محمّدرضا مستقیمی ،ملا
بنیانگذار فرهنگ چوپانان
چون نام دانشآموختگان مکتب ملا از این آن پرسش شده به احتمال زیاد بعضی از قلم افتادهاند که تقاضا دارم در تکمیل این نامها مرا یاری دهید
شادروان، محمّدرضا مستقیمی معروف به ملا فرزند کربلایی محمّد رمضان و برادرزاده و داماد حاج محمّدعلی رمضان ،یکی از بانیان چوپانان، به همراه خانوادهی عمو و پدر زنش و خواهران و برادرانش از انارک به چوپانان مهاجرت کرد چرا که پدرش کربلایی محمّد رمضان در درگیریهای عرب و عجم در انارک کشته شد و او و برادر و خواهرانش سرپرستی جز عمو حاج محمّدعلی رمضان نداشتند. او و خواهرش ماننده که داماد و عروس عمو هم بودند. ملا با فاطمه طلایی دختر عمویش ازدواج کرد و طلایی لقبی بود که حاج محمّدعلی به این دردانهاش داده بود. حاصل ازدواج او با دختر عمو پنج پسر و یک دختر بود. دخترش بیبی با پسر داییش یدالله محمّد حاج محمّدعلی ازدواج کرد که در اولین حاملگی سر زا رفت و کودکش را نیز با خود برد پسران ملا هم نصرتالله و قدرتالله در جوانی دار فانی را وداع گفتند. سه پسر دیگر:
- شادروان، جمشید مستقیمی با شادروان، افسر اخوت ،فردوس، نوهی عمهاش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک پسر به نام ناصر و چهر دختر به نامهای: فریده، بتول، پروین و اقدس است.
- شادروان، علی مستقیمی معروف به (علی ملا) با دختر عمویش جواهر کربلاعباس مستقیمی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای: عبدالرحیم و حسن و عبدالحسین و سه دختر به نامهای: ناهید و عفت و فرحناز است.
- شادروان، سلطانمحمود مستقیمی پسر کوچک ملا با نوهی داییش میرزامهدی مستقیمی و دختر محمّد حسینعلی ، شادروان، منصوره صفایی انارکی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر به نام مهوش و سه پسر به نامهای آقارضا، حمیدرضا و مهران است.
ملا از همان ابتدای ورودش به چوپانان تازه تأسیس مکتب خود را در همان قلعهای که در سال 1317 ش در اثر سیل ویران شد بر پا کرد و کمر همت به آموزش و پرورش کودکان چوپانانی بست. اولین دانشآموزان او در مکتب قلعه به این شرح است:
- شادروانان: یدالله و ملاحسن مستقیمی فرزندان محمّد حاج محمّدعلی رمضان.
- شادروانان: محمود و احمد مستقیمی فرزندان میرزامهدی حاج محمّدعلی رمضان.
- شادروانان: محمّدحسین و بهرام مستقیمی فرزندان محمّدرضا حاج محمّدعلی،شیخ.
- شادروانان: نصرتالله و قدرتالله مستقیمی فرزندان خود ملا.
- شادروانان: نصرت و آقامهدی زاهدی فرزندان محمّدرضا محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، ابوالقاسم و زنده یاد محمّدآقا عمادی فرزندان رحمتعلی محمّدعلی محمّد ابراهیم. (محمّدعلی محمّد ابراهیم یکی دیگر از بانیان چوپانان است.)
- شادروانان: جعفر و ابراهیم زاهدی فرزندان محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، جواد پورحیدری فرزند میرزا ابوالقاسم.
- شادروانان: محمّدرضا و محمّدعلی بقایی فرزندان محمّد حاج عبدالله یکی دیگر از بانیان چوپانان.
- شادروان، حاج علیآقا نجفیان فرزند میرزا محمّدعلی ،میرزا سبیل، کدخدای چوپانان.
- شادروانان: محمّدحسین و محمود عسکریان فرزندان حسن یاور حاج عبدالله.
- شادروان:میرباقر و زندهیاد: میرکریم طباطبایی فرزندان میر سید علی.
- شادروان، محمّدحسین و زنده یاد، عبدالرحیم یزدانفر فرزندان شیخ جسن دیمهکاری.
این مکتب با این شاگردان تا سال 1317 ش که سیل خانمان برانداز قلعهی چوپانان را ویران کرد بر پا بود و پس از ویرانی قلعه ابتدا در خانه دالان دراز میرزا سبیل ،کدخدا، همان خانهی قبل از خانهی پسرش علیآقا که هنوز بر پاست مکتب ملا به کار خود ادامه داد و شاگردان جدید مکتب این شرح است:
- شادروان:ابوالقاسم مستقیمی فرزند کربلا عباس برادر زادهی ملا.
- شادروانان: اسدالله و حبیب و رحمتالله مستقیمی فرزندان حاج محمّد حاج محمّدعلی رمضان.
- زنده یاد، علی مستقیمی فرزند میرزامهدی حاج محمّدعلی رمضان.
- زندهیادان: حسنآقا و کیقباد عمادی فرزندان رحمتعلی محمّد علی محمّد ابراهیم.
- شادروان، ماشاالله امینی فرزند محمّدباقر حاج محمّد.
- شادروانان: علی و جمشید مستقیمی فرزندان ملا.
- زنده یاد، حاج علیآقا طاهری نژاد فرزند محمّدحسن طاهر ،علمی.
- شادروان، حسین جلالپور فرزند کربلاعلی.
- شادروان، محمّدعلی رنجبر فرزند عباس خوری.
- شادروان، علی ابنی فرزند حسین قلی.
در سال 1318 ش مکتب به خانه شادروان:استاد محمّدحسین نظریان ، بانی امامزاده، - خانهای که اکنون در مالکیت بهروز زاهدی فرزند عبدالرحیم است- منتقل میشود و یکی دو سال بعد به خانهی خود ملا همین جایی که اکنون خانهی علی ملا و کربلا حسن محترم است و پیوال بالای خانهی ملاکه اکنون خانه دادالله توکلی است نقل مکان مییابد که دانشآموزان در فصول گرم و معتدل در پیوال روی زمین مینشستند و ملا هم بر کرسی خود تعلیم میداد و در فصول سرد به خانهی ملا میرفتند. دانشآموزان این دوره به این شرح است:
- زنده یاد، رستم زاهدی فرزند محمّدرضا محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، بزرگمهر مستقیمی فرزند میرزامهدی محمّدعلی رمضان.
- زنده یاد، محمّد عمادی فرزند عباس محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- شادروان، سلطانمحمود مستقیمی فرزند ملا.
- شادروان، عباس نجفیان فرزند میرزا سبیل ،کدحدا.
- شادروان، بهادر و زنده یاد، کیخسرو فاتح فرزندان مصطفیقلی.
- زنده یاد، علیاصغر فاتح فرزند نظرعلی.
- شادروان، میرحسین اطهری فرزند سید کریم و شهربانو ابراهیم سیاه.
- شادروان، حسین سعادت فرزند آمحمّد نقی.
- زنده یاد، امیرقلی ابنی فرزند حسین قلی.
- شادروان، یدالله قاسمیان فرزند حسین برجی.
در سال 1323 دبستان ستوده چوپانان افتتاح میشود یک مدیر به نام آقای فصیحزاده از نایین به چوپانان میآید و با همت انبار میانه زمین دبستان خریداری و دو اتاق و دو دالان ساخته شده که بعدها بقیه اتاقها ساخته میشود و دبستان دخترانه ابتدا مختلط و بعد مستقل در قسمت پشتی دبستان ستوده به نام دبستان ایراندخت افتتاح میشود ابتدا دبستان ستوده به مدیریت آقای فصیح زاده و به آموزگاری آقای فصیحزاده و ملا که اکنون به استخدام آموزش و پرورش درآمده به کار خود ادامه میدهد و با آمدن آقای محمّد خاکساری انارکی به عنوان مدیر دبستان دخترانه هم پا میگیرد و ابتدا به صورت مختلط پسرانه و دخترانه با هم و بعدها پس از فوت ملا دو مدرسه جدا شده و دبستان ایراندخت به صورت دبستان دخترانهی مستقل افتتاح میشود. دانشاموزان دختر و پسر این دوره عباتند از:
- زنده یاد، مهندس محمود عمادی فرزند عباس محمّدعلی محمّد ابراهیم.
- زنده یاد، مهندس علی عسکریان فرزند حسن یاور حاج عبدالله.
- زنده یادان: طلعت و طیبه دیمهکاری فرزندان شیخ حسن.
- زنده یاد، طاهره پورحیدری فرزند میرزا ابوالقاسم.
- شادروانان: فردوس و اقدس صادقمحمّدی فرزندان آمحمّد استادعلی ،کدخدا.
- زنده یاد، جواهر مستقیمی فرزند کربلا عباس عروس ملا.
- شادروان، طلعت و زنده یاد:، شوکت امینی فرزندان باقر حاج محمّد.
- شادروانان: منوّر و فرخنده جلالپور فرزندان اسماعیل نصرالله جوگندی.
- زنده یاد، منصوره نظریان فرزند حاج حیدر[1]
در سال [2]متأسفانه ملا بیمار شده برای درمان به انارک میرود و در همان جا بدرود حیات گفته و در «تگ ملتنی» گورستان انارک به خاک سپرده میشود روان این بنیانگذار فرهنگ چوپانان شاد و یادش جاودان باد!
آقای محمّد خاکساری و دانشآموزان دختر و پسر دبستان ستوده با بستن بازوبندهای سیاه که به سفارش آقای خاکساری و خیاطی صاحبسلطان همسر میرزاسبیل دوحنه شده بود؛ فقدان این معلم عزیز را به سوگ مینشیند و ابیاتی را که آقای خاکساری در سوگ او سروده، دم میگیرند و در مدرسه و خیابان و خانهی ملا و مسجد سوگواری میکنند:
ما در عزای مستقیمی اشکبارانیم
در حسرت فقدان او ما جمله گریانیم
محمّد مستقیمی(راهی)
مرداد 1395
ﺭﺍﻫﯿﻢ ﻫﻤﻘﻄﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺩﺍﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽﺯﻧﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﮐﺎﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻧﯿﮏﺑﺨﺘﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽﭼﺮﺧﺪ
ﺑﺨﺖ ﻣﻦ ﺑﺮ ﻣﺪﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺑﺎﺯ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﯽﺷﻮﻡ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ
ﻣﺜﻞ ﻗﻠﺐ ﺍﻧﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺮﺑﺖ
ﯾﺎﺩ ﭘﯿﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ
ﺩﺭ ﺩﻕ ﻭ ﺭﯾﮕﺰﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺵ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﺮ ﻟﺐ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺧﻔﺘﻪﺍﻧﺪ ﺁﻧﮏ
«ﭘﺎﺗﻠﻮ » ﺩﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻋﺸﻖ ﮔﻞ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺁﻥ ﺩﻡ
ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ ﺩﭼﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﭘﻨﺞ ﻫﻤﺨﻮﻥ، ﻫﻤﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﻧﺎﻡ
ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻨﯿﺎﻥﮔﺬﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺵ ﺳﺨﻦ ﺍﺳﺖ
« ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪﻋﻠﯽ » ﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺮﻩﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽﻫﺎﺳﺖ
ﺍﺯ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ «ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﯽ» ﻫﺎﺳﺖ
ﺩﯾﮕﺮﯼ « ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪ » ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﺎﺭ، ﺗﻤﺎﻡ
ﭘﯿﺮ ﺗﺪﺑﯿﺮﻫﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﻭﯼﺍﻧﺪ
« ﺯﺍﻫﺪﯼ» ﻫﺎ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﻭﯼﺍﻧﺪ
«ﻣﻨﺪﻟﯽﯼِ ﻣﺤﻤّﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ »
ﻣﺮﺩ ﻫﻤّﺖ، ﺧﺰﺍﻧﻪﯼ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺎﻥﮔﺬﺍﺭ ﺷﺎﺩﯼﻫﺎﺳﺖ
ﺟﺪّ ﭘﺮ ﺑﺮﮐﺖ « ﻋﻤﺎﺩﯼ» ﻫﺎﺳﺖ
« ﻣﻤّﺪ ِ » ﭘﻮﺭ « ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ »
ﭼﺎﺭﻣﯿﻦ ﺗﻦ ﺯ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺁﮔﺎﻩ
ﺍﻭ ﺩﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﺍ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﻧﯿﺎ
ﻫﻢ « ﺭﺣﯿﻤﯽ » ﻭ ﻫﻢ «ﺑﻘﺎﯾﯽ » ﻫﺎ
« ﻣﺪ ﺑﺎﻗﺮ » ﮐﻪ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﻫﺴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺏ «ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪ »
ﻣﺮﺩ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻭ ﺗﯿﺰﺑﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ
ﺯﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﺷﻬﺮﺗﺶ « ﺍﻣﯿﻨﯽ» ﺑﻮﺩ
ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺮﺩ ﻣﺜﻞ ﺍﺳﺖ
ﭘﺪﺭ ﻣﻦ « ﺟﻨﺎﺏ ﺷﯿﺦ ﺷﻞ » ﺍﺳﺖ
«ﺷﯿﺦ» ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﮐﻨﯿﺖ ﺍﻭ
ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺪﺭ ﺷﺒﯽ «ﺷﯿﺨﻮ »
ﺷﻠﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﺯ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩ
ﻟﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﻟﻮﻟﻪﯼ ﺗﻔﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﻦ
ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﯽ « ﮐَﻞ » ﻭ « ﭘﺎﺯﻥ »
«ﺷﯿﺦ » ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺎﺭ ﺗﻔﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻟﯿﺰ ﺧﻮﺭﺩﻩﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭ
ﺷﺪﻩ ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ ﺗﯿﺮ ﻏﯿﺐ ﺩﭼﺎﺭ
ﺯﺧﻢ ﺗﯿﺮﺵ ﺑﻼﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺳﺖ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﺍﺳﯿﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩﺳﺖ
ﻟﺬّﺕ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺴﺘﺶ ﺩﺍﺩ
ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻟﯽ ﻋﺼﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩ
ﺁﻥ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ
ﺭﻫﺰﻧﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﻮﯼ ﻗﻠﻌﻪ ﻣﻘﯿﻢ
« ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﺑﺎﺻﺮﯼ» ﻧﺎﻣﺶ
ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮ ﮐﺎﻣﺶ
« ﺭﻣﻀﺎﻥ» ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ
ﺩﺧﺘﺮ « ﻣﻤّﺪ ِ ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ »
ﺷﺪﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﻥ ﻗﻤﺮﺵ
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ
ﭼﻮﻥ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﺪﻫﺪ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﺩﺯﺩ ﻧﻬﺪ
ﭘﯿﺶ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻓﺖ ﻧﺨﺴﺖ
ﺍﻭ ﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺭﯼ ﺟﺴﺖ
ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﻮﺭ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﻮﺩ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﮐﻪ «ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻫﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﻔﺖ »
« ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪﻋﻠﯽ» ﻧﯿﺎﯾﻢ ﮔﻔﺖ
ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﺪ ﮔﺰﯾﻨﺶ ِﺷﺎﻥ
ﭘﺴﺮ « ﺣﺎﺝ ﻣﻨﺪﻟﯽ ﺭﻣﻀﺎﻥ »
ﯾﮏ ﻗﺒﺎﻟﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺯﯾﺮ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺒﯽ ﻧﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﮐﻬﻨﻪﻧﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺁﯾﺪ
ﺧﺮ ﺷﻮﺩ ﺧﺎﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﮐﻠﮏ ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ «ﺷﯿﺦ» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﺷﺪ
ﭘﺪﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻭ ﺷﺪ
ﭼﻮﻥ «ﺧﺪﯾﺠﻪ» ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﺪ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥﻫﺎ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﭘﯽ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎﺭ
ﮔﺸﺖ ﻧﺎﻣﺎﺩﺭﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ «ﺷﯿﺦ ﺷﻞ» ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻮﺩ ﺯ ﻧﻮ ﺩﺍﻣﺎﺩ
ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﮏ
ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺗﮏ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﺯ « ﻏﻼﻣﺮﺿﺎﯾﯽ » ﻫﺎ
« ﻃﺎﻫﺮﻩ » ﺩﺧﺖ « ﮐﺮﺑﻼﻣﯿﺮﺯﺍ »
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ «ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ »
ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ
ﺩﺧﺖ « ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺳﻠﻄﺎﻥ »
« ﮔﻮﻫﺮ» ﺵ ﻧﺎﻡ، ﺧﻮﺍﻫﺮِ « ﺩﺳﺘﺎﻥ »
ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ « ﻫﻨﺮ »
ﭘﻮﺭ « ﯾﻐﻤﺎ » ﺷﻬﯿﺮِ ﻧﺎﻡﺁﻭﺭ
ﺷﺎﻋﺮِ ﺧﻮﺵﺳﺨﻦ، ﺍﺩﺏﭘﺮﻭﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻃﺒﻊ ﺳﺨﻦ
ﻫﻢ ﺯ « ﯾﻐﻤﺎ » ﻭ ﻫﻢ « ﻫﻨﺮ» ﺩﺭ ﻣﻦ
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺫﻭﻕ ﺷﻌﺮ ﯾﺎﻭﺭ ﻣﻦ
ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﯽﺳﻮﺍﺩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯿﮏ
ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﺮ ﭼﮑﺎﻣﻪﻫﺎ ﺑﺪ ﻭ ﻧﯿﮏ
ﻧﻮﺣﻪﻫﺎ، ﻫﺠﻮﻫﺎﯼ «ﯾﻐﻤﺎ » ﺭﺍ
ﻣﯽﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻣﺴﺎ
ﭘﺪﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺳﻬﻢِ ﭘﺮﻭﺭﺷﯽ
ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﻃﺒﻊ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺷﯽ
ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ
ﺳﻌﺪﯼ ﻭ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ
ﺯﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﻮ ﻃﺒﻊ ﻣﻦ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﺯ « ﯾﻐﻤﺎ» ﺷﺪ
ﺷﺎﻋﺮﻡ ﻣﻦ ﺯ ﺗﺨﻤﻪﯼ «ﯾﻐﻤﺎ »
ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭ ﭼﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﻫﺠﺎ ﻭ ﺛﻨﺎ
ﺷﺎﻋﺮِ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﮐﺮﺩﻩ ﮔﻞ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺪﻭﻡ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﮔﺮﭼﻪ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﻣﺮﺍ ﺯ ﺩﺍﻣﺎﻧﺶ
ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ !
ﺁﺭﺯﻭ ﺟﺰ ﺑﻘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻫﺴﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻦ، ﻗﻠﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ
ﻣﯽﺳﺮﺍﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ چوپانان
راهی چوپانانی ﻧﻮﺍﺩﻩ ﯾﻐﻤﺎﯼ ﺟﻨﺪﻗﯽ
برای محمد شایگان:
گنج شایگانمصاحبه دکترمرصاد مستقیمی با استاد راهی(۵)
مصاحبه دکتر مرصاد مستقیمی با استاد راهی در وادی شعر(۱)