چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

خاطرات جلال فاطمی انارکی17

خاطرات جلال فاطمی انارکی17

خاطره ها :
بلافاصله پس از عزیمت نظام وفا به حضور استاد حبیب یغما رسیدم . با روی خوش و اغوش بازپذیرایم شدند با گویش انارکی دعوت به نشستنم کردند: ای یور هنیگ ( بیا بنشین ) گویش شما انارکی ها را به خوبی می فهمم اما در صحبت کردن لنگ می زنم .همگیمان , مردمان جندق , خور و بیابانک , چوپانان و انارک در یک اقلیم قرار گرفته ایم .فرهنگ و اداب و رسوم تقریبا مشابهی داریم . کم لطفی طبیعت که سر منشا, ان کم ابی ست دامنگیرمان شده و از ابادانی منطقه محروممان کرده است . مهاجرت مردم بومی منطقه , نگران کننده است .با شما خانواده های انارکی , برادران , بقائی , طباطبائی , عموئی , صدریه و شما فاطمی ها ارتباط نزدیک داشته و دارم . میرهاشم خان صدریه که به کارهای کشاورزی و عمرانی علاقمند بود در نزدیکی خور مزرعه هاشم اباد ایجاد کرد . با میرمهدی خان صدریه که خانه شان در پیچ شمیران است , رفت و امد مستمر دارم .با اقایان سید محمدطباطبائی و میر سیدعلی فاطمی که در سرای بیگدلی حجره تجاری دارند , با اهالی خور و بیابانک روابط و معاملات تجاری دارند هم چنین روابط دوستانه ام با عبدالکریم عموئی و میر باقر طباطبائی برقرار است . پدرتان را نیز می شناسم از معد کاران نامی قدیمی است .یکی از برنامه های جدی زندگی ام که وقت زیادی صرف ان کرده ام , تهیه شجره نامه خانواده های این منطقه بوده است که متاسفانه هنوز تکمیل نشده است . اولویت را بر ساکنین و مهاجرین اولیه در هر نقطه ای از منطقه قرار داده ام . به گفته های پر بار و اموزنده شان ادامه میدادند . 
اکنون تاسف می خورم که چرا در همان موقع از ایشان نخواستم تا نسخه ای از این شجره نامه را در اختیارم قرار دهند . در ان موقع که در سنین 22-23 سالگی بودم به اهمیت چنین مهمی پی نبرده بودم .بعدا از انکه سخننان استاد به پایان رسید از من خواستند تا خودم را معرفی کنم .


استاد عزیز : با نیت معرفی کردن خودم خدمتتان رسیده بودم . با اطلاعات جامعی که شما از ما انارکی ها دارید , چیزی اضافه بر ان ندارم که خدمتتان عرض کنم .
- درست است . انارکی ها مردمان سخت کوش , پاکدست و درستکاری هستند و به این صفات نیز شهره میباشند .
- حسن نیت جنابعالی است . خیلی خوشحالم که به ما حسن ظن دارید .در مورد شخص خودم تا ساعت 2 بعد از ظهر در یکی از موسسات دولتی مشغول کار هستم ولی بعد از ظهرها را وقت ازاد دارم . اگر مایل باشید با کمال میل در خدمتتان هستم .
- چه خوب . هوشنگ به من گفته است که به ادبیات علاقمند هستید و اینجا نیز کانون گردهمائی ادبا و دانشمندان است . با انها افتخار اشنائی پیدا می کنی که برای اینده ات خیلی مفید است. در همین دفتر در بعد از ظهرها همراه هوشنگ به رتق و فتق امور دفتر بپردازید . ایا ماشین نویسی هم میدانی ؟
بله استاد . مدرک قبولی ماشین نویسی فارسی و لاتین را گرفته ام .
- چه خوب . نامه های ارسالی مان را دست نویس تهیه می کنیم. ماشین تحریر المپیای بسیار خوب خریداری کرده ایم که بدون تایپیست است.
با شوق و ذوق فراوان هر روز به دفتر نشریه رفتم . هوشنگ از امدنم خیلی خوشحال بود . نامه هایشان را تایپ میکردم . به بایگانی و ارشیو سرو وصورت دادم . کتابها را بر اساس نظم دیوئی مرتب کردم و کارهای روزانه استاد را هر روز در کاذیه ای روی میزشان قرار میدادیم . خیلی راضی بودند و اظهار تشکر میکردند .
15 روزی که از امدنم به دفتر گذشته بود و خودم را جا انداخته بودم به هوشنگ گفتم ماجرای من و فاطمه را برای استاد تعریف کن و بگو که سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی نیز در کم و کیف موضوع هستند. از استاد استمداد بخواه تا رد فاطمه را برایم پیگیری کند.هوشنگ قول داد که هر انچه از دستش بر اید کوتاهی نخواهد کرد و به موقع موضوع را خدمتشان مطرح می کند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد