چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

"فرهنگو" نبودی، یک "فرهنگ" بودی


"فرهنگو" نبودی، یک "فرهنگ" بودی
نوشته:حسین طاهر 
اسفندماه یکی از سالهای جنگ بودکه در روستای هرمز اباد در نزدیکی مهران با تعدادی از همکاران که دانشجویان تربیت معلم بودند بعنوان دژبان مستقر بودیم اونجا پایگاه یه تیپ زرهی بود یه هفته ای بود اونجا بودیم ولی چون بچه های تیپ تو خط بودند مقر خلوت بود  یه شب که برا نماز رفتم دیدم مسجد شلوغ شده انگار بچه های  زرهی از خط بر گشته بودند مسجد کوچیک بود در اصل یه سنگر اجتماعی بود که توش نماز جماعت میخوندند
 از در که واردشدم دیدم یه جوانی با دست اشاره مکنه که بیا اینجا بشین چون جا نبود رفتم. رفتم بشینم گفت بچه کجایی به دلیل اینکه بچه هایی که باهم بودیم اکثرا شمالی بودند ویا کرجی بودند گفتم بچه اصفهان خندید گفت اصفهان را ولش کن پسر حاج اسد هستی یانه؟ با تعجب گفتم پسر ابراهیم حسینی هستم. به دلیل شباهت ظاهری با علی ثابتی دبگران هم اشتباه میکنند ولی شما کی هستی واینجا چه میکنی خندید وگفت تا حالا "فرهنگو مصطفی شکاری" شنیدی گفتم بله شنیدم گفت من همون "فرهنگو" هستم، تو این تبپ زرهی خدمه تانک هستم . من واقعا فقط اسمش را شنیده بودم با شیطنت هاش، اونم از رفقاش. چون من تا دهسالگی نخلک بودم برای اولین بار ومتاسفانه اخرین بار بود میدیدمش. حدود یک ساعت با هم بودیم علاوه بر گف وگفت دوستانه که معمول بود تعریف میکرد که:
<<یکی از تانکها راعراق زد ولی خسارت چندانی ندید بعد از عقب نشینی مختصری که داشتیم این تانک جا موند. دیشب به بچه ها گفتم باید بریم تانک را بیاریم, حیفه به دست عراق بیفته. بچه ها اصرار داشتند بخاطر نزدیکی ما به عراقیها خطرناکه وامکان نداره. گفتم من میرم میارم. نیمه های شب از خط خودمون گذشتم خودم را به تانک رسوندم یه سری مقدماتی داشت تا آمادش کردم. خسارت خیلی جزیی بود موفق شدم روشنش کنم. با روشن شدنش تازه عراقیها متوجه حضور من شده بودند گفتم دیر فهمیدید. با وجود اتش فراوان تانک را اوردم.>>
 خندیدم ویاد شیطنت هایی که شنیده بودم افتادم باید اهل فن باشی. تا میزان این جسارت را بتونی بفهمی چون اون عجله داشت از هم جدا شدیم وحسرت دیدار مجدد برای همیشه در دلم موند. الان که به اون روزا فکر میکنم با تمام وجود میگم برادر بزرگوار تو "فرهنگو" نبودی، یک "فرهنگ" بودی وچه زیبا فرهنگی! وچه را میدید در ان سالها ان بزرگواری که این نام نیکو و با مسمی را بر تو نهاده بود. یقیین دارم در کنار سایر همرزمان وشهدا مسرور هستی چرا که انجا معیار جنس واقعی ادمهاست وعیار انسان بودن اونها نه تنگ نظری و کج فهمی.
میبخشید  
گفتم یادی کنم از اونهایی که دلیل واقعی امنیت  ما هستند گفتم امروز که مشعول تماشای کلیپهای یلدایی که نماد فرهنگ زیبای ما هستندهستیم از فرهنگ یادی کرده باشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد