما متاسفانه آفتی گریبان درختان پسته مرا گرفت که شدیداً مرا از درختان پسته نا امید کرد ابتدا متوجه شدم که بعضی از دانه های پسته زرد می شوند و خشک شده می ریزند به یک سم فروش مراجعه کردم و او سمی به نام مالاتیون به من داد و من به فاصله 15 روز دوبار در ختان پسته را سمپاشی کردم امّا نه تنها آفت از بین نرفت بلکه شدت هم گرفت و با دقتی که کردم متوجه شدم برگهای درخت نیز به شدت در حال ریزش است بیشتر که دقت کردم زنبورهای ریز زرد رنگی را در روی برگها مشاهده کردم و در زیر درختان ماده سفید شکر مانندی را دیدم که بر روی زمین ریخته است . چند روز پشت سر هم درختان را با آّب لوله کشی شستم امّا این شستشو نیز کار ساز نبود  به اینترنت پناه آوردم و با شواهدی که مشاهده کردم متوجه شدم درختان من دچار افتی به نام پسیل پسته شده اند و برای مبارزه چند نوع سم پیشنهاد شده بود که من موفق شدم 50 سی سی سم کنفیدوز تهیه کنم و درختان را مجددا سم پاشی کردم نمی دانم که این کار نتیجه ای خواهد داشت یا نه ولی تا کنون شاید یک سوم پسته ها ریخته اند خلاصه مطالعه من در اینترنت در زیر آمده است

پسیل پسته

 

  پسیل پسته

l      نام علمی: Aganoscena pistaciae

l      نحوه خسارت: تغذیه از شیره گیاهی – تولید شکرک – ریزش جوانه و برگ – پوکی و دهان بست

l      تعداد نسل: 5- 6 ( هر نسل 5 سن پورگی دارد.)

l      مبارزه غیر شیمیایی: استفاده از کارت های زرد رنگ آغشته به چسب مخصوص به عنوان تله – آبیاری و تغذیه مناسب

l      مبارزه شیمیایی: آمیتراز ( میتاک) 1- 1.5 در هزار – دارتون 2.5 در هزار کنسالت 0.5 -  0.75 در هزار – کنفیدور 0.4 در هزار

l      تعیین میزان خسارت و زمان مبارزه: در صورت مشاهده 10- 15 پوره به طور متوسط در هر برگ اقدام به سمپاشی میشود.

l      زمستان گذرانی:  حشره کامل - زمستانه 

منابعhttp://pistachioresearch.persianblog.ir/

http://www.kermanzamin.com

دوست دارم از تجارب و علم همشهریان بیشتر بهره ببرم

احیای بافت گلیم جلی در چاهملک


احیای بافت گلیم جلی در چاهملک


وسایل اولیه ی این فرش به نوعی مواد  بازیافتی است . لباسها و پارچه های دور ریختنی را اصطلاحا تریس نموده و برای استحکام بخشی با چرخ نخ ریسی می تابند . برای تار و پود این قالی هم معمولا از سرتونه استفاده می کنند. ( سرتونه : تونه یا نخ اضافی قالی که دورریختنی است را به هم گره می زنند و به جای چله قالی و الغاج که همان تار و پود است استفاده می کنند)
این فرش در ابعاد مختلف بافته می شود. فرشی که در تصویر می بینید ۱۹۰ سانتیمتر پهنا و ۲۸۰ سانتیمتر طول دارد و قیمت آن ۲۵۰ هزار تومان از سوی بافنده تعیین شده است که بسیار کمتر از ارزش واقعی آن است. 

چهره موفق صنعت گردشگری ایران


داستان زندگی مرد روستایی که چهره موفق صنعت گردشگری ایران است/ نقشه فرزندان و روستایی که مورد توجه هالیوود قرار گرفت

تفاوت عباس برزگر این است که کاری نمی‌کند تا میهمانانش تصور کنند او این کارها را برای پول و انعام انجام می‌دهد. تفاوتش این است که سر میهمانانش کلاه نمی‌گذارد متاسفانه برخی با تصور اینکه گردشگران خارجی هستند یا حتی اهالی یک شهر دیگرند تا می‌توانند نرخ‌ها را چند برابر می‌گیرند و جیب میهمان را خالی می‌کنند این موضوع تاثیر خیلی بدی بر روی صنعت گردشگری دارد و درآمدزایی در این حوزه را کاهش می‌دهد.


به گزارش نامه، قصه زندگی‌اش بیشتر از آنکه به واقعیت شباهت داشته باشد به فیلم و افسانه می‌ماند. دستفروش فقیر روستایی که تنها روزی سه‌هزارتومان درآمد دارد در یک شب بارانی و تاریک، شانس در خانه‌اش را می‌کوبد و درآمدش را به روزی شش‌میلیون‌تومان در روز می‌رساند. عباس برزگر 37ساله که روزی در انشای دوران کودکی‌اش نوشته بود دوست دارد در آینده شغل پادشاهی! داشته باشد و مورد تمسخر همکلاسی‌های فقیرش قرار گرفته بود حالا در روستای بزم استان فارس از طریق گردشگری برای خودش پادشاهی شده است، آنطور که عباس برزگر به «شرق» گفته است، چندی پیش گروهی از هالیوود به محل سکونتش آمدند و قرارداد ساخت فیلمی براساس زندگی‌اش را با او به امضا رساندند. این فیلم هم‌اکنون در حال ساخت است و چندی دیگر در سینماهای جهان اکران خواهد شد. در همین رابطه «شرق» گفت‌وگویی با او دارد که در ادامه می‌خوانید:


‌روایت‌های مختلفی از حادثه آن شب خوانده‌ام. خودت بگو دقیقا چه اتفاقی افتاد؟

در یک شب بارانی و تاریک در روستایمان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان برخوردم که بی‌نهایت خسته و سرگردان و کلافه بودند. آنها را به خانه‌مان دعوت کردم. شامی که درخور دو میهمان خارجی و غریبه باشد نداشتیم و مجبور شدم همان سفره فقیرانه خودمان را برایشان پهن کنم و همان دمپختک گوجه‌فرنگی که همسرم برای خودمان پخته بود، برایشان بیاورم. بعد هم آنها را به یک چای آتشی دعوت کردیم و تنها رختخواب‌های خانه را برای میهمانان خارجی‌مان مهیا کردیم و خودمان روی زمین خوابیدیم. قبل از خواب متوجه شدم یکی از آن خارجی‌ها که پسر جوان 20 ساله‌ای بود بسیار ناراحت و پکر است. از مترجمشان علت ناراحتی‌اش را پرسیدم و اینکه آیا در خانه ما به او خوش نمی‌گذرد؟ مترجم جواب داد که فردا تولد این پسر جوان است و او از اینکه از خانه و کشور و خانواده‌اش دور است غمگین است. در همین هنگام دختر و پسر کوچکم که شاهد گفت‌وگوی ما بودند نقشه جالبی کشیدند که باعث شد میهمانانمان بسیار هیجان‌زده و خوشحال شوند...


‌و نقشه آنها چه بود؟

علی و زهرا فردای آن روز قلکشان را شکستند و تمام پول آن را به راننده آژانس روستا سپردند تا از شیراز برایشان کیک کوچکی بخرد. آنها سپس میز چرخ خیاطی مادرشان را برداشتند و با پهن کردن قشنگ‌ترین ملحفه گلدار خانه روی آن جشن تولد کوچکی برای آن پسر خارجی گرفتند و اسباب‌بازی‌های خودشان را به او هدیه دادند. این موضوع به‌قدری پسر خارجی را هیجان‌زده کرد که شروع به فیلمبرداری از این صحنه کرد. بعدها متوجه شدیم پدر آن پسر کارگردان تلویزیون است و مادرش روزنامه‌نگار است و آنها این موضوع را رسانه‌ای کرده‌اند و خارجی‌های زیادی خواستار سفر به ایران و حضور در خانه ما شده‌اند.


‌این موضوع را از کجا متوجه شدی؟ آن خارجی‌ها دوباره با شما ارتباط برقرار کردند؟

نه. یک روز از سازمان میراث‌فرهنگی با من تماس گرفتند و گفتند باید خانه‌ات را به یک هتل روستایی تبدیل کنی چون در دنیا مشهور شده‌ای و بعد ماجرا را برایم تعریف کردند.


‌منظورشان از هتل روستایی چه بود؟ چقدر برای این کار هزینه کردی؟

هزینه خاصی نکردم. آنها تنها می‌خواستند میهمانان خارجی را مثل فامیل خودم در خانه‌مان بپذیرم و با همان روش و سبک و سیاق از آنها پذیرایی کنم. درواقع میهمانان خارجی می‌خواستند چند روز زندگی به‌سبک روستاییان ایران را تجربه کنند و همان سادگی، صفا و محبت را درک کنند.


‌در حال حاضر روستاییان زیادی دیده‌ام که خانه‌شان را به گردشگران کرایه می‌دهند تفاوت عباس برزگر با آنها چیست؟

تفاوت عباس برزگر این است که کاری نمی‌کند تا میهمانانش تصور کنند او این کارها را برای پول و انعام انجام می‌دهد. تفاوتش این است که سر میهمانانش کلاه نمی‌گذارد متاسفانه برخی با تصور اینکه گردشگران خارجی هستند یا حتی اهالی یک شهر دیگرند تا می‌توانند نرخ‌ها را چند برابر می‌گیرند و جیب میهمان را خالی می‌کنند این موضوع تاثیر خیلی بدی بر روی صنعت گردشگری دارد و درآمدزایی در این حوزه را کاهش می‌دهد. عباس برزگر در دهکده گردشگری‌اش به هیچ عنوان انعام هم نمی‌گیرد و به دیگران هم اجازه این کار را نمی‌دهد و غیراز هزینه اقامت در هتل روستایی‌اش هیچ پول اضافه‌ای از گردشگران دریافت نمی‌کند. عباس برزگر با مرغوب‌ترین و بهداشتی‌ترین موادغذایی از میهمانانش پذیرایی می‌کند. من برای میهمانانم چند دقیقه پیش از غذا از مزرعه‌ام سبزی تازه می‌چینم و 10 دقیقه قبل از صبحانه از کندو عسل تازه درمی‌آورم و... گویا عزیزترین میهمانانم آمده‌اند. این صداقت گردشگران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. در واقع پولی که با صداقت و درستکاری به دست می‌آید برکت پیدا می‌کند و رمز موفقیت عباس برزگر هم همین است.


‌جاذبه گردشگری خانواده برزگر تنها به نوع پذیرایی‌شان است؟

خیر من گردشگران را به تماشای نان‌پختن و علف‌چیدن و میوه‌چینی روستاییان می‌برم. آنها را حتی به عروسی‌های روستایی می‌برم و در حنابندان و مراسم ایرانی شرکتشان می‌دهم علاوه بر این گردشگران خارجی را به سیاه چادرهای عشایری می‌برم و از آنها با دوغ و شیر تازه پذیرایی می‌کنم و...


‌گویا اولین تور عشایری ایران را هم راه‌اندازی کرده‌ای؟

همین‌طور است. من با تجربه‌ای که به دست آوردم متوجه شدم که گردشگران خارجی بیش از هرچیز در مورد شیوه‌های زندگی ایرانی کنجکاوند و تفاوت‌های فرهنگی‌مان. آنها نیامده‌اند که آدم‌ها و زندگی‌هایی شبیه خودشان ببینند. آنها بیش از هرچیز مشتاق هستند تا ایرانی‌های اصیل را ببینند و عشایر به‌عنوان یک شیوه بکر و دست‌نخورده زندگی ایرانی، برای آنها جذابیت زیادی دارد بنابراین تور گردشگری عشایر را راه‌اندازی کردم و توانستم برای 9‌هزار جوان روستایی و عشایر منطقه‌مان کارآفرینی کنم و به‌عنوان برترین کارآفرین صنعت گردشگری کشورمان شناخته شوم. علاوه بر این نام من و خانواده‌ام در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو نیز به چاپ رسیده است.


‌کمی هم در مورد دهکده گردشگری‌ات توضیح بده.

دهکده گردشگری عباس برزگر متشکل از چند خانه روستایی با 1200 متر مساحت است که سه اتاق آن با 700 سال قدمت و طراحی به سبک زندگی روستایی ایران در 700 سال قبل گران‌ترین اتاق‌های این دهکده به شمار می‌آیند. غیراز این در این دهکده مزرعه، دامداری، باغ میوه، فروشگاه صنایع دستی عشایر، فروشگاه داروهای گیاهی و عرقیات گیاهی هم وجود دارد و محصولات غذایی میهمانان به صورت مستقیم از این مزارع و دامداری‌ها تامین می‌شوند.


‌کرایه اتاق‌هایتان چقدر است؟

شبی 600 یورو کرایه این اتاق‌هاست و سالی 8‌هزار گردشگر به دهکده ما می‌آیند. البته تمام این کرایه‌ها به جیب من نمی‌رود و بین تمام اهالی روستای بزم که در پذیرایی از میهمانان به من کمک می‌کنند تقسیم می‌شود. من حتی سعی می‌کنم برای خرید مایحتاج میهمانانم از تمام مغازه‌های روستا خرید کنم که سود حاصل از آن به جیب همه برود.


‌وقتی دهکده میهمان ندارد چه می‌کنی؟

مثل تمام روستاییان در مزرعه و دامداری‌ام مشغول می‌شوم.


‌یعنی شغل قبلیت را به طور کامل رها نکردی؟

قبلا دستفروش بودم با روزی سه‌هزارتومان درآمد. مزرعه و دامداری نداشتم.


‌بچه که بودی دوست داشتی چه‌کاره شوی؟

(می‌خندد) یک روز در انشای دوره بچگی‌ام نوشته بودم دوست دارم در آینده شغل پادشاهی داشته باشم و همه مرا مسخره کردند. من همیشه آرزوهای بزرگی برای خودم داشتم ولی فقر خانواده‌ام هیچ‌گاه اجازه نداد به آن آرزوها برسم و تحصیل را در دوره ابتدایی رها کردم.


‌بچه‌هایت چه؟ آنها این شغل را ادامه می‌دهند؟

بچه‌هایم بارها به‌عنوان کوچک‌ترین راهنمایان گردشگری ایران مورد تشویق قرار گرفتند و یک دانشگاه در فرانسه به دخترم زهرا دکترای افتخاری گردشگری اعطا کرد و آنها از دست احمدی‌نژاد هم لوح تقدیر و جایزه گرفتند. آنها در حال حاضر در دهکده گردشگری‌مان از میهمانان پذیرایی می‌کنند اما در آینده هم تصمیم دارند همین رشته را در دانشگاه بخوانند.


‌آموزشی در زمینه هتلداری هم دیده‌ای؟

بله بعد از آنکه کارم بالا گرفت از دکتر ملک‌زاده، معاون گردشگری کشور خواهش کردم مرا به خارج از کشور بفرستند تا در این زمینه آموزش ببینم و آنها مرا به آلمان فرستادند و دوره آموزشی کوتاه‌مدتی در آنجا پشت‌سر گذاشتم.


‌میراث‌فرهنگی چقدر برای توسعه کارت به تو کمک کرد؟

کمک قابل‌توجهی نکرد. آنها حتی به دلیل کم‌سوادبودنم به من مجوز گردشگری نمی‌دادند تا اینکه بعد از آنکه اروپایی‌ها ما را مورد تشویق قرار دادند و 36 شبکه تلویزیونی جهان با من مصاحبه کردند راضی شدند که به من مجوز گردشگری بدهند.


‌گویا ماجرای زندگی‌ات هم مورد استقبال فیلمسازان زیادی قرار گرفته است؟

بله دو مستندساز کشورمان به نام آقایان گنجی و عبدی‌پور دو فیلم جداگانه از زندگی من تهیه کردند و به‌تازگی هم یک گروه از هالیوود به روستایم آمدند و با پرداخت مبلغی از من اجازه گرفتند تا فیلم زندگی‌ام را بسازند.


‌خودت در فیلم هالیوودی‌ها بازی می‌کنی؟

خیر، بازیگران خارجی نقش من و خانواده‌ام را ایفا خواهند کرد و این فیلم در قاهره مصر فیلمبرداری خواهد شد.

خوروبیابانک در تولید سنگ‌های تزیینی همچنان جایگاه نخست کشور و استان را دارا است


رییس اداره صنعت، معدن و تجارت خوروبیابانک گفت: خوروبیابانک در تولید سنگ‌های تزیینی همچنان جایگاه نخست کشور و استان را دارد.




به گزارش اینا به نقل از ایمنا، فیروزی اظهار داشت: ۵۰ درصد معادن سنگ مرمریت استان اصفهان در این شهرستان است که سالانه بیش از یک میلیون تن سنگ از این معادن استخراج می‌شود.

وی با اشاره به مرغوبیت سنگ‌های تزئینی خوروبیابانک گفت: در حال حاضر میزان تولید این سنگ‌ها درسال رقمی بیش از هشت میلیون و ۵۰۰ هزارمتر مربع است و به کشورهای چین، ایتالیا، آلمان و فرانسه صادر می‌شود.

رییس اداره صنعت، معدن و تجارت خوروبیابانک با اشاره به کمبود‌ کارگاه‌های برش‌کوپ سنگ در کنار معادن برای استفاده از ضایعات قابل بازیافت و ارسال بیش از ۹۰درصد سنگ‌های تولیدی برای فرآوری به اصفهان‌ گفت: ایجاد شهرک‌های‌تخصصی فرآوری سنگ عامل مهمی برای کاهش هزینه‌های تولید و افزایش ارزش افزوده محصولات ‌در این شهرستان است.

وی میزان اشتغال در معادن سنگ را ۴۶ درصد بیان کرد و گفت: در حال حاضر ۷۴۰ نفردر معادن سنگ این شهرستان مشغول به فعالیتند که بیشتر آنها غیر بومی اند.

فیروزی میزان سرمایه گذاری در بخش معدن را ۱۹ میلیارد و ۹۴۵ میلیون و ۵۰۰ هزار ریال عنوان ‌کرد و افزود: از مجموع سرمایه گذاری‌های انجام شده در معادن سنگ‌های ساختمانی استان ۴۷ درصد آن در شهرستان انجام شده است.

گفتنی است؛ این شهرستان علاوه برمعادن سنگ معادنی چون تالک، فلدسپات پتاسیک، باریت، سیلیس، بنتونیت، میکا، نمک‌ها، گچ، هماتیت، لیمونیت، زئولیت، رس و مارن هم دارد و در ۴۲۰کیلومتری شرق اصفهان واقع است.

دهکده گمنام


دهکده گمنامم

      عباس آباد چوپانان:

دهکده گردشگری وتوریستی گمنامی که هرگز چشم این قشر آنجا را ندیده ودست آنان دیوارهایش را لمس نکرده.!!؟

نمایی از یکی از ایوان های موجود در عباس آباد که بسیار زیبا ست ونشان دهنده معماری دوره شاه عباسی است .این ایوان زیبا در بنای مرحوم حاج حسین نصراله در عباس آباده واز این نمونه بناها در عباس اباد چوپانان فراوان هست که در نوع خود در منطقه میشود گفت بی نظیر است وواقعا دور از دسترس گردشگران ،زیرا که معرفی نشده اند وظلم بزرگی همچو من براین بناها کردیم چراکه تاکنون ناشناخته مانده اند و حیف وصد حیف!

نمیدانم تا کی همینطور باید دست روی دست بگذاریم تا غریبه ای دست بکار شود ؟


IMG_2026 - خانوادگی

نما ی یکی از  ایوان های موجود در عباس آباد چوپانان

ایوان عباس آباد چوپانان - خانوادگی

نمای کامل از ایوانی در عباس آبادچوپانان

عکس از:غلامعلی صمیمی

نقل ازhttp://choopananvatan.blogfa.com/

هم خیلی دور، هم خیلی نزدیک


بلوند است با چشمانی آبی و پوست روشن که توری از قطرات درشت عرق روی آن برق می زند. 
حسابی غرق در مطالعه است، آن هم کجا؟ در وسط برو بیابان، توی کویر خدا. 
انگار دنیا را از دستش گرفته اند و جا قحط است که همه عالم را ول کرده و صاف به دل برهوت خدا آمده است تا کتاب بخواند. 
در غروب نارس کویر، وقتی کوره نارنجی آفتاب از نفس می افتد، از اقامتگاهش بیرون می زند، خود را به روی تلماسه ای می رساند، با ادا و اصول روی کاناپه نرم شنزار لم می دهد و با وسواس خاصی لای کتابش را می گشاید و از زیر سپر کلاه حصیریش، با کمند آبی چشمش می گذارد به دنبال توسن کلمات و د بخوان. 
مرد دانمارکی، این همه راه از خانه و کاشانه و زرق و برق زندگی اش در یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا بیرون زده است تا جای دنجی برای جولان پرنده خیالش بیابد. 
او به روستای فرحزاد در دل کویر دشت مرکزی ایران آمده است تا در اوج سکوت دلارام این صحرای کرانه ناپیدا، با خود خلوت کند. 
او آنقدر شیدای سکوت بکر این خطه است که تا مادامی که صدای مزاحمی یا احتراق موتور ماشینی، آرامشش را برهم نزند، از جای دنجش جنب نمی خورد. 
اما وقتی تلنگر مزاحمی، شیشه سکوت رویایی اش را ترک می اندازد، دیگر بند نمی شود، اول، چین های پیشانی اش درهم می رود، بعد غرولندکنان از بالای پاتوقش در روی رمل ها پایین می آید و سلانه سلانه به سراغ اتاق کوچکش در مهمانسرای سنتی روستای فرحزاد می خزد تا اقلکم در چهار دیواری غریبانه اش، راه قاصدک خیالش را به سرزمین رویاهایش پی بگیرد. 
در سوی دیگر این کویر افسونگر، در روستای گرمه، یک زوج با دو موتور سیکلت کورسی سفیدشان هزاران کیلومتر راه را پیموده اند تا پس از گشت و گذار کویری، در مهمانسرای دنج سنتی این روستا بیاسایند. 
دو گردشگر هلندی در لابی مهمانسرای آتشونی ( در زبان زرتشتی به معنی شب نشینی دور آتش) در روستای گرمه در حال نوشیدن چای داغ عصرگاهی اند، اما انگار نه انگار که هوای اینجا دم دارد و چشمه عرق تنشان شر شر از لای چین های گردنشان می جوشد. 
زوج هلندی انگار به سرزمین رویاهایشان آمده اند، آنقدر فضای سنتی و صمیمی با لعاب کاهگلی دیوارهای این مکان با شب نشینی های شبانه اش، برایشان خیال انگیز است که رد شیفتگی را در جاده چشمهایشان می توان زد. 
اینها دو نمونه از حدیث مسافران مهمانسراهای سنتی در دو روستای شهرستان خور و بیابانک واقع در۴۳۰ کیلومتری شرقی ترین نقطه استان اصفهان هستند که برای گشت وگذار و استفاده از طبیعت بکر این خطه، خود را به کویر رسانده اند. 
این خانه های بومی، تعداد قابل توجهی گردشگر داخلی و خارجی را بسوی خود جذب می کنند، گردشگرانی از جاهای دور که به این خطه بکر و دلارام می آیند تا خود را به خود گمشده اشان در هیاهوی زندگی مدرن نزدیکتر احساس کنند. 
این اقامتگاه ها که در جاهای مختلف دنیا تحت عنوان خانه بومی وجود دارند و عنوان رسمی آنها در کشور ما خانه های میراثی اقامتی است، با معماری بومی و فراهم کردن امکانات زندگی روستایی خود، نظر سیاحان زیادی را بسوی مناطق کویری کشورمان جلب کرده اند. 
اکنون قریب یک دهه است که این خانه ها در گوشه و کنار ایران پا گرفته اند تا با تاکید بر بافت خاص معماری، آداب و رسوم، خورد و خوراک، پوشش و هنرهای محلی خود، گردشگرانی را که شیفته دیدن چنین فضاهای ساده و بومی اند، جذب کنند. 
در اینگونه خانه های قدیمی مرمت و احیا شده، خود صاحبان خانه ها نیز می زیند و گردشگران بعنوان مهمان در بخشی از خانه و در واقع در کنار میزبانان حضور دارند. 
اکنون چند سالی است یک نهاد تحت عنوان خوشه سار بوم گردی تاسیس شده که تاکنون ۲۲ خانه ی میراثی اقامتی را در سطح کشور تحت پوشش قرار داده است، از جمله کلبه روستای چلاسر تنکابن، خانه دستکن دوهزار ساله روستای 
میمند واقع در دل کوه در شهر بابک کرمان، خانه نقلی کاشان و خانه 
آتشونی گرمه و بارانداز فرحزاد و ساربان مصر در خور و بیابانک. 
در واقع استان اصفهان با داشتن هشت واحد از۲۲ واحد خوشه سار، بیشترین عضو را در این مجموعه به خود اختصاص داده با این حال تعداد اینگونه خانه ها در سطح کشور خیلی بیش از این رقم است که هنوز به عضویت خوشه سار درنیامده اند. 
به گفته علی طباطبایی مدیر مهمانسرای بارانداز در روستای فرحزاد، هم اکنون در سطح شهرستان خور و بیابانک۳۰ مهمانسرای سنتی وجود دارد و یکی هم در حال ساخت است. 
یکی از این مهمانسراها بتازگی در روستای هفتومان واقع در ۶۵ کیلومتری جنوب خور و ۲۴۰ کیلومتری شرق نایین نیز راه اندازی شده است. 
صدور مجوز بهره برداری و تعیین تعرفه های خانه های عضو خوشه سار بر عهده سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. 
در اینگونه خانه ها از وسایل و امکانات رفاهی رایج در مهمانپذیرها و هتل ها نظیر تلویزیون، یخچال، تخت و ... خبری نیست و امکانات آنها بسیار ساده و ابتدایی و برحسب اقلیم و زیست بوم هر منطقه متفاوت است. 
طرح ایجاد خانه های میراثی اقامتی اولین بار در سال ۱۳۸۹ توسط مازیار آل داوود در روستای گرمه شهرستان خور و بیابانک بنا گذاشته شد. 
خانه های سنتی هم اکنون در همه جای ایران از مناطق کوهستانی تا جنگلی و کویری پا گرفته اند و هریک از آنها بر حسب خصوصیات اقلیمی، جغرافیایی و بومی خود، گردشگران خاصی را جذب می کنند با این حال این اقامتگاه ها در مناطق کویری حال و هوای خاص خود را دارند. 
طبیعت خاص کویر که روزش سرشار از سکوت مطلق و شبش سرشار از افسون قندیل ستاره هاست، برای بسیاری از گردشگران بخصوص اروپایی هایی که در کشورهایشان از چنین اقلیم هایی بی بهره اند، بسیار دلارا و گیراست. 
کوچه های خاکی، خانه های کاهگلی، برهوت بکر،سکوت دلارام و قندیل جادویی ستاره های آسمان، بقدر کافی برای گردشگران بخصوص توریست های خارجی اغواکننده است که هزاران کیلومتر راه را برای رسیدن به این مناطق بپیمایند و شب های خاطره انگیزی را در آن بیتوته کنند. 
مازیار آل داوود اولین کسی است که ابتکار ایجاد مهمانسراهای سنتی در کویر برای جذب گردشگران خارجی را پایه گذاشت و در اصل او را می توان بنیانگذار حرکت و تفکری بدیع در عرصه ی گردشگری بومی ایران دانست، کسی که خانه وقفی ۳۰۰ ساله اجدادیش را کرایه کرد و به این کار اختصاص داد و دیری نپائید که کارش چنان برسر زبانها افتاد که نام روستای گرمه و اقامتگاه آتشونی اش حتی در کتاب راهنمای مشهورLonely Planet که اقامتگاه های ارزان را در نقاط دیدنی جهان معرفی می کند،ثبت شد. کارشناسان این کتاب استرالیایی هنوز هم هر دو سال یک بار به گرمه می آیند تا اطلاعات خود را به روز کنند. به گفته یک توریست انگلیسی که در ایام نوروز به کویر آمده و میهمان آتشونی بوده است، همه سفارت ها در ایران آل داوود را می شناسند و بعنوان یک راهنما به هموطنان خود معرفی می کنند. 
این اسم و رسم بی دلیل نیست، با تلاش بنیانگذار خانه آتشونی، محور گردشگری اصفهان - خور و بیابانک بعنوان زیباترین محور گردشگری کشور شناخته شده و از میان ۱۵ مرکز دیدنی و خوراکی محلی در کشور، آتشونی رتبه هفتم را به خود اختصاص داده است. 
ایده ایجاد اقامتگاه در روستا از روزی به ذهن آل داوود رسید که یک گروه توریستی فرانسوی، بطور اتفاقی، یک شب را در گرمه اقامت و برغم امکانات بسیار کم روستا، شب خوشی را در آن سپری کردند. 
آل داوود می گوید: من فهمیدم آنچه توریست ها از گشت و گذار در ایران توقع دارند، فقط دیدن فرهنگ بومی و معماری ویژه ایرانی است. 
وی معتقد است:طبیعت گران اروپایی که به ایران می‌آیند، جست و جوگر و تنوع طلب اند،می‌خواهند گوناگونی اقلیم این سرزمین را ببینند و از همه بیشتر کویر را دوست دارند چون در کشور خودشان این نوع اقلیم را تجربه نکرده اند و شیوه زندگی در کویر برایشان ناشناخته است. 
خانه آتشونی آل داوود، اکنون چشم و چراغ روستای گرمه است، یک خانه گلی با درب چوبی کوتاه که راهرویی تنگ با پله های کوتاه و سقف تو سری خورده، تازه واردان را به اندرونی اش وصل می کند، خانه ای با حیاط مرکزی به شیوه خانه های قدیم ایران، دیوارهای کاهگلی و ایوان کوتاه. 
ردیف آخر این پله ها به درگاه کوچکی ختم می شود و در آن دو سبد حصیری کوچک از دو طرف درگاه آویزان است. 
در و دیوار، زمین و طاقچه های داخل خانه پر از اشیای قدیمی مثل چرخ نخ ریسی، کوزه و اتوی ذغالی است، اشیایی که روزگاری در خانه هر کویرنشینی بوده و حس نوستالوژیک خاصی را در بیننده امروز ایجاد می کند. 
این اقامتگاه سنتی دارای هفت اتاق تودرتوست که همه آنها بر اساس اسامی قدیمی نامگذاری شده اند مثل اتاق کرسی، بالاخانه، تختو، شاه نشین، زیرزمین و کتیبه. 
سقف اتاق ها، گنبدی و ارتفاع درها کوتاه است بطوریکه برای ورود به آنها باید تعظیم کرد، ضمن اینکه در اتاق ها به جای تختخواب، جارختخوابی با چند تشک و بالش لوله ای وجود دارد. 
در بیرون خانه هم یک مکان با حصار چوبی برای نگهداری حیواناتی مثل بز و دو شتر به نام های شبن و شموت وجود دارد. 
تپه های شن روان،دریاچه ی نمک، درختچه های خار، رصد ستارگان شب کویر ، پذیرایی با غذاهای سنتی(نظیر دمی عدس با گوشت،کله جوش محلی،اشکنه ماست)، شترسواری، چرخ سواری، اجرای موسیقی و دور هم نشینی های شبانه، گردش در میان نخل های زیبا و رودخانه کوچک میان روستا، همنوایی با فریاد طبیعت بکر، غلتیدن روی رمل‌ها،خوابیدن در سایه گزها و تاق‌ها، عکاسی از آسمان شب، تماشای طلوع و غروب در افقی بی انتهای کویر و خوابیدن در پشت بام آتشونی زیر آسمان ستاره باران کویر در زمره برنامه هایی است که مهمانان این خانه سنتی از آن برخوردارند. 
شامگاهان انوار زرفام فانوس ها و چراغ های آویزان در همه جای این خانه کویری، سیمای دلپذیری را در فضای این خانه صمیمی آذین می بخشد. علاوه بر اینکه بوی خوش چوب سوخته از شومینه اتاق ها نیز در شب های سرد کویر به دفتر خاطرات مهمانان این گردشسرای کویری می افزاید. 
مهمانان آتشونی، شبها بعد از پیاده روی طولانی در دل کویر، کنار آتش دور هم می نشینند تا میزبانانشان با دف و یک ساز محلی استرالیایی به نام دیجریدو که متعلق به بومی های جنوب استرالیاست و از چوب درخت گردو ساخته شده است، 
سکوت شب کویر گرمه را درهم شکنند. 
نوای این ساز بومی همراه با دف، تنبور و نی و صدای جرقه های چوب آتش های شبانه، انگار لالایی حزن انگیزی است که شبانگاهان و در زیر تور سفید ستارگان، توی گوش کویر خوانده می شود تا به خواب بکر ابدیش ادامه دهد. 
روستای گرمه در دل کویر مرکزی ایران از گیرای های متنوع گردشگری برخوردار است.
معماری خاص با قلعه های متعلق به دوره ساسانی و آثار برجا مانده از زندگی در هفت هزار سال پیش، از ویژگی های خاص این روستاست. 
روستای پرنخل گرمه در واقع نقطه ای بر جاده تاریخی ابریشم، در منطقه خور و بیابان است که ۷۲۰ کیلومتر از پایتخت شلوغ کشور و۳۵۰ کیلومتر از اصفهان فاصله دارد. 
گرچه تاکنون هیچ بررسی باستان شناسی یا پژوهش تاریخی در باره گرمه انجام نشده اما شواهد موجود مانند قلعه وسط روستا که می‌گویند متعلق به دوره ساسانی است، از قدمت بافت معماری آن خبر می دهد. 
خور و بیابانک درست در وسط کویر مرکزی ایران قرار دارد؛ جای دوردستی که انگار میلیون ها سال هیچ تغییری نکرده و برخی روستاهایش مثل گرمه و مصر و فرحزاد بیش از پیش دارای جاذبه های توریستی اند. 
در روستای فرحزاد که تنها دو خانوار سکنه دارد، نیز دو خانه ی میراثی اقامتی تحت عنوان باراندازهای شماره یک و دو بنا شده که جمعا دارای ۱۲ اتاق و دو ایوان شاهنشین با سقف های هلالی است. 
این دو بارانداز روی هم حدود۷۰ نفر ظرفیت دارند. 
در مدخل ورودی باراندازها، مکانی برای برپایی آتش و مراسم لتشونی هم تعبیه شده است. 
این مکان متعلق به خانواده طباطبایی است که خانه اجدادی خود را در این روستای کویری تبدیل به اقامتگاهی برای جذب طبیت گردان و کویرنوردان کرده اند. 
سبک معماری این دو مهمانسرا به سبک معماری درونگرای خانه های محلی کویری است. 
محصور شدن فرحزاد توسط شنهای روان و رمل های ماسه ای از خصوصیات بارز این روستاست که وجهه ای متمایز به آن بخشیده است. 
از دیدنی های این روستا می توان به چاه سلکنون ، نیزار مصر، دریاچه نمک 
سلکنون، تخت عباسی، تخت عروس، دریاچه نمک خور و کویر طبقه، جاده اف رود ابراهیم زهرا،ریگ گله، روستای گرمه، روستای محمدآباد کوره گز، روستای عروسان، جاده کاروان گذر عروسان- بیدستان، تخت محمد رضایی، تخت بازو و رمل های ماسه ای اطراف روستا اشاره کرد. 
واقعیت این است که ایجاد خانه های بومی در کویر سبب رونق اشتغال در روستا های منطقه شده و حتی روند مهاجرت از روستا به شهر را معکوس کرده است. 
برای نمونه فعالیت خانه آتشونی در گرمه، شغلی هم برای جوانان این روستا دست وپا کرده و آل داوود با کمک فردی به نام علی ساربان که چند شتر داشت، دومین مهمانسرا را در روستای مصر راه اندازی و برنامه شترسواری از گرمه به مصر و تورهای شترسواری یک تا هفت روزه در مسیر مصر تا طبس و مسیری از جاده ابریشم را برقرار کرده است. 
کم کم با توسعه روند گردشگری در گرمه، تولید و عرضه صنایع دستی مثل حصیربافی هم در این منطقه رونق پیدا کرد و این دریچه جدیدی بود به زندگی روستائیانی که از طریق کشاورزی، دامداری، قالیبافی یا کار روی کامیون‌ها امرار معاش می‌کردند. 
به گفته مازیار آل داوود، این دریچه جدید روند مهاجرت اهالی روستا به شهر را متوقف کرده و برخی رفتگان را به فکر بازگشت انداخته است. 
جز در تابستان که گرمای کویر طاقت فرساست، در سایر فصول بطور متوسط هفته ای ۶۰ تا ۸۰ نفر به گرمه می‌آیند و این برای روستایی با جمعیت کم(حدود ۲۵۰ نفر) و اقتصاد محدود آن رقم چشمگیری است. 
فی الواقع، مدل روستای گرمه می تواند الگوی خوبی برای اجرای آن در بقیه نقاط کشور و رشد و توسعه صنعت گردشگری است. 
آل داوود در باره زندگی در یک روستای کویری می گوید: این سبک زندگی، زنده کننده آداب و فرهنگ اصیل ماست و این اتفاق در حال رونق گرفتن است و در همه جای ایران هم می تواند انجام شود، اما باید حتما شناختی از سنت منطقه وجود داشته باشد. 
اکنون بدلیل شدت گرمی هوا، اغلب خانه های بومی کویر به حالت تعطیل درآمده اند(از اواسط خرداد تا اواسط شهریور) اما پاییز با خنک شدن هوا، این خانه ها دوباره کار خود را از سر می گیرند تا پذیرای مهمانان دور و نزدیکی باشند که مشتاقانه برای دیدن سبک زندگی روستائیان ساکن در کویر و استفاده از فضای بکر این اقلیم به منطقه سفر می کنند. 
به گفته اکبر رضوانیان کارشناس ارشد گردشگری، فعالیت خانه های بومی در کشور در جهت رشد توریست فرهنگی و توسعه پایدار است و به همین دلیل هم باید از آنها حمایت شود. 
وی می گوید: استاندارد کاری این خانه ها با هتل ها و مهمانپذیرها کاملا متفاوت است چون این خانه ها بر پایه اشاعه فرهنگ بومی مناطق کشور شکل گرفته اند و این امر می تواند بهترین شیوه انتقال فرهنگ ما به اقوام و ملل دیگر باشد. 
این خانه ها اغلب در جاهای دور و در دل مناطق کویری، جنگلی، کوهستانی و روستاها شکل گرفته اند اما آنها به یمن معماری و رسم و رسوم بومی شان، مشتاقان زیادی را بسوی خود جلب می کنند. 
در سال ۱۳۸۳ رضا میرکریمی کارگردان سینمای ایران فیلمی به نام خیلی دور، خیلی نزدیک ساخت که بخشی از آن در روستای مصر با مناظری دلفریب از کویر فیلمبرداری شده بود. 
این فیلم هوس دیدن کویر را در دل خیلی‌ها زنده کرد و بعد از آن تورهای زیادی راهی مصر و دیگر مناطق کویری کشور شدند. 
قدر مسلم، گردشگری کویری به خودی خود تاثیر فرهنگی زیادی را هم در گردشگران داخلی و هم در گردشگران خارجی به همراه دارد و از این نظر 
باید مورد توجه خاص قرار بگیرد. 
گردشگرانی که اینگونه اماکن را برای سفر خود برمی گزینند، از جاهای دور و نزدیک به ناکجاآبادهایی می آیند که در عین دور افتادگی شان، باعث تلطیف روح و صیقل خلق مسافران می شوند. 
این خانه های حاشیه ای دل کویر درواقع ساحلی نزدیک به دریای نگاه جستجوگر گردشگرانی اند که بدنبال یافتن گوهر زیبایی های بکر و دست نخورده و مفاهیم عالی انسانی نهفته در زادبوم های سنتی و بومی، از هیاهوی زندگی خود در ابرشهرها گریخته اند. 
بیابان و کویر در مجموع یک پنجم سطح خشکی را تشکیل می دهند، مناطقی که جذابیت های شگفت انگیز خود را به رخ انسان کشیدند و اینک از توریستی ترین نقاط جهان بشمار می روند. 
ایران ما نیز دو نقطه از خشک ترین،گرمترین و زیباترین کویرهای زمین شامل کویر لوت و کویری مرکزی را داراست که چند سالی است نگاه گردشگران را به سوی خود جلب کرده است. 
اما آمدن گردشگران به این مناطق دورافتاده و دارای اقلیم های خاص و درعین حال رونق صنعت توریست در کشور نیز در گرو توجه به اقامتگاه های بومی در اینگونه نقاط است، اقامتگاه هایی که سالهاست سنگ بنای آنها در مناطق کویری اصفهان گذاشته شده است اما نیاز به حمایت بیشتر دارند. 
قدر مسلم حمایت از این خانه ها و سامان بخشیدن به امور آنها نیز منوط به پشتیبانی از نهاد موسوم به خوشه سار بوم گردی است. 
به گفته وحید دزفولی مالک خانه سنتی ساربان در روستای مصر، قرار است موسسه ای به نام موسسه آموزشی و پژوهشی بوم گردی راه اندازی شود تا با برنامه های آموزشی خود نیاز اقامتگاه های سنتی را ساماندهی و استاندارد کند. 
این موسسه با شناسایی خانه های سنتی مستعد در کشور،آنها را برای کسب مجوز لازم به اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معرفی خواهد کرد. 
از: محمدرضا شکراللهی 
نقل ازhttp://www.irna.ir/html/1392/13920422/80735562.htm

سخنی با پلیس راه شهرستان خوروبیابانک


البته چون من در جاده های مربوط به این حوزه رفت و آمد کمی دارم در باره این مشکل نمی توانم نظر بدهم اما این نوع کمین بسیار خطر ناک است لذا اگر همشهریان من نیز با این مشکل روبرو هستند نظرات خود را اعلام فرمایند   نسل سومی

اخبار و اطلاعات شهر جندق(جندق نیوز)

سخنی با پلیس راه شهرستان خوروبیابانک


IMAGE634357952217940353 سخنی با پلیس راه شهرستان خوروبیابانک

در ابتدای سخن به همه نیروهای سبزپوش و زحمت کش نیروی انتظامی در هر کجای سرزمین پهناور ایران که هستند سلام و درود و خسته نباشید عرض می کنم. و این سلام را خالصانه تر و  صمیمانه تر به نیروهای انتظامی و پلیس زادگاهم یعنی شهرستان  خوروبیابانک عرض کرده و از همه آنها به خاطر زحماتی که در انجام وظیفه متقبل می شوند کمال تشکر و قدردانی را دارم. وجود این نیروهای خدوم و زحمت کش در جای جای ایران اسلامی و در منطقه کویری ارمغان آور امنیتی است که یکی از بزرگترین نعمت های خدایی است و تا مفقود نشود قدرش را نمی دانیم.

در کنار این درود و خسته نباشید و تقدیر و تشکر، با دوستان و نیروهای پلیس راه شهرستان و سه راه جندق سخنی دارم که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. کسانی امثال من که سفرهای استانی و بین شهریمان کم نیست و سالی چند بار نیز گذرمان به زادگاه و پلیس سه راه جندق می افتد به خوبی با این پاسگاه آشنایی داریم و از این که این پاسگاه از زمان تاسیس به مُرّ قانون به خوبی عمل کرده است آگاهی داریم. شاید اگر قصد عبور از این محور را نداشته باشیم خبری از گواهی نامه و کارت ماشین و بیمه آن نگیریم و چه بسا فراموش کنیم همراه خود برداریم ولی برای گذر از جلوی چشمان همیشه بیدار پلیس سه راه جندق همه مدارک و قسمت های ماشین را به دقت چک کرده تا خدای نکرده همانگونه که در دوران مدرسه ناظم با دقت ناخنمان را نگاه می کرد و عیبی اشکالی چیزی پیدا می کرد برای تذکر دادن، این دوستان پلیس نیز عیب و ایرادی به ماشین و اعضا و جوارح آن نگیرند. دوستی به مزاح می گفت من فقط برای عبور از این محور گواهی نامه گرفتم.

حال اصل سخن من این نیست؛ چرا که این دقت و اجرای قانون چه بسا که برای ان منطقه لازم و ضروری است. سخن در اینجا است که مدتی است هنگامی که شب در این محور حرکت می کنیم با حرکت جدید نیروهای پلیس روبرو شده ایم و آن «کمین» است. البته نمی دانم این کلمه برای این حرکت واژه درستی هست یا خیر؟ اما بهر حال لفظی دیگر نیافته ام. در حال رانندگی در جاده هستی که ناگهان در ۲۰ متری ماشین تو، چراغ ها و چراغ گردانِ آبی و قرمز ماشین پلیس روشن می شود.اولین حرکت بعد از اضطراب و استرسی که ناخودآگاه با دیدن این چراغ ها پیدا می کنی این است که به کیلومتر خود نظر می افکنی و میبینی سرعت مطمئنه است. در همین حین ناگهان کسی را وسط جاده می بینی که با باتوم (نامش را دقیق نمی دانم) نورانی خود گویا مجرمی خطرناک را به دام انداخته است تو را به توقف فرا می خواند.از آنجا که به سرعت و مدارک خود کاملا مطمئن هستی متوقف می شوی. افسری که با زمین و زمان گویا قهر است و گرما و سرمای هوا نیز بر اخم او بیشر افزوده است با صدایی که به زور شنیده می شود می گوید گواهی نامه و مدارک ماشین.می پرسی چرا جناب آقای افسر محترم و وظیفه شناس؟ میگوید به علت تجاوز از سرعت قانونی. می گویی من وقتی چراغ ماشین شما را دیدم سرعت خود را کنترل کردم و تجاوز از سرعت نداشتم. با پوزخندی که نشانه پیروزی است می گوید ما اول سرعت شما را گرفتیم و بعد چراغ ها را روشن کردیم.(جل الخالق. البته با آن دوربین دیزلی که من دست افسر دیدم در شب سرعت گرفتن نیز جای تعجب دارد).گفتن اینکه من بچه همین منطقه هستم و به پلاک ماشین من نگاه نکنید به شناسنامه نگاه کنید و …نیز فایده ای ندارد. (پارسال که برای نیمه شعبان به فرخی می رفتم و با یکی از فامیل ها که ماشینش پلاک همان جا را داشت با هم حرکت می کردیم حتی او از ما سریع تر هم رانندگی میکرد. او رد شد و جلو ما را گرفت و جریمه ای جانانه کرد.هر چی گفتیم بابا ما هم از خوروبیابانک هستیم افاقه نبخشید) او با چهره ای در هم کشیده که دیگر چیزی نیز نمی شنود به کار خود که نوشتن برگه جریمه است مشغول است….

سوال من از دوستان پلیس راه این است که آیا اینان گمان می کنند که مجرم گرفته اند؟ چون نوع توقف و خاموش بودن چراغ ها و روشن کردن آنها وقتی ماشین نزدیک می شود، به نوعی کمینی است که برای به دام انداختن مجرمین گذارده می شود.آقایان تفاوت مجرم با متخلف را که می دانند؟ عبور از سرعت قانونی تخلف است و نه جرم. برخورد با متخلف نیز کاملا با مجرم تفاوت دارد. دوستان توجه کنند اگر محلی که برای توقف و یا برای کمین انتخاب می کنند از نقاط حادثه خیز است و حضور آنان از حوادث می کاهد خوب با توقف و روشن نمودن چراغ های گردان رانندگان متخلف نیز توجه بیشتری کرده  واز سرعت خود می کاهند و وقوع حادثه به صفر کاهش می یابد. در ضمن این که خود این حرکت یعنی کمین و ناگهان روشن کردن چراغ های ماشین و چراغ های گردان بر استرس و اضطراب راننده افزوده و او را به دست پاچگی می اندازد و این خود خطرات بیشتری به همراه دارد خصوصا اگر به وسط جاده آمدن افسر یا سرباز را نیز به این کار اضافه کنیم خطرات بیشتر نیز می شود.یعنی جان سرباز و افسر نیز در معرض خطر قرار می گیرد. علاوه بر آن اگر راننده ای توجه به علامت نکرده و قصد انجام تخلفی دیگر یعنی فرار از پلیس را نیز داشته باشد در آن جاده های باریک خطر را افزایش داده و جان خود و خانواده را نیز به خطر می اندازد. چرا که هر لحظه فکر میکند ماشین پلیس در تعقیب اوست و همین امر باعث افزایش سرعت می گردد.

استدعایی که از دوستان دارم این است که در این رفتار که در هیج جاده ای دیگر در کشور مانند آن مشاهده نشده است تجدید نظر نموده و از روش های بهتر و کم خطرتری برای مصرف قبض های خود استفاده نمایند.

لازم به ذکر است این مطلب تذکری برادرانه و دوستانه بود و انشاالله باعث جریمه مضاعف نخواهد شد.

و من الله التوفیق

منبعhttp://akhondy.ir/?p=7611

A0746114 سخنی با پلیس راه شهرستان خوروبیابانک


پرورش شتر در بخش انارک


مدیر جهادکشاورزی شهرستان نائین توسعه صنعت پرورش شتررا باعث ایجاد اشتغال و بهره برداری مناسب از مراتع فقیر کویری دانست.

به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران اصفهان احمدرضا باقریان افزود: این شهرستان با دارا بودن دوهزار و ۴۰۰کیلومتر مربع وسعت که حدود ۷۰ درصد آن را زمین های کویری و بیابانی تشکیل می دهد، زمینه لازم برای توسعه صنعت پرورش شتر را داردوی گفت: باوجود خشکسالی شدید سال های گذشته هم اکنون شترداران این شهرستان در مراتع کویری و شن زارهای وسیع این شهرستان بویژه در بخش انارک که مستعد پرورش گوسفند نیست، مشغول پرورش شتر هستندبه گفته وی، سه هزار و ۵۰۰ شتر در شهرستان نایین و در بخش انارک پرورش یافته است.

باقریان تصریح کرد: به دلیل بارندگی های مناسب در دو سال اخیر در این منطقه، وضعیت مراتع این شهرستان نسبت به سال های قبل بهبود یافته است./ع


حاج علی مرد بی ادعا


حاج علی مرد بی ادعا


بیوگرافی حاج علی:

 سال تولد: 1305 شمسی

سن:87سال

متولد :روستای اردیب

شغل :کشاورز از کار افتاده

میزان تحصیلات :بیسواد

محل سکونت:چوپانان

این بیوگرافی متعلق به کسی نیست جز حاج علی موبد که معرف تمام چوپانانیان میباشد وی  از اوایل دهه20 درچوپانان بطور مستمر زندگی کرده.زمانی که چوپانان شکل گرفته واولین گام قطب کشاورزی منطقه بدست مالکان صورت گرفت اکثر مردمان جهت کار کشاورزی وامرارمعاش به چوپانان تازه تاسیس روی آوردند وحاج علی هم همچون دیگر کشاورزان  درسال 1326 که آنروز جوان 20 ساله ای بیش نبودند به شغل شریف کشاورزی مشغول شدند.یکی از روزهای ایام عید بسراغ ایشان رفتم ومصاحبه ای هرچند کوتاه با وی داشتم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

2نفره موبد - خانوادگی

س - لطفا خودتونو بیشتر برای مردم معرفی کنید

ج -علی موبد هستم فرزند موسی ابن حسینعلی ابن محمدحسن ابن استادعلی ابن محمد صادق بحرینی،جد ما اهل بحرین وعرب بوده اند،( چگونه از بحرین به این منطقه سردرآوردند خود بحثی است که سن وی قد نمیدهد).در سال1326 هنوز مجرد بودم که برای کار به چوپانان آمدم وبکارکشاورزی مشغول شدم ودر همین سال نیز ازدواج کردم ودر چوپانان برای همیشه ماندگار شدم وثمره ازدواج بنده تعداد 7دختر و3پسر  و35نوه و16نتیجه میباشد.

اگر چه آقای حاج علی سالهاست که در کارکشاورزی از کار افتاده شده اماهیچ منبع درامدی ندارد زیرا وی بیمه نبوده وسالهای کار اوهم بنظر میرسد که مالک زمین وی حق قانونی وی را تضییع نموده  چونکه وقتی کسی بیش از سی سال روی زمینی کارکند وزمان سالمندی را بدون توجه اربابش بی هیچ مزد وبیمه وبگذراند نشان از تضییع حقوق وی بدست افرادی است که فقط منافع خود را دیدندودیگری را نادیده گرفتند .

.

البته ایشان هیچ نظری درمورد دوره باز نشستگی نداشتند وبه همین قانع بودند اما جای سوال دارد برای صاحبان زمین که چرا این منطق را بکار برده اند که پس از سی واندی سال چرا از امکانات درمانی بی بهره باشند که جای بسی تاسف است؟؟

چرا پاسخگو نیستند افراد ذینفع  یا وارثان آنان،خود جای تامل دارد.!!

س-:حاجی شما گفتید بیسواد هستی اما در مراسمها ونشستها با روایات واحادیث مردم را روشن میکنی ،قرآن میخوانی، چطوری؟

ج -بلی بیسواد هستم اما استعداد عجیبی خداوند به من عطا کرده که با همنشینی وشب نشینی با بزرگانی چون حاج آقا ریاض وحاج سید حسین  واستفاده از منبرهای بزرگان من هم ادعیه واحادیث را یاد گرفتم.

لازم به یاداوری است که سالهای متمادی است که صدای اذان حاج علی در بلندگوی مسجد چوپانان طنین انداز است ویادم میاید که سالهای پیش که مسجد هنوز امکانات صوتی نداشت حاج علی بر بلندای پشت بام منزلش دروقت اذان، اذ ان میگفت. حاج علی تاکنون چندین مرتبه افتخار زیارت خانه خدا وکربلا ودیگر عتبات عالیات را داشته است .

 

س-:شما گویا طبع شعر هم داری درسته؟

ج- :بلی گاهی اشعاری را که فی البداهه در ذهنم نقش میبندد رابزبان میاورم .

حاج علی تا کنون اشعار زیادی راسروده که یکی از این اشعار  در محفل شعر نوروز خوانده شد،شعری را بمناسبت درگذشت همسرش سروده که بسیار جالب است ویکی از اشعار وی را شادروان دکتر مشتاقی که از دوستان وی بود را با دستخط زیبای خودش نوشته ودر قاب گرفته وبه حاج علی تقدیم کرده است.

عکس شعر1 - خانوادگی

 سروده حاج علی  ، "دستخط شادروان دکتر علی اکبرمشتاقی"

خاطره ای از حاج علی:   یادم هست نوجوان 10 دوازده ساله ای از اردکان جهت

 روضه خوانی آن زمان ها به نخلک آورده بودند وسپس به چوپانان آوردند ایشان در چوپانان منبر رفت وشعر بلندی را روی منبر خواند که در همان ابتدا شعر حفظم شد (همان شعر را از حاج علی پرسیدم تمام شعر هنوز یادش بود)

20 سوره از سوره های کوچک قرآن را حاج علی از حفظ میباشد ایشان در استعداد ویادگیری نمونه است. شادروان دکتر مشتاقی شعری از هاتف اصفهانی در 18 بند را برای حاج علی میخواند که با همان یکبار خواندن شعر را حفظ میکند ودر زمان مصاحبه با ایشان پرسیدم که تمام شعر را برایم خواند.بنازم استعداد را وماشااله به اینهمه ذوق.یکی از اشعار ایشا ن در مدح امام علی:


مونس شبهای تارم یا علی           من زعشقت بیقرارم یا علی

یا علی افتاده ام دستم بگیر        سرزپایت برندارم یا علی

گرمهاربیکسان دردست توست        درمیان این قطارم یا علی

یاعلی بادوستانت دوستم       لعن حق بردشمنانت یاعلی

یاعلی بادشمنانت دشمنم         جان فدای دوستانت یا علی

یاعلی هنگام رفتن زین جهان      من توراچشم انتظارم یاعلی

گربیایی وقت مردن برسرم        پای برچشمم گذاری یاعلی

یاغلی اندرلحدوقت سوال         من توراچشم انتظارم یا علی

روزمحشرچون برآرم سرزخاک        سوی تومن رهسپارم یاعلی

یاعلی دربرزخ واندر صراط       چشم امیدبرتودارم یاعلی

یاعلی من موبدم غرق گناه       خادم این خاندانم یا علی


گرچه بنظر استادان شعر شاید ردیف وقافیه رعایت نشده باشد اما بسیار زیبا وماهرانه سروده شده واز سراینده کمال سپاس وقدردانی را دارم. ما اهالی چوپانان بروجود چنین اسطوره هایی در چوپانان مفتخریم وهدف از این مصاحبه صرفا معرفی این بزرگواران بی ادعاست که باید قدر چنین مردانی را داشته باشیم.

و در نظرات یکی از خوانندگان چنین انتقاد کرده است 

همشهری
چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲ ۲۲:۴۷
البته در زحمتکش بودن و متدین بودن جناب موبد شک و تردیدی نیست و اینکه حق زحمتکشانی چون او بوده است که در دوران کهولت از منبع در آمدی ارتزاق کنندو بیمه ای داشته باشند 
اما فکر می کنم نویسنده مطلب قدری بی انصافی کرده و بیهوده به خرده مالکی تاخته است که او خود نیز اگر در آمدی غیر از ملک چوپانان نداشت حال روزش بهتر از آقای موبد نبود فکر می کنم که مالک آقای موبد خانواده ط[.....] بودند که سرپرست املاک آنها با حاج م........... بود همانطور که همه می دانند حاج م......... مرد با انصافی است و اگر امروز وضع اقتصادی او بد نیست حاصل زحمات او در بخش معدن داری با برادرش و بخش عمده اموالش حاصل تلاش او از راه تجارت در بازار تهران است و او با رعایا یش با انصاف رفتار کرده و هیچ ظلمی از او به هیچکس نرفته است 
اما اگر اقای موبد و امثال او از بیمه برخوردار نیستند تقصیر نظام سابق و قوانین آن روز بوده که بیمه درمان و بازنشستگی شامل حال آنها نشده و الا هیچ کارفرمایی به تنهایی و بدون قانون و کمک دولت نمی تواند کسی را بیمه کند و در آمد املاک چوپانان آنقدر نبوده که کسی بتواند حق بیمه کارگرانش را بپردازد و از همه مهمتر اینکه کسی هم این مسائل را بلد نبوده و قانونی نیز در این زمینه وجود نداشته است امروزه نیز کارفرما در دوران بازنشستگی نسبت به کارگر هیچ مسئولیتی ندارد و فقط سازمانهای بیمه مسئولند به نظر من قانون کشور و حاکمان کشور مسئول هستند نه آن مالکی که اگر املاکش را هم تقدیم آقای موبد می کرد بازهم یک دهم مخارج آقای موبد نمی شد . من خواهشمندم بدون تحقیق چیزی ننویسد

هفتومان را بهتر بشناسیم


وقتی خنجر نارنجی فانوسها، رخت شب درخت حاجت را می درد، چراغ امید دلشکستگان این دیار در حال سوسو زدن دوباره است. 

عصرگاهان بخصوص در غروب دلتنگ پنجشنبه ها و در فضای تیره گون خطه کویر، وقتی قلم موی نارنجی شعله های فانوس روی بوم خیال حاجت طلبان نقش می بندد، شمیم قداست و معنویت کویرنشینان، فضا را آکنده می کند. 
در اینجا، یک درخت بنه (پسته وحشی) از دل تخته سنگی واقع در مسیر یک رودخانه خشک فصلی در حاشیه روستای هفتومان شهرستان خور و بیابانک روییده، درخت تناوری که بومیان، تبلور حاجتشان را با نذر سخاوت فانوسی شان در پای آن، انتظار می کشند. 
هفتومانی ها برای برآورده کردن حاجت خود با روشن کردن فانوس ها یا شمع های نذری در اطراف این درخت کهنسال یا بستن ریسمان های سبز دخیل به شاخه های آن، در اطرافش حلقه می زنند و حریم سنگواره ای این پیر سبز را به ماوای راز و نیازشان بدل می کنند. 
وقتی نسیم عصرگاهان با نوای حزن انگیزش در لابلای شاخسار این درخت مقدس می پیچد و نرمه ی دخیل های سبزفام را به اینسو و آنسو می برد و مخروط دلرنگ شعله خوشفام فانوس ها بر سر روستائیان هفتومانی خیمه می زند، انگار خدا در همین نزدیکی است. 
مناطق کویری، بیش از هر جا، رنگاب خدا دارد بخصوص در دوردستهایش، در دل داغزار دشتی یا در سایگاه واحه ای یا در برهوت تپه ماهوری یا در آیینه زار دل مردم پاکنهادی، عکس خدا افتاده است. 
شهرستان کویری خور و بیابانک در۴۲۰ کیلومتری شرقی ترین نقطه اصفهان، خطه ای کویری است با سکنه ای صافدل و بی غل و غش همرنگ زلال تلماسه های این دیار که رنگ خدا را در اجزای همه حرکات و سکناتشان می توان دید. 
روستای هفتومان واقع در بخش نیمه کوهستانی این شهرستان در زمره مناطقی است که اهالی اش سالهاست درخت بنه کهنسالی را که یک عمر آزگار در مسیر زوار امام رضا(ع) شاهد صادق رهپویان عشق بوده است، بعنوان میعادگاه نذر و نیازشان برگزیده اند. 
این روستا و درختش با آب و هوای خوبش در گذشته، یکی از منازل عبور کاروان های زیارتی از دل کویر بوده است. 
روستای هفتومان در ۶۵ کیلومتری جنوب خور و ۲۴۰ کیلومتری شرق نایین و در لابلای مناطق نیمه کوهستانی شهرستان خور و بیابانک واقع است. 
وجه تسمیه روستای هفتومان معلوم نیست هرچند عده ای رگ و ریشه اش را به هفت لشکر یا هفت رشته قنات این آبادی نسبت می دهند. 
هفتومان الان حدود۱۷۰ نفر جمعیت دارد که از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش می کنند. 
در ۲۰۰ متری شرق این روستا و از دل یک تخت سنگ(با محیط ۲۰ متر و ارتفاع سه متر)، درخت بنه ای سر برآورده که با تنه قطورش معلوم است عمر درازی دارد که انگار هیچکس هم مقدارش را نمی داند. 
لعاب شیری با رگه های قهوه ای تنه قطور این درخت که مانند رشته های مار درهم تنیده شده، با سیماب خاستگاه سنگی اش بطرز زیبایی همرنگی و هارمونی دارد آنچنانکه گوئی این سنگ و درخت بعد از یک عمر انس و الفت، هم اینک در یکدیگر آمیخته و ممزوج شده اند. 
عمر درخت بنه معمولا طولانی است کمااینکه روایتی اساطیری وجود دارد که می گوید: اسکندر به همراه حضرت خضر(ع) به دنبال آب حیات به ظلمات (گویا نام غاری است) رفتند و اسکندر راه را گم کرد و به آب حیات دست نیافت، اما خضر نبی به چشمه آب حیات ‌رسید و از آن ‌نوشید و مشکی هم برای اسکندر پـر ‌کرد و از غار بیرون ‌آمد و به فرمان خدا دهانه غار بسته ‌شد و حضرت خضر در طول مسیر مشک آب را به شاخه درخت بنه ای آویخت تا کمی استراحت کند اما کلاغی به مشک حمله‌ و با منقارش آن را پاره ‌کرد که در نتیجه آب مشک بر زمین و به پای درخت بنه ‌ریخته شد. بر همین اساس هم گفته می شود عمر کلاغ که توانسته است قطراتی از آب حیات را بنوشد تا سیصد سال و عمر درخت بنه به یکهزار سال هم می رسد.(برگرفته از کتاب باستانی پاریزی) 
درهر حال، با توجه به ظاهر درخت تناور هفتومان و گفته معمرین منطقه، قدر مسلم عمر این درخت مقدس بسیار زیاد است. 
جعفر اشرف رییس شورای اسلامی روستای هفتومان دورتادور تنه این درخت را چهار و نیم متر و ارتفاعش را شش متر اعلام کرده است. 
بَنَه(پسته کوهی) از خانواده Anacardiaceae است که نام علمی اش از نام پسته ی فارسی اقتباس شده است. 
گونه های مختلف بنه مانند انجیر کوهی و بادام کوهی در کوهستان های خشک و نیم خشک استپی می روید. 
بنه با ارتفاع حداکثر۱۰ متر دارای تاجی گرد و بزرگ، تنه ای قطور، ناصاف و تیره، برگ های شاخه ای و تخم مرغی شکل ناکشیده و حاشیه ای مژه دار با گل های خوشه ای باز است و رنگ شاخه‌هایش به سفیدی مایل به خاکستری می زند. 
میوه بنه به صورت ساچمه ای شکل سبزرنگ است که روغن بالایی دارد و خشک آن را کوبیده برای تزئین نان روی خمیر می ریزند و همچنین از آن در تهیه غذای محلی کله جوش استفاه می کنند. 
درخت بنه در فرهنگ کویری جایگاه خاصی دارد کمااینکه نامش در فولکلور مناطق کویری هم زبانزد است که نمونه اش این شعر است: 
شوی نوروز سفر پر سن ابی خیگی ماست میعطر از ون ابی 
(شب نوروز سفره پر از سمنو می شد خیگ(مشک) ماست از دانه های بنه معطر می شد) 
شم شولت پلاوی ارجن ابی گوشت پوست کیبابی پازن ابی 
(شام شب عید پلوی ارزن بود گوشت پلوی توی کباب پازن- شکار کوهی- بود) 
کشیی پازنت کشیی ونه ای نارسینه، ای نار سینه 
(پازن کجا رفت، بنه کجا رفت ای انارک، ای انارک)(ابراهیمی انارکی، ص۱۳۰) 
یکی از همین درختان روییده در حاشیه روستای هفتومان سالهای سال است که برای اهالی آن جنبه مقدس دارد، مردمی معتقد که رویش آرزوهای همرنگ نذور نارنجی خود را در نجواهای عارفانه شبانه اشان در دامن این پیرسبز انتظار می کشند. 
در کنار این درخت، پیت های پر از نفت هم دیده می شود که حاجت طلبان، آنها را نذر کرده اند تا در شباشب دلشدگان خلوت گزین این دیار دورافتاده، از سوخت آن برای افروختن فانوس های موجود در اطراف این میعادگاه سبز استفاده شود. 
پسینگاه بخصوص عصرهای پنجشنبه وقتی فانوسها روشن می شود، تلالووی رنگاب نارنجی آنها در سراپرده سیاه شب کویر و در بزنگاه سکوت مطلق این منطقه بیابانی که گهگاه با اذکار و ادعیه حاجت طلبان ترک می خورد، حس نوستالوژیک خاصی را در وجود آدم لبریز می کند، حسی غریب و دلگداز اما متین و روح افزا. 
تنه این درخت درهم تنیده با هیبت پیچاپیچش، آنقدر بزرگ و جادار است که هفتومانی ها در گذشته از اشکاف آن بعنوان جافانوسی یا محل افروختن شمع استفاده می کردند اما سالها پیش وقوع یک آتش سوزی در تنه درخت، اهالی را بر آن داشت تا در دل تخته سنگ یاد شده، محل خاصی برای گذاشتن فانوس ها تعبیه کنند. 
درخت مقدس بنه هفتومان، مکان خلوت گزینی برای راز و نیاز اهالی این روستای دورافتاده در دل بیابانک است که غیر از نقشش بعنوان پاتوق نذر نارنجی حاجت طلبان در غروبهای پنجشنبه، در ایام خاص سوگواری نظیر ماه محرم نیز خنکای سایه سارش میعادگاه عزاداران حسینی است. 
به گفته برخی،با توجه به اینکه مردم منطقه قبل از اسلام پیرو دین زرتشت بوده اند، شاید برخی باورهایشان بخصوص در باره گیاهان، ریشه در مسائل کهن تر داشته باشد چنانکه در روستای هفتومان، این درخت نظر کرده و سزاوار احترام است (ع،خ، سینا، هشتم اسفند ۱۳۸۹) 
با این حال، رگ و ریشه این اعتقاد را باید در جای دیگری و خاصه بر حسب اقلیم دیار کویر جستجو کرد، بخصوص اینکه رسم تقدیس درخت و دخیل بستن به آن را می توان در بسیاری از جاهای دیگر کشور بویژه در مناطق خشک و بیابانی نیز مشاهده کرد. 
با توجه به نقش حیاتی درخت در مناطق خشک و کویری، قدر مسلم حفاظت از هرگونه دار و درخت امری پسندیده و بلکه ضروری بوده است و لابد همین مساله هم می تواند خاستگاه تقدیس و صیانت از بقای گیاه در این نقاط باشد. 
به گفته محمدعلی ابراهیم انارکی نویسنده کتاب انارک، فلسفه دخیل بستن به درخت در مناطق کویری را باید در این نکته جستجو کرد که چون در گذشته مردم این مناطق به سوخت دسترسی نداشتند و برای تامین نیازشان ناچار به بریدن و استفاده از چوب درختان می شدند و درعین حال درخت نیز از اهمیت زیادی در نقاط بیابانی برخوردار بوده، این سنت حسنه به مرور زمان در این مناطق باب شده است که کسی برای حفظ درخت، ریسمان سبزی را به شاخه ای می بسته و مدعی می شده این درخت نظر کرده است تا بدین ترتیب مسافران یا مردم بومی از شکستن شاخه ها و قطع درختان خوداری کنند. 
درهر حال، برخی از اهالی روستای هفتومان معتقدند در پرتو انوار نذورات خود در پای این درخت مقدس و به مدد دل سپردن به بارگاه حضرت دوست، حاجت روا می‌شوند. 
اکنون شاخه شاخه ی این درخت کهنسال مملو از پارچه هایی سبز و بعضا قرمز رنگی است که هر یک از آنها نشانه حاجت یکی از هفتومانی هاست، حاجاتی بغایت ساده که قناعت و مناعت طبع خاص کویرنشینان در آنها پیداست. 
در برهوت کویر، درخت و هر نشانه سرزندگی و طراوت ارزشی بیش از جاهای دیگر دارد ولواینکه این ارزش حتی جنبه قدسی و معنوی نداشته باشد. 
در روستای هفتومان بیابانک، اعتقاد به قداست این بنه پیر دستکم این فایده را داشته که از قرنها پیش تاکنون مصون از دستبرد انسان، همچنان سرسبز، استوار و سرفراز باقی مانده و در عین رونق ماوای خلوت حاجتمندان، سوسوی نارنجی فانوس نذر و نیاز مردم این دیار را به سبزینگی پیرترین موجود زنده این خطه کویری پیوند زده است. 
۱- برگرفته از کتاب نون جو، دوغ گو، اثر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، پاورقی صفحه ۹ 
۲ -ع ، خ، سینا، خور در گذر روزگار، تاریخ و اتفاقات، هشتم اسفند ۱۳۸۹ 
۳-ابراهیمی انارکی، محمدعلی، انارک، چاپ باقری، پاییز ۱۳۸۵ 
از: محمدرضا شکراللهی 
۵۴۳
نقل از http://www.irna.ir