چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

حسین آق ممد


حسین آق ممد

نؤشته م- حسرت
منبع : کانال تلگرامی سلام چوپانان

باعرض سلام به حضور یاران و همشهریان عزیزم.
بعضی اوقات در تنهایی افکار پریشانم بر موضوعاتی متمرکز میگردد که شادی و غم را دنبال دارد. گاهی ناراحت میشم گاهی شادو گاهی حیرت زده .
در گذشته های نه چندان دور دیارم مردان بزرگی زیسته ان که امروز باید حسرت نبودنشان را بخوریم.مردان بزرگی که بی نام زیستن و ناباورانه رفتن. مردانی که در میان مردم دیار خویش گم بودن و هیچکس بر عظمت و شکوه انان اندیشه نکرد وهیچکس از انان تجلیل نکرد در حالی که شایسته ستودن بودن
هنگامی که حقیر در جنگلبانی کار میکردم  چندین نفر از این بزرگان حضور داشتن و در راس آنان مردی شایسته و مهربانی بود بنام:حسین آق محمد
این مرد بزرگ و دوست داشتنی در عین شایستگی ناشناس زیست و ناگهان از میان ما به ابدیت پر کشید و حسرت نبودنش بر دل ما و دوست دارانش که کم هم نبودن ماند.
او کسی بود که عمر خود را در طبیعت و در رابطه باطبیعت گذرانید لذا از جریانات طبیعی مملو از تجربه بود
بطوریکه رد پای همه ی حشرات و پرندگان و جانوران وحشی را میشناخت
بارها اتفاق افتاده بود که با دیدن رد پای عقرب و مار به ما هشدار میداد که مواظب باشید.
یکروز که برای نیم چاشت کار را متوقف کرده بودیم و دور هم نشسته بودیم برای خوردن اب بسوی مشکی که به تانکر حمل آب آویزان بود رفت با عجله برگشت و گفت رفقا همین الان ماری از کنار ما گذر کرده و ما متوجه نشدیم و اگر به دنبالش برید همین دورو بر است. باید توضیح بدم که او میدانست چه چه زمانی گذر کرده و فاصله ی اون با ما چقدر است 
همیشه ما را رفقا خطاب میکرد وتکیه کلامش این بود‌
این شد که حسن خوشحال دوست خطاب میکرد و تکیه کلامش این بود.
این شد که حسن خوشحال دوست عزیزم سراسیمه به دنبال پیدا کردنش از جای برخاست و با پیمودن ۱۰ الی ۲۰ متر مار را پیدا کرد و برگشت.
ابرهای باران زا و بادها را میشناخت با نگاه به دور دست آسمان میگفت چه نوع ابریست بار ها اتفاق افتاده بود که میگفت رفقا!! وسایلتون را جمع کنید که بریم پناهی پناه بگیریم که یک تیفون(سیاه باد،سرخ بادی) داره میاد.
باور بفرمایید از محالات بود که حدسش خطا بره. 
تمام کسانی که در جنگلبانی کار کرده اند بطور یقین حرف مرا تایید میفرمایند. آن مرد مهربان که حتی یکبار ما ندیدیم عصبانی بشه به دیار باقی رخت بربست و اینک ما حسرت آنروز هارا میخوریم. خداوند آنان را بیامرزد که دیگر نیستن...
دوستدار شما
م_حسرت 
۹۶/۱۲/۴     یزد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد