ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
کنون زرم ارجاسپ را نو کنیم | به طبع روان باغ بی خو کنیم | |
بفرمود تا کهرم تیغزن | بود پیش سالار آن انجمن | |
که ارجاسپ را بود مهتر پسر | به خورشید تابان برآورده سر | |
بدو گفت بگزین ز لشکر سوار | ز ترکان شایسته مردی هزار | |
از ایدر برو تازیان تا به بلخ | که از بلخ شد روز ما تار و تلخ |
١ _میذیوی زَرِمَیه (در ماه اردیبهشت)
٢_ میذیوی شَم (در ماه تیر)
٣_ پَه ایتشَ هَهیا (پیتش ههی)(در ماه شهریور)
۴_ آیاثَریمه(در ماه مهر)
۵_ میذیایری(میدیاایریا)(در ماه دی)
۶_ هَمَسپَت مئیدی(مئیدیا)
مئیدیوک زَرم:نام نخستین جشن بزرگ سال است که در بهار برگزار می شود. این گهنبار در اوستا مئیذیوئی زَرمیه آمده به معنی میان بهار. بیرونی در آثارالباقیه آن را مدیوزَرم آورده. این جشن در چهل و پنجمین روز سال یعنی در اردیبهشت ماه در پانزدهم که " دی به مهر" نامیده می شود، برگزار می گردد. در سنت زردشتی این جشن ۵ روز طول می کشد و از روز یازدهم تا پانزدهم اردیبهشت ماه گهنبار مدیوزَرم است. در این گهنبار اهورامزدا آسمان را آفریده است.
مأخذ:ایران در زمان ساسانیان،نوشته پروفسور آرتور پریستون سون، ترجمه استاد رشید یاسمیدر وبلاگ تکوک سبز درباره گاهان بار میدیو زم گاه توضیحات خوبی آمده
اولین گاهان بار : میدیوزرم گاه (میان بهار)
این واژه در اوستا maidyoi.zaremaya « میدیو» به معنی میان و« زرم» به معنی بهار و در پهلوی medyozarm آمده است. این گهنبار که گاه آفرینش آسمان است، از روز خور تا دی بمهر ایزد یعنی روز یازدهم تا پانزدهم اردیبهشت ماه باستانی (10 تا 14 اردیبهشت ماه خورشیدی) برپا میشود. زمان این گاهانبار، زمان رشد و نمو گیاهان و فروغ گرفتن کشاورزی است.
پس نتیجه می گیریم که زرم یک کلمه بسیارقدیمی و باستانی است اما هنوز معنای آن درست برای من آشکار نیست اما احتمالا زرم به فتح ز یا به کسر ز یک کلمه باستانی باشد که فرهنگ لغت نگاران بدان اشاره نکرده انداما اگر بپذیریم کهنام نخستین جشن بزرگ سال است که در بهار برگزار می شود با توجه به اینکه در نیمه اردیبهشت دره های زرمو بسیار بهاری و با صفاست می توانیم بپذیریم که زرمو با جشن اول سال رابطه تنگاتنگ دارد
فرضیه دوم :می تواند کلمه "زرمو" مرکب به صورت زیر باشد زرمو = زر + مو و منظور این است که در این کوه زر به باریکی مو وجود دارد اما با توجه به اینکه از وجود زر در این کوه گزارشی نشده پس پذیزش این نظریه قدری مشکل است البته لازم به ذکر است که در گویش محلی ز با کسزه بیان میشود ولی زر با فتحه ز بیان میگردد.
به هر حال اگر صاحبنظران در این زمینه اطلاعاتی دارند و مرا کمک کنند سپاسگزارشان خواهم بود
فرضیه سوم : در این فرضیه نیز ما به سراغ زرمو=زر+مو می رویم .
در فرهنگ دهخدا آمده
زر. [ زَ ] (اِخ ) نام پدر رستم . (اوبهی ). بمعنی زال که پدر رستم بود. (غیاث اللغات ). لقب پدر رستم . (فرهنگ رشیدی ) :
چو زال زراین داستانها بگفت
تهمتن زمین را بمژگان برفت .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
فرخی .
فرخی .
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
با توجه به اینکه کوههای این منطقه سنگهای سفید و سرخ فراوان دارد و از این جهت می تواند شباهت به زال داشته باشد چون زال در بدو تولد موهای سفید ورخی سرخ رنگ داشته است .پس گذشتگان ما این کوه را به زال زر تشبیه کرده اند.فردوسی در شاهنامه چنین آورده است که به قسمتی از داستان اشاره می کنم و شما برای مطالعه کل ماجرا اینجا را کلیک کنید
سالها ی طولانی سپری شده بود که سام در انتظار داشتن فرزند ی بود و به درگاه خداوند نیایش می کرد .سرانجام آفریدگار به نیاز وی پاسخ داد و فرزندی سپید موی و سپید ابرو از این پهلوان در وجود آمد:
به چهره چنان بودبر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید
کسی سام یل را نیارست گفت
که فرزندبیر آمد از خوب جفت
یکی دایه بودش به کردار شیر
برپهلوان اندر آمد دلیر
چو آمد بر پهلوان مژده داد
زبان بر گشاد آفرین کرد یاد
بدادت خدای آنچه می خواستی
کجا جان دین خواهش آراستی
فرود آمد از تخت سام سوار
به پرده در آمد سوی نوبهار
یکی پیر سر پور پرمایه دید
که چون او ندیدو نه از کس شنید
همه موی اندام اوهمچو برف
ولیکن برخ سرخ وبودو شگرف
چو فرزند را دید،مویش سپید
ببود از جهان یکسره نا امید
اما چون ما "زرمو" را با کسره تلفظ می کنیم شاید صحیح آن با فتحه بوده ولی کثرت استعمال آنرا به کسره تبدیل کرده است!
دوستان دانشمندم شما کدام فرضیه را مناسیتر و بهتر میدانید لطفادر بخش نظریات مراکمک فرمائید