چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

معنای مردانگی

معنای مردانگی- مشهد 1392/8/2

سروده استاد: محمد علی ابراهیمی انارکی "کویر"

دکتر سیاوش زاهدی انارکی متخصص سرطان ، در مشهد، بیمار ترکمنی را معالجه کرده به لطف پروردگار سلامت را به او باز گردانید. فرد ترکمن به پاس خدمات او، اسبی را در مسابقه اسب دوانی شهرستان گنبد کاووس به نام او شرکت داد که مقام اول را کسب کرد .این رویداد را پس از دیدن فیلم مربوط به آن به نظم درآوردم که تقدیم می کنم.
پیشاپیش از طولانی بودن شعر پوزش می طلبم.
یکی مرد از خطه ی ترکمن
دلیر و جوانمرد و شیرین سخن
شنیدم که یک چند بیمار شد
به اندوه کنسر گرفتار شد
به تن شد علیل و به جان شد غمین
به کامش همی تلخ شد انگبین
امیدی به فردای روشن نداشت
سر دیدن کوی و مأمن نداشت
مرض آنچنانش کسل کرده بود
که پروای انجام کارش نبود
تقلا بسی کرد تا با دوا
به یک ماه درمان کند درد را
نه سود از مداوای درمان گرفت
نه یک ذره اندر تنش جان گرفت
یکی گفت او را که ای هم وطن
سر و سرور وادی ترکمن
در این شهر و آن شهر و دیگر بلاد
دواکاری ات هیچ سودی نداد
مکن خویشتن را در اینجا اسیر
سراغ پزشکان دیگر بگیر
علاجت میسر نه در گنبد است
طبیب تو در خطه ی مشهد است
طبیبی است خوشنام و والا مقام
ز اولاد زاهد سیاووش نام 
نکو سیرت و مشفق و مهربان
بود راه درمانش ورد زبان
ز دیگر کسان در طبابت سر است
که تشخیصش از دیگران بهتر است
گر او را توانی که پیدا کنی
مرض را توانی مداوا کنی
به یک نسخه خالت دگرگون شود
کسالت ز جسم تو بیرون رود
شوی جاق و قبراق و آراسته
بدان سان که اول دلت خواسته
گرت نسخه پیچید بهتر شوی
روی از دگر دوستان سر شوی
سر ماه آن عیب ناخواسته
شود کم کم از چهره ات کاسته
چو بشنید آن خسته ی ترکمن
از آن مرد والامقام این سخن
سحرگاه با یاری از آن خویش
سوی مشهد آمد به درمان خویش
نشانی چو بگرفت با صد امید
اذان شب آمد به دکتر رسید
بیان کرد باغصه احوال خویش
گزارش همی داد از حال خویش
سیاوش بدو گفت کای ترکمن
تو را چاره سازم به وجه حَسَن
مبادا ازاین قصه دل بد کنی
روی گنبد و ترک مشهد کنی
دوای تو این است و این است و این
بود شیوه ی خوردنش این چنین
سر ماه آن مرد بهبود یافت
دعا گو شد و سوی منزل شتافت
زن و بچه اش مجلس آراستند
که چیزی بجز این نمی خواستند
کنون بشنو از کار آن ترکمن
که چون گشت آسوده از رنج تن
یکی روز در جمع نام آوران
میان تماشاگر و داوران
در آن شور و غوغا و آن هلهله
سمندی که بُود نام او زلزله
سپردش به چابک سواری امین
که در جمع اسبان شود اولین
گزارشگری با صدای بلند
چنین گفت کای مردم هوشمند
سمندی که زاهد ورا مالک است
ندارد رقیبی به میدان یک است
عجیب اسب او پیشتازی کند
چه زیبا در این نقش بازی کند
ببینید ای مردم هوشمند
که جون می رود همچو باد این سمند
سمندی که نامش بود زلزله 
درافکنده در جمع ما ولوله
کنون بشنوید از "کویر" این سخن 
بزرگان با دانش ترکمن
که این است معنای مردانگی 
به بیمار بخشیدن زندگی 
ابراهیمی انارکی "کویر)


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد