ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آش شله قلمکار
بخش پنجم پارهی نخست
تولًد چوپانان
نوشته : محمد مستقیمی
بگذریم همًت این پنح تن دوست یکرنگ و مهربان با دو شریک تازه که سیاستمدارانه یک سهم از ده سهم را هم به نام «مشیرالمک نایینی» قدرتمندترین شخصیت دستگاه ظلالسًلطانی میکنند تا پایگاه حکومتی خود را مستحکم سازند؛ کار خود را کرد و احداث قنات هیجده کیلومتری به پایان رسید و به اصطلاح آب چوپانان رو آمد و برای آن که شکرگزاری خود را هم به جای آرند و این قنات را با همان دیدگاه روحانی شکلگرفته از ابتدا، جاودانه سازند علیرغم جهت شرقی- غربی قنات را با یک تغییر جهت که مخارجی هم به همراه داشت به سمت کوه انبار سربالا کردند و بعد سرازیر شدند تا مظهر قنات رو به قبله باشد (مسیر نخستین و طبیعی قنات از همان
برای مطالعه بقیه مطلب اینجا را کلیک کنیدخیابان روبروی خیابان دشت باید باشد که از حدود ورودی فعلی جادهی خور به سمت بالا متمایل شده و از کوچهی میرکریم وارد خیابان اصلی شده و به جهت قبله سرازیر شده است که چندی بعد برای احداث آسیاب مسیر قنات را به بالاتر یعنی کوچهی بالای دبستان ستوده تغییر داده و آسیاب را روبروی کوچهی حاج مهدی و کوچه تنگوی میرزا احداث کرده و در کنار آن هم یک چشمه برای استفادهی بالانشینان به وجود آمد (متأسفانه آسیاب هم مثل پنج برج قلعهی نو در زمین دفن شد.)[1] که اینک هست و این پیروزی را در روز جاری شدن آب -که برای همه روزی سرنوشتساز بود و برای پدر بزرگ بیشتر- جشن گرفتند. سهم پدر بزرگ از آن جهت بیشتر بود زیرا پدر بزرگ در آن روز تاریخی با دو تولّد شاد شده بود: یکی تولّد چوپانان و دیگری تولّد یک پسر که مادر بزرگ بیگمجانیِ دست به کار شده برایش زاییده بود و قران این دو تولٌد شادی مضاعفی برای باباحاجی به ارمغان آورده بود. این نوزاد خوشقدم کسی نبود جز محمّدرضا پدر من(نگارنده) که بارها - هر وقت که سخن از تاریخچهی چوپانان به میان میآمد- از زبان خودش شنیدهام که: چوپانان همسال من است. من همان روزی به دنیا آمدم که آب چوپانان جاری شد.
شناسنامهی شیخ محمّدرضا مستقیمی همزاد چوپانان[2]
12 قوس(آذر) 1277 خورشیدی
19 رجب 1316 قمری
3 دسامبر 1898 میلادی
[1] - آسیاب پیش از انقلاب به دلیل مزاحمت رفت و آمد اتومبیلها در خیابان اصلی ویران شد امّا برجها پنجگانهی قلعهی نو بی هیچ دلیلی بعد از انقلاب ویران گردید
[2] - شمارهی شناسنامه 1 (یک) است و نخستین شناسنامهایست که در حوزهی چوپانان صادر شده است.