چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

کلباسی

کلباسی

ابراهیم فرزند حاج ملا محمد کلباسی دو فرزند پسر به نامهای محمود و آمحمد داشت.نصرالله و نرگس فرزندان محمود بودند که در گنبد متوطن شدند. آمحمد در انارک به دامداری و شتر داری پرداخت و صاحب سه فرزند به نامهای جواهر، فردوس و حسین از یک همسر و باقر از همسر دیگرش که دختر حسین علی حاج محمد بود، شد . با قر در جوانی با نرگس دختر حسین نیکخواه ازدواج کرد. حاصل این پیوند دو دختر و چهار پسر با عناوین دکتری و مهندسی در سطح بسیار عالی هستند. باقر از نظر هوش و استعداد بی نظیر بود و این خصلت علاوه بر فرزندان به نوادگان او نیز که همه مدارج عالی دانش را طی کرده اند به ارث رسیده است. باقر در سن 88 سالگی درست یک هفته ی پیش روز دوشنبه در چوپانان که اقامتگاه سالهای تقاعد او بود چشم از جهان فرو بست و روز 22 بهمن در انارک درمقبره ای که در زمان حیات تدارک دیده بود به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد. ابراهیمی

نصب تابلو و علائم راهنمایی و رانندگی در محور جدید اردکان - چوپانان

اختصاص 500میلیون تومان اعتبار برای نصب تابلو در محور اردکان - چوپانان

یزد- ایرنا- با دستور معاون وزیر راه و شهرسازی، 500میلیون تومان اعتبار برای نصب تابلو و علائم راهنمایی و رانندگی در محور جدید اردکان - چوپانان اختصاص داده شد .

به گزارش روزیک شنبه ایرنا، ˈ کشاورزیانˈمعاون وزیر راه و شهرسازی باحضور در شهرستان اردکان از محورهای اردکان نایین و اردکان چوپانان بازدید نمود.

در این بازدید که با حضور مدیرکل راه و شهرسازی و مدیرکل حمل و نقل استان و به اتفاق فرماندار، شهردار و اعضای شورای شهر انجام شد معاون وزیر راه و شهرسازی ضمن بازدید از محورهای جاده ای درون شهری و مواصلاتی از 16کیلومتر بهسازی و مرمت محور اردکان - نایین بازدید و برای اجرای 5 کیلومتر باقیمانده درخواست تسریع کرد . 

در این بازدید همچنین مقرر شد مبلغ 500میلیون تومان برای ساخت و نصب علائم راهنمایی و رانندگی در محور جدید اردکان - چوپانان از محل اعتبارات راه و شهرسازی اختصاص داده شود. ک/2

مهندس علی عسکریان یکی از اولین دانش آموزان دبستان ستوده چوپانان


مهندس علی عسکریان یکی از اولین دانش آموزان دبستان ستوده چوپانان


مهندس عسکریان یک نسل سومی از چوپانانی های اصیل هستند و با خواهشی که از ایشان کردم به پرسشهای من پاسخ فرمودند و من برای معرفی ایشان به جامعه چوپانانی ها مصاحبه خود را با ایشان با اجازه خودشان منتشر می سازم 
من مهندس را به عنوان یک سازنده و مدیری کاردان اما ساکت و آرام می شناسم که خدمات بزرگ ایشان را شما نیز می توانید در زیر بخوانید و به او افتخار کنید 1- جناب آقای مهندس عسکریان من شما را به عنوان یک چوپانانی اصیل می شناسم ولی ممکن است در چوپانان مردم کمتر شما را بشناسند ممکن است خود را معرفی کنید

  اینجانب علی عسکریان متولد تیر ماه 1317 آنطوریکه والدین اظهار میداشتند بعد از سیل و خرابی قلعه در منزل حسینعلی مبینی متولد شدم .

نسل سومی : اقای مهندس عسکریان فرزند مرحوم حسن یاور عسکریان و مادرشان مرحوم فاطمه مندلی عمادی  هستند

2- تحصیلات شما در چوپانان به چه صورت بوده است

   کلاس اول را در مکتب تحصیل کرده ام ،معلم مکتب خدا رحمت کند محمدرضا مستقیمی ملقب به ملا  و کلاسها مختلط بود . در همان سال مدرسه دولتی تأسیس گردید و میز نیمکت آوردند و کلاس دوم دائر شد .بهرحال تا کلاس چهارم ابتدائی که کلاس در چوپانان دائر بودا در چوپانان بودم و هر روز انتظار معلمان و محصلین این بود که کلاس پنجم دائر شود ولی این مهم انجام نشد تا اینکه یک روز معلممان آقای منوچهری اظهار داشت که کلاس پنجم دائر نمیشود و ضمن اینکه 2 ماه از سال تحصیلی گذشته بود پدرم مرا به انارک برد و منزل یکی از اقوام مقیم شدم و کلاس پنجم و ششم را در انارک به اتمام رساندم.

3- متاسفانه واقعه ناگواری برای خانواده شما اتفاق افتاد در آن زمان شما چند سال داشتید و چه چیزی به خاطر می آورید 

    همانطوریکه مستحضر میباشید آن واقعه تلخ برای خانواده ما و آقای طاهری در سال 1335 اتفاق افتاد  بطوریکه تمام اهل ده عزادار شدند ، همبستگی اهالی چوپانان هیچوقت از ذهنم بیرون نرفته  آن موقع 16 سال تمام داشتم .

4- تحصیلات شما از دبستان تا دانشگاه در چه زمانی و در چه مکانهایی بوده است

    بعد از اتمام ابتدائی دبیرستان سیکل اول را در تهران و کلاس دهم یکسال در تربت حیدریه و پنجم و ششم مجدداً در تهران تحصیل کردم  و یکسال هم در دانشگاه تهران که اواخر سال تحصیلی ترک تحصیل نموده و عازم کشور آلمان شدم  وتحصیلاتم را در رشته راه و ساختمان ادامه دادم و در حین تحصیل به استخدام رسمی دولت آلمان در آمدم ، ایام تعطیلات در یکی از ادارات راه آلمان کار میکردم .

5-چرا بعد از اتمام تحصیلات به ایران برگشتید 

1-    بعد از اتمام تحصیل نمیتوانستم به خود بقبولانم که آنجا بمانم  پس به ایران برگشتم و بلافاصله درخواست کار به شرکت ذوب آهن و  وزارت راه دادم  که در هر دو جا پذیرفته شدم  که وزارت راه را انتخاب کردم . سال 1338 عازم آلمان شدم و سال 1347 به ایران برگشتم .

6- بعد از برگشت به ایران چه خدماتی داشته اید

-  چهار و نیم سال در حوزه راهسازی شیراز مشغول کار بودم  مناطق کاری بوشهر ،کازرون ،قیر ، خنج  ، مرودشت و یاسوج  که در این سالها  انجام وظیفه نمودم  سپس  با تقاضای انتقالی به تهران آمدم  و یکسال بصورت مأموریت  در شهرک راه آهن اصفهان و کاشان با مرکزیت اصفهان مشغول کار بودم با سمت مهندس ناظر .

بعد از یکسال و با اتمام کار عازم تبریز و جلفا شدم که با توجه به کارهای متعدد و  واگذاری کارهای گمرک جلفا به اداره کل ساختمان راه آهن  طرح توسعه گمرک جلفا در دست اقدام قرار گرفت که شهرک سازی و محوطه های وسیع گمرک و شبکه مفصل  آتش نشانی در محوطه های گمرک و محوطه سازی گمرک نزدیک تبریز  و تقویت پلهای قدیمی راه آهن تبریز جلفا  و آماده نمودن آنها  برای برقی کردن خط جزء کارهای نظارتی ام بود  و همچنین خطوط داخلی راه آهن که در توسعه گمرک میباید انجام میشد و ساختمان و انبارها و سوله ها و استخر 10،000 متر مکعبی آب برای تغذیه شبکه آتش نشانی در جلفا  که در جوار رودخانه ارس احداث گردید .

بعد اتمام کار جلفا که از سال 1352 الی 1359 باتمام رسید در آذربایجان مشغول کار بودم . البته در سال 1353 کارمند رسمی شدم و از سال 1357 سمت رئیس حوزه داشتم .عسکر4 - سایت شجره نامه‌ی ما

بعد از اتمام کار آذربایجان به تهران برگشتم که بلافاصله حکم مأموریت اصفهان برایم صادر شد و با سمت رئیس حوزه در ساخت و اتمام ایستگاه راه آهن اصفهان مشغول کار شدم . بعد از اتمام کار ایستگاه اصفهان و تحویل آن به راه آهن بمدت یکسال در اداره کردن کارگاه امانی در اطراف تهران مشغول شدم  تا اینکه پروژه بزرگ  راه آهن بافق بندرعباس کلید خورد و از سال 1362 با سمت سرمهندس مسئولیت 480 کیلومتر راه آهن بافق  بندرعباس و 42 کیلومتر راه آهن کارخانه مس سرچشمه به عهده اینجانب واگذار گردید و در سال 1367 با تلاش و پیگیری های زیادی که انجام دادم بالاخره  توانستم  راه آهن بادرود  میبد  که از بین نائین و انارک  میگذرد را ظرف کمتر از 24 ساعت  در برنامه ساخت وارد  کنم  که از کارهای خوب و باکیفیت راه آهن ایران شد . البته کار های از قبل انجام شده اعم از عرض خاکریز 5 متر و پلها که بصورت لوله 60 و 80 سانت  ساخته شده بود و منسوخ شده بود را جمع آوری و بجای آن پلهای 2 متری ساخته شد و خاکریزها هم جمع آوری و عرض از 5 به 7 متر تبدیل و اجرا شد  و سایر پلها نیز تعریض و تقویت گردید  خاکریزیها در لایه های 15 سانتی پخش و کوبیده شد  .  50 درصد کار که انجام گرفت پروژه راه آهن مشهد  سرخس دردستور کار قرارگرفت و مأموریت و مسئولیت آن بعهده اینجانب قرارگرفت . سال 1371 عازم مشهد شدم و ابتدای سال 1375 کار باتمام رسید و افتتاح انجام شد .

سپس مقرر گردید راه آهن تهران مشهد دو خطه شود که در ابتدا از تهران تا گرمسار ابلاغ گردید و بعد از اتمام  از گرمسار تا شاهرود در برنامه قرار گرفت تا اینکه نهایتاً  از شاهرود تا مشهد و اصلاح حدود 200 کیلومتر خط قدیم  در برنامه قرار گرفت  و یکسال زودتر از برنامه باتمام رسید . همزمان دوخطه تهران  قم که ادامه آن باید به اصفهان برود و اتصال تهران  ایستگاه محمدیه و یک شاخه به ایستگاه ساقه جهت ادامه مسیر قطارها به اهواز و خرمشهر  و همچنین خط جدید بهرام  آپرین و  محوطه سازی آپرین جهت توقف قطارهای باری و دیوار کشی دور محوطه 700 هکتاری از  دیگر کارها بود.IMGعسکر4 - سایت شجره نامه‌ی ما

پروژه های دیگر راه آهن کرمان  زاهدان  که تا ارگ بم و 260  کیلومتر زیر آن انجام و ریل گزاری گردید و بقیه حدود 30 درصد کار آن زمان انجام شده بود که در سال 1382 با 5 سال اضافه خدمت در وزارت راه بازنشست شدم .

 از اواخر سال 1374 با سمت سرپرست بمدت یکسال و 7 سال آخر خدمت با سمت مدیر کل در خدمت 3 وزیر انجام وظیفه نمودم .

بعد از بازنشستگی با مهندسان مشاور همکاری دارم و اولین کارم در این ایام  آزاد راه خرم آباد  پل زال با  25 کیلومتر تونل و طول 102  کیلومتر  آزاد راه  کار بزرگی بود که باتمام رسید و هم اکنون در  پروژه راه آهن یزد  اقلید مشغول انجام خدمت  میباشم .

7-آیا هم اکنون در چوپانان مالک هستید 

در چوپانان در حال حاضر مالکیتی ندارم . 

8- آیا به چوپانان علاقه دارید چرا

مگر میشود آدم به وطن خود عشق و علاقه ای نداشته باشد . تا زمانیکه مرحوم مادرم بود هر سال به چوپانان می آمدم  و در این چند سال هم چند مرتبه ای امده ام و دلم هم میخواهد بیایم ولی در حال حاضر چون امکاناتی نداریم  و کمتر کسی را میشناسم قدری مشگل است . عسکر3 - سایت شجره نامه‌ی ما

9-به نظر شما ما خرده مالکان چوپانان که دلمان نمی آید از چوپانان دل بکنیم و اوضاع هم دیگر طوری نیست که ما به چوپانان بر گردیم چاره امان چیست

 قبلاً  تا اقوام بودند هر طور بود و هر جابودم ایام عید را میآمدم  و اتفاقاً با دوستان و آشنایان دیداری تازه میشد و خیلی هم خوش میگذشت . همانطور که جنابعالی علاقه به آن آب وخاک دارید  من هم علاقه دارم و میدانم که تمام اهالی چو پانان ساکن در سایر شهرهای ایران نیز علاقه دارند .

در دو سال گذشته ایام عاشورا   را در  چوپانان بوده ام که شاهد جمعیتی بوده ام که همه  از اصفهان ، یزد ، تهران و سایر شهرها به وطن خود آمده بودند .

من هر روز اخبار چوپانان را از اینترنت دنبال  میکنم .      با تشکر علی عسکریان

معدن طرز - شرکت فلزان یزد

معدن طرز - شرکت فلزان یزد

عکس از :محمدرضا نجفیان
نمادی ازمحل چاه معدن طرز:از راست به چپ علی اصغرفاتح.مرحوم حاج علی آقانجفیان.مرحوم آقامحمد جلالپور



تولدی دیگر


تولدی دیگر


خوشبختانه نویسنده و محقق و پیشکسوت ارجمند جناب استاد حاج آقا مهدی افضل فصلی دیگر  از فعالیت فرهنگی خویش را در قالب وبلاگ آغاز نمودند امیدوارم فعالیت ایشان مورد استقبال همگان قرار گیرد 
 ایشان در معرفی خود نوشته اند:
در سال 1331 در چوپانان متولد شدم. بازنشسته آموزش و پرورش و دارای مدرک کارشناسی تاریخ می باشم. کتاب چوپانان نگین کویر و افسانه ریگ جن از جمله تالیفات اینجانب می باشد.مهدی افضل

عبور از عرض دم ریگ جن چوپانان


عبور از عرض دم ریگ جن
بهراد طوقی

همسفران: سعید حسینی ، وحید ازگلی ، آرین زرجو ، بابک فقیه نصیری ، محمد عظیمی پور ، رضا راد ، مهیار اردوبادی ، کامیار ذوقی ، سپیده طالب زاده ، بهراد طوقی .



- 21/10/1391 ، پنج شنبه ، ساعت 4 بامداد:
5 خودروی دودیفرانسیل گروه که شامل یک دستگاه تویوتا هایلوکس ، یک دستگاه نیسان سافاری ، یک دستگاه تویوتا لندکروزر ، یک دستگاه نیسان پاترول و یک دستگاه پاژن بودند درست به موقع همانطور که قرار بود کمی بعد از عوارض تهران – قم حاضر شدند. هوای سرد و باد سوزناک از سفری سخت و طاقت فرسا می گفت، اما نه این سرما که شاید هیچ مانع دیگری اعضای گروه را که از هفته ها پیش با رویای دیدار دوباره با کویر به خواب رفته بودند ، دل سرد نمی کرد. بی هیچ معطلی گروه به راه می افتد و قطار خودروهای دو دیفرانسیل مسیر اتوبان قم –کاشان سپس به سمت اردستان و نایین و نهایتا انارک را پیش می گیرند. برای مسافران ریگ جن که از سمت جنوب قصد عزیمت دارند معمولا انارک آخرین ایستگاه و پمپ بنزین است. گروه باک های بنزین را پر کردند و هر خودرو با حدود 160 لیتر بنزین آماده ی سفر شدند. بعد از کنترل های نهایی فنی خودرو ها و صرف نهار در رستورانی کوچک ، وارد جاده ی قدیم و خاکی چوپانان شدیم. کم کم بوی کویر روحمان را تازه می کرد ، هر لحظه دست هایمان محکم تر فرمان را می فشرد و قلب هایمان بی تاب تر می شد.

 

سمت جنوب را نگاه می کنم ، آقتاب دم غروب است و طوفانی که از نایین همسفرمان شده بود هر لحظه شدید تر می شود... کنترل خودرو با وجود باد شدید و جاده ی باریک و سرعت بالا کمی سخت بود اما تا روشنی است باید به کمپ اول برسیم، فشار پاهایمان بر روی پدال های گاز بیشتر می شود. جی پی اس دستی ام را کنترل می کنم به نقطه ی خروج از جاده ، کمی بعد از روستای الله آباد رسیده ایم از اینجا مسیر را به سمت شمال و رمل هایی که در دور دست دیده می شوند پی می گیریم. باد هنوز خیلی شدید است؛ یاد خاطرات سفرم به لوت و طوفان مرگبار شب اول آن سفر می افتم ، خوب می دانم که کویر میهمانان اش را می سنجد و اگر سربلند این آزمون را بگذرانیم حتما در شب های آینده بسیار مهربان خواهد بود. وارد رمل های بلند حاشیه ی جنوب دم ریگ می شویم، دور موتور خودرو ها لحظه ای پایین نمی آید و تمام مسیر را تخته گاز روی ماسه های روان به سمت شمال پیش می رویم. قصد داریم تا تاریک نشده به هر طریق ممکن 15 کیلومتر مسیری را که از پیش تعیین کرده ام به سمت محل کمپ اولمان طی کنیم .

 

نقشه مسیر حرکت گروه در منطقه دم ریگ جن و مرکز ریگ جن

 

چند کیلومتری داخل رمل ها پیش نرفته ایم که مردی جوان با یک موتور روسی 350 سی سی دهه ی 80 خود را به ما می رسند. چفیه اش را باز که می کند چهره ی خسته و طوفان زده ی ساربانی را می بینیم که برای هشدار به ما آمده است ، کویر مردی که شاید به سختی چند کیلومتری مشغول تعقیب ما بوده که مبادا گرفتار طوفان شویم. می گوید امشب طوفان خواهد بود ، باید زودتر برگردید. بعد از چند دقیقه ای گفتگو کمی از آب و غذای همراهمان را پیش کش می کنیم و به مسیر ادامه می دهیم. در ادامه راه روباهی بسیار زیبا احتمالا از نژاد افغانی و خرگوشی دو پا را چند صد متری تعقیب می کنیم و از زیبایی این موجودات که میزبان شب های آینده مان خواهند بود به وجد می آییم. ساعت 5 عصر است و هوا رو به تاریکی می رود. مات و مبحوت به تماشای منظره ی روبرو مان نشسته ایم: بهشتی در میان بهشت، جنگلی انبوه و فشرده از تاغ به طول حدودا یک کیلومتر میان رمل های طلایی را پیش روی خود می بینیم ، دقیقا مکانی که قصد داشتیم اولین شب را در پناه درختچه هایش بگذرانیم. جنگل مورد بحث در عمق گودالی با دیواره های ماسه ای روان به ارتفاع بیشینه ی حدودا 150 متر و با شیب تند واقع شده است و هر چند می دانم فردا صبح برای خارج شدن از آن کاری بس دشوار خواهیم داشت اما شوق رسیدن به این بهشت عقلم را می دزدد ، روی شیب تند رمل تخته گاز به سمت پایین می رویم ، به سرعت مکانی را برای کمپ انتخاب کرده و چادر ها را به پا می کنیم . نزدیک محل چادر هایمان پر از فضله و رد پاست اما یکی بیش از بقیه جلب توجه می کند ، ردی با 4 انگشت نوک تیز و تقریبا اندازه ی کف دست، به احتمال زیاد رد گرگ یا کاراکال است.

 

با همکاری اعضای گروه انبوهی از شاخه های شکسته و خشکیده ی تاغ جمع آوری می کنیم ، خوب می دانیم شبی بسیار سرد خواهد بود ، طوفان لحظه ای آرام نمی گیرد و دانه های ماسه را به صورت همه مان می کوبد ، دیدمان بسیار محدود شده است. شام را به سرعت می خوریم و قبل از ساعت 9 شب خسته به خوابی آرام می رویم. نیمه های شب است که با زوزه ی باد و تکانهای چادر از خواب می پرم، تا صبح اگر آرام نگیرد بر خواهیم گشت، نگران و مضطرب چشم هایم را دوباره می بندم. صبح زیپ چادر را با نگرانی و تشویش باز می کنم ، بلافاصله لبخندی روی لبانم سبز می شود ، می دانستم ما را پس نخواهد زد. صبحانه که سوپ داغ و کمی نان و پنیر است را تا قبل از ساعت 8 صبح می خوریم و کمپ را جمع می کنیم ، بعد از توجیه راننده ها و توضیح مسیر پیش رو و کنترل فنی خودرو ها دوباره صدای گاز خودرو هایمان بیابان را پر می کند. بعد از کمی کلنجار رفتن با رمل ها مسیری برای خارج شدن از گودال جنگل پیدا می کنیم و دوباره به سمت شمال مسیر را پی می گیریم ، باید گودال را دور بزنیم و به سمت غرب ادامه ی مسیر دهیم. هنوز یک ساعت هم پیش نرفته ایم و رمل ها سخت کلافه ام کرده اند ، گویا همه ی مسیر هایی که انتخاب می کنم به بن بست می رسند که متوجه می شویم هر دو فنر نیسان پاترول از محل انصال به شاسی شکسته اند ، با هم فکری بچه ها و با روشی که از دوستان بلوچ مان ( که در بیابان گردی بی همتا هستند ) آموخته بودم فنر ها را در جای شان محکم می کنیم و دست به عصا مسیرمان را ادامه می دهیم .

 

خورشید به میانه های آسمان رسیده است که متوجه حرکت غیر عادی دسته دنده ی تویوتا هایلوکس می شویم ، دسته موتور سمت راست پاره شده است . به سرعت زیر موتور جک زده و دسته موتور را باز می کنیم با سنگ فرز که همراه داریم پایه ی دسته موتور را بریده و برعکس جا می زنیم تا از حرکت موتور جلوگیری شود ، باز هم با سرعت به مسیرمان روی رمل ها ادامه می دهیم ، حالا تپه های ماسه ای کوتاه تر و پوشش گیاهی انبوه تر شده و می توانیم با سرعت بیشتری پیش برویم که گروه باز هم متوقف می شود ، پاژن از ناحیه گاردان جلو دچار مشکل است ، با باز کردن گاردان متوجه خرد شدن 4 شاخه می شویم ، خوشبختانه قطعه ی یدکی را همراه داریم و با تعویض 4 شاخه به سمت غرب پیش می رویم ، و ناچارا باز هم روی تپه های نرم ارتفاع می گیریم تا به نقطه ای که برای کمپ دوم در نظر گرفته بودیم برسیم. چیزی به تاریکی هوا نمانده که شیبی بسیار تند و طولانی را پیش رویمان می بینیم تصمیم می گیریم در پایین همین شیب کمپ مان را به پا کنیم ، تمام اعضای گروه بسیار خسته اند و من به شدت مخالف ادامه ی راه در تاریکی هستم .

 

چادر ها را به پا می کنیم ، طعام این شب مان هم خوراک مرغ ذغالی و سبزیجات است که حتما در سفرهای بلند مدت کویری باید به آن توجه ویژه داشت تا افراد از ناحیه دستگاه گوارش دچار مشکل نشوند. همگی خوب می دانیم که هرچند طوفان آرام گرفته اما امشب هوا سردتر خواهد بود. بچه های گروه یکی یکی داخل چادر هایشان رفته و زیپ کیسه خواب ها را بالا می کشند . ساعت 12 شب شده است ، دما سنجی را که از درختچه ای آویزان کرده ام کنترل می کنم ، 6 درجه زیر صفر ، کم کم از آتش هیزم تاغ دل می کنم و داخل چادر می روم. روز سوم سفر را کمی دیرتر آغاز می کنیم ، روی تخته ای که همراه داشتیم جملاتی یادگاری می نویسیم و روی درختچه ای در محل کمپ مان می بندیم که دوستانی که در آینده عازم این مکان هستند یادی هم از گروه ما کنند.(محل یادگاری: 33 43' 45.8'' N / 53 55' 39.8'' E) کمی به سمت جنوب مسیر را ادامه می دهیم تا به خط الراس دیواره ی رملی برسیم و سپس باز هم مسیر غرب را پیش می گیریم. بعد از حدودا 3 ساعت دشتی که انتظارش را داشتیم را در سمت راست خودمان می بینیم .

 

با توجه به مشکلات فنی روز های گذشته بخشی از مسیر را در دشت صاف ولی با خاک پودر و اصطلاحا مرده ادامه می دهیم، خاک به حدی پودری است که خودروها علی رغم خشک بودن دشت تا نصفه های چرخ فرو می روند و حرکت با دنده یک امکان پذیر است. در این ناحیه برای تقسیم فشار خودروی پیش رو هر چند کیلومتر عوض می شود تا خودروهای عقبی در مسیر کوبیده شده توسط خودرو ی اول با فشار کمتری حرکت کنند. بعد از حدود 25 کیلومتر حرکت در این دشت دیواره ای ماسه ای را پیش روی مان می بینیم که به دیواره ی دره ی پنجم معروف است و چاره ای جز عبور از آن نداریم. باد لاستیک ها را که در دشت به 15 پی اس آی افزایش داده بودیم را دوباره به 6-8 پی اس آی می رسانیم و مسیر دشوار دیواره را رد می کنیم و به دشتی با پوشش گیاهی مختصر در غرب آن می رسیم برای رسیدن به مرکز ریگ جن باید دو دیواره ی بلند دیگر مانند این را هم رد کنیم و زمان زیادی تا تاریکی نداریم.

 

مسیر را به سمت مرکز ریگ ادامه می دهیم. مکانی که محل چال شدن یادگاری گروه های قبلی ای است که به ریگ جن سفر کرده اند. امیدواریم قبل از تاریکی هوا به پرچمی که در سفر سال پیش کار گذاشته بودیم و شیشه های یادگاری زیر آن پرچم مدفون هستند برسیم ، که همینطور هم می شود. به سرعت مشغول کندن زمین می شویم و هر 3 بطری که حاوی نوشته های یادگاری گروه های قبلی هستند بیرون می آوریم ، با خواندن جملات دوستانمان که دست نوشته ی خود ما هم از سال پیش در میان آنها بود یادی از آنها و مشقات که متحمل شدند تا به این بهشت بی مثال دست یابند می کنیم و با تعویض بطری های پوسیده با بطری های جدید تمام یادگاری های سال های گذشته را به انضمام بطری جدیدی که به سه بطری سال های پیش اضافه کردیم دفن می کنیم . حالا هوا کاملا تاریک شده است و علی رغم بی میلی باطنی ام برای ادامه ی راه در تاریکی ناچار هستیم به محلی برسیم که هیزم شبانه مان تامین شود و این به معنی عبور از دو دیواره ی بلند ، ان هم در تاریکی شب است.

 

حالا دیگر نیمه های شب شده است و کمپ شب اول مان را به راه کردیم. از خودرو که پیاده شدیم زیر لب گفته بودم شب بسیار سردی خواهد بود و با گذشت زمان این موضوع بیشتر محقق می شد. ضیافت آخرین شب مان را به پا کردیم و بعد از شام مفصل ساعت ها کنار آتش به گپ و گفت گذشت ، همگی خوب می دانستیم که فردا شب حسرت کویر باز خواهد گشت. صبح که از خواب بیدار می شوم چند تن از افراد که تا دم صبح بیدار بوده اند خبر از ثبت دمای 17 درجه زیر صفر نزدیکی های صبح می دهند و مخزن های آب یخ زده نیز حاکی از همین موضوع است. راه بسیار طولانی تا رسیدن به آسفالت داریم ، کمپ را جمع کرده و آماده ی حرکت به سمت علم حاجی باقر می شویم. هوا هنوز تاریک نشده است که به آسفالت می رسیم و با نگاهی به پشت سر با کویری که به مهربانی میزبان چند شب ما بود خداحافظی می کنیم.

نقل از:http://www.irandeserts.com

مناطق جنوب شرقی ریگ جن چوپانان


مناطق جنوب شرقی ریگ جن
محسن ادیب

منطقه غربی کویر مرکزی ایران به ریگ جن شهرت دارد. دقیقا مرز ریگ جن مشخص نشده است ولی به صورت اجمالی میتوان مرزهای ریگ جن را به این صورت محدود کرد. ریگ جن در قسمت شرقی به محور ارتباطی معلمان به جندق از جنوب به محور ارتباطی چوپانان به نایین، از شمال به شهرهای سمنان و گرمسار و از غرب به پارک ملی کویر محدود میگردد.

اتلاق کلمه ریگ به این منطقه این تصور را ایجاد میکند که این منطقه کاملا توسط شن های روان که در اصطلاح محلی ریگ نامیده میشوند پوشیده شده است در حالی که قسمت عمده ریگ جن را باتلاقهای نمکی و زمینهای مسطح پفکی پوشانده اند. ریگزارهای ریگ جن عمدتا در قسمت جنوبی این منطقه قرار گرفته اند. تجمع ریگزارها از منطقه جنوب شرقی واقع در نزدیکی روستای همت آباد واقع درشمال شرقی چوپانان (استان اصفهان) به صورت نواری باریک در جهت غربی آغاز میگردد که به این منطقه دم ریگ جن اتلاق میشود. هر چه به سمت غرب حرکت کنیم عرض این نوار ماسه ای افزایش یافته تا به بدنه اصلی اجتماع ماسه ای ریگ جن پیوند میخورند. عرض این نوار در منطقه زرومند (آغاز تپه های ماسه ای) در حدود 500 متر و در 30 کیلومتری غرب چوپانان (پایان دم ریگ) در حدود 10 کیلومتر است. بدنه ریگ جن شکلی شبیه به بیضی دارد (منطقه ای با طول و عرض 100 در 70 کیلومتر) و در قسمت شمال غربی آن مجددا نوارهای ماسه ای از یکدیگر جدا می شوند و جهتی شمالی دارند. این نوارهای ماسه ای در حدود 100 کیلومتر به سمت شمال پیشروی میکنند. فاصله این نوارها پوشیده از کویرهای پفکی است که اصطلاحا کوچه نامیده میشوند. 5 نوار ماسه ای اصلی با یکدیگر فاصله ای در حدود 30 تا 50 کیلومتر دارند و بلندترین ارتفاع ماسه ای آنها در نوار پنجم (شرقی ترین نوار) در نزدیکی بدنه ریگ قرار دارد که ارتفاعی در حدود 220 متر از کف کویر دارد.

پوشش گیاهی در منطقه دم ریگ در زمینهای ماسه ای پوشیده از درختچه های تاغ و بندرت اسکنبیل است که هرچه به سمت غرب پیشروی کنیم این پوشش انبوهتر میگردد. از دیگر جوامع گیاهی در ریگزارها میتوان به نسی، دم گاوی و ... اشاره کرد. در قسمتهای کویری این منطقه اشنان و سایر گیاهان هالوفیت و در نواحی مرتفعتر و زمینهای استپی درمنه دشتی قابل مشاهده است.

پوشش جانوری منطقه شامل گرگ، روباه شنی، گربه شنی، گربه پالاس، شغال، شاهین، سارگپه، هوبره، مگس گیر، گنجشک، چکاوک کاکلی و ... است.

برای دسترسی به این منطقه باید از جاده خاکی روستای همت آباد واقع در شمال شرقی روستای چوپانان وارد منطقه ریگ جن شد. این جاده خاکی پس از 35 کیلومتر به سمت شمال (دامنه کوه زرومند) تغییر جهت میدهد که انتهای آن به جاده چوپانان جندق (10 کیلومتری جنوب جندق) منتهی میگردد.در نقطه تغییر مسیر جاده به سمت شمال از جاده خاکی خارج شوید و ادامه مسیر را به صورت آفرود به سمت غرب ادامه دهید. ادامه این مسیر به سمت غرب و در حاشیه شمالی ریگزارها به کوچه پنجم ریگ جن منتهی میگردد (مسافت در حدود 70 کیلومتر). حرکت در این مسیر نیاز به تجهیزات ناوبری همچون جی پی اس و کمپاس و خودروهای دو دیفرانسیل دارد. هرگز تنها به این منطقه سفر نکنید و در صورت سفر به آب و غذای کافی مجهز باشید. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ریگ جن، کوچه ها و قسمتهای شرقی و غربی این منطقه اینجا کلیک کنید.

گزارش سفر به منطقه دم ریگ جن

همسفران:

کیومرث بابازاده، کیان بابازاده، محسن ادیب، اشکان هدایتی، احسان چگینی، علی رهبر، علی نادری، فریدون نجفی تبار ،حمید جیحانی، مهدی میر رحیمی، فربد وزیری، علیرضا عبداللهی

تعداد خودرو : 9

تاریخ سفر 14 لغایت 18 آذر 1390

راهی کویر میشویم به سرزمینی که نهایتی برای دوست داشتنش نیست و شاید وسعت کویر است که چنین عشقی را طلب میکند. سفر گروهی از پمپ بنزین چوپانان واقع در شمال شرقی استان اصفهان آغاز میگردد. پس از پر کرن باک های خودروها و یدک به سمت روستای همت آباد واقع در جنوب شرقی ریگ جن حرکت میکنیم. همت آباد روستایی متروکه است که از آن برای نگهداری شتر استفاده میگردد. این روستا آخرین نماد تمدن در شرق ریگ جن است. در فاصله 5 کیلومتری همت آباد جاده به سمت شمال تغییر جهت میدهدو از جاده خاکی خارج میشویم و به سمت غرب ادامه مسیر میدهیم تا به رودخانه فصلی زرومند میرسیم. بدلیل بارندگی های اخیر رودخانه فصلی مملو از آب است و مسیر عبور را سد کرده است. مسیر را به سمت شمال غربی در راستای رودخانه ادامه میدهیم تا جایی که روخانه در کویر پخش شود و مسیر عبور را هموار کند. پس از عبور از روخانه مسیر را به سمت غرب و کوچه پنجم ریگ جن ادامه میدهیم. در سمت جنوب تپه های ماسه ای ریگ جن خودنمایی میکند و در سمت شمال کویرهای پفکی که بعلت بارندگی تا حدودی پف زمین خوابیده ولی گلالود نشده است. همین امر عبور از این زمینها را راحتتر میکند. حرکت خودرو ها در این کویرها باید بصورت متناوب باشد و خودروی پیشرو دایما تغییر کند تا فشار زیادی به خودرو وارد نشود. پس از طی مسافتی در حدود 40 کیلومتر بر بالای تپه ای پوشیده از ماسه های روان اتراق میکنیم. هوا بشدت سرد است و اقامتی سخت در ریگ جن را نوید میدهد. هوا در سردترین زمان قبل از سپیده دم به 1 درجه زیر صفر میرسد.

روز دوم حرکت به سمت کوچه پنجم ریگ جن

پس از سپری کردن شبی نسبتا سرد و مشاهده رد 3 گرگ که از نزدیکی کمپ عبور کرده اند آماده حرکت میشویم. پس از صرف صبحانه به سمت غرب ادامه مسیر میدهیم. از شیب تند ماسه ای سرازیر میشویم تا مجددا به سطح کویر برسیم. پس از طی مسافتی در حدود 30 کیلومتر به پنجمین کوچه ریگ جن نزدیک میشویم. دیواره ماسه ای عظیمی که به طول 100 کیلومتر به سمت شمال گسترش دارد. عبور از شرق به غرب این منطقه به دلیل شیب تند جبهه شرقی و ارتفاع بلند تپه ها تقریبا غیر ممکن است و تقریبا تمامی عبورها جهتی غربی شرقی داشته اند. تعدادی از دوستان تعدادی گوش ماهی فسیل شده می یابند که نظریه دریا بودن کویر مرکزی ایران را تایید کنند. پس از گشت زنی در منطقه برای صرف نهار به کمپ بازمیگردیم. خورشید در حال غروب کردن است و هوا از شب قبل کمی سردتر. پس از صرف نهار به دور آتش جمع میشویم و خاطرات سفرهای گذشته را مرور میکنیم.هوا بشدت سرد شده است و در  سردترین حالت به -4 درجه سانتیگراد میرسد.

روز سوم خروج از ریگ جن

پس از طی یک شب بسیار سرد و جمع کردن زباله ها و وسایل در به سمت شرق حرکت میکنیم. پس از رسیدن به جاده خاکی به سمت شمال حرکت میکنیم و از ریگ جن خارج میشویم. مقصد بعدی صافی باقر دزدو در شرق روستای فرحزاد است. ادامه مسیر جاده خاکی بسیار کم ترددی است که در قسمتهای زیادی آب بر شده است و حرکت خودرو ها را کند میکند. پس از طی مسافتی در حدود 50 کیلومتر به محور ارتباطی جندق به چوپانان میرسیم و به سمت روستای زیبای فرحزاد حرکت میکنیم.

نقل از:http://www.irandeserts.com

منطقه گود دو باغ، ریگ جن "یا چاله ریگ"


منطقه گود دو باغ، ریگ جن 
محسن ادیب

نام انگلیسی : Du-Bagh hole   

نام فارسی :  گود دو باغ

 

موقعیت جغرافیایی

گود دو باغ در موقعیت جغرافیایی lat=33.6943185 lon=54.0716859 در نیمه شمالی منطقه دم ریگ جن، در 30 کیلومتری شمال شرق دهستان چوپانان در استان اصفهان واقع است. این گود پوشیده از اجتماعات انبوه درختچه های سیاه تاغ است که انبوه بودن این پوشش در نوع خود کم نظیر است. دو باغ در میان محاصره اجتماعات عظیم ماسه ای دم ریگ جن واقع شده است و فرورفتگی آن در میان این اجتماع باعث شده که موقعیت خوبی برای حفاظت از تاغها در برابر وزش بادهای منطقه و در نتیجه حفاظت از ریشه درختچه های تاغ ایجاد شود. همچنین خاصیت اسفنجی و جذب بالای آب در ماسه باعث شده که درختچه ها برای دستیابی به آب مورد نیاز با دشواری زیادی مواجه نباشند. گود شامل دو باغ مجزای غربی-شرقی است که توسط یک دیواره ماسه ای از یکدیگر جدا شده اند. باغ غربی دارای وسعت بیشتری است و طول آن در حدود 360 متر است و باغ شرقی طولی در حدود 130 متر را دارا است. نامگذاری منطقه نخستین بار توسط جناب علی پارسا و به دلیل شباهت بصری منطقه به دو باغ مجزا در پیمایش پیاده ریگ جن در سال 1388 اتجام گرفت.

 

ارتفاع تپه های ماسه ای شمالی از کف گود در حدود 90 متر و تپه های جنوبی در حدود 55 متر است. فاصله گود دو باغ در جهت شمال تا انتهای مناطق ماسه ای در حدود 4 کیلومتر و در جهت جنوبی در حدود 10 کیلومتر است.

 

به دلیل وجود پوشش انبوه، منطقه پتانسیل بسیار مناسبی برای استتار و زیست جانوران کویری دارد. بر اساس مشاهدات میدانی رد گرگ، کفتار و گربه شنی در منطقه مشاهده گردید. وجود استخان های خرد شده شتر در این منطقه که تنها توسط کفتار امکان پذیر است، گواهی بر این ادعا است. وجود ارتفاعات زرومند در فاصله 20 کیلومتری شمال شرق، و ارتفاعاتی در فاصله 20 کیلومتری جنوب این منطقه دسترسی سگ سانان منجمله گرگ و کفتار را به این منطقه محیا کرده است.  همچنین کارکال، روباه شنی، انواع عقرب و مار، شاهین، پا مسواکی و... از دیگر جاندارانی هستند که به احتمال زیاد این منطقه را به عنوان زیستگاه انتخاب کرده اند.

 

دسترسی به منطقه دو باغ نیاز به مهارتهای فنی در رانندگی خارج از جاده دارد و از دو مسیر امکانپذیر است. مسیر اول از سمت جنوب دیواره ماسه ای دم ریگ جن و جاده قدیم ارتباطس خور-انارک از روستای الله آباد چوپانان به سمت شمال و از میان دره حد فاصل  انبوه تپه های ماسه ای تا منطقه دو باغ و مسیر دوم از سمت شمال دیواره ماسه ای دم ریگ که مسیر دشوارتری است.

 

برای مشاهده نقشه هوایی منطقه کلیک کنید.

نقل از:http://www.irandeserts.com


دستگیری شکارچیان توسط سرمحیط بانی چوپانان

پنج شکارچی متخلف در نایین دستگیر شدند

نایین،اصفهان- ایرنا- رییس اداره حفاظت محیط زیست نایین گفت: پنج شکارچی متخلف در سه نقطه زیستگاههای حیات وحش این شهرستان قبل از موفقیت در شکار شناسایی و دستگیر شدند.

حسین اکبری روز سه شنبه به خبرنگار ایرنا گفت: ماموران اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین و سر محیط بانی چوپانان این افراد را دستگیر کردند.

وی افزود: از دستگیر شدگان یک قبضه سلاح 270 دوربین دار، دو قبضه برنو دوربین دار و یک قبضه سلاح دو لول، تعدادی فشنگ و دوربین های شکاری بدست آمد.

اکبری گفت: این افراد بصورت مخفیانه وارد زیستگاههای انارک و پناهگاه حیات وحش عباس آباد شده بودند که توسط ماموران ردیابی و دستگیر شدند.

انارک در 75 کیلومتری و چوپانان در 190 کیلومتری شرق اصفهان واقع است.

حسینعلی ، مردی که هیچگاه اخم نکرد !


حسینعلی ، مردی که هیچگاه اخم نکرد !
نویسنده: سینا صمیمی
نقل از:http://choopananvatan.blogfa.com/
نقلمراد3 - سایت شجره نامه‌ی ما



دریک روز برفی وسرد زمستان  در گوشه ای از شهر شلوغ به سراغ مردی رفتم که هیچگاه اخم نکرده وهمیشه خوشرو وخندان است ووقتی در مقابل کسی قرار بگیرد اول خنده میکند وسختی روزگار برپیشانیش موج میزند  اما ایجا چهره اش را در خود میبینم زیرا از جایی  آمده که توفیق اجباری بوده  ودوست دارد که به دوران قبل بازگردد اما تنهایی اورا به شهر کشانده  تا یادگاران همسرش که همانا فرزندان خلفش هستند را بیاد گذشته با همسرش به نظاره بنشیند وبیاد او زندگی کند.

مراد2 - سایت شجره نامه‌ی ما

وقتی اورا پس از سالها زیارت کردم سالهای دهه 40 برایم تداعی شد وگویی کتاب تاریخ 50 ساله گذشته را باز نمودم وخاطرات انزمان که هم در حجت اباد وهم درچوپانان در همسایگی هم زندگی کردیم را تازه کرد.

بیوگرافی:

اوکسی نیست جز حسینعلی که اصالتا اهل خور اما بزرگ شده این دیار خوش تراش کویری است که هنوز به آن افتخار میکند. وی  قبل از اینکه به چوپانان بیاید بهمراه خانواده اش به آبگرم میروند وسپس راهی چوپانان میشوند.حسینعلی  فرزند علی  نام خانوادگی اش مراد است وی متولد سال 1306 شمسی است که در خور بدنیا آمده وپدرش برای اینکه وی باسواد شود او را بهمراه خود به چوپانان میاورد زیرا در آن دوران چوپانان بود که مکتب داشت وبه گفته خودش خور مکتبی نداشت. از 6سالگی بهمراه خانواده به چوپانان کوچ کردند.که هم پدر در چوپانان بکار کشاورزی مشغول شود وهم پسر به تحصیل ادامه دهد.

چوپانان در زمانیکه تاسیس شد یعنی آب قنات در چشمه هایش که واقع در خیابان است ظاهر شد مردم از اقصاء نقاط بیابانک برای کار کشاورزی ودامداری به چوپانان مهاجرت نمودند وخانواده حسینعلی مراد نیز از این دسته بودند..

 مکتب :

مراد5 - سایت شجره نامه‌ی ما

به نقل از خودش مکتب در گوشه ای از خیابان چوپانان آنروز بود که در نزدیکی خانه علی ملا بود که صندلی میگذاشتند ودر آنجا بچه ها درس میخواندند.حسینعلی مکتب را نزد محمد رضا کربلایی پدر مرحوم علی ملا وجمشید ومحمود ملا آموخت.

تنها کتابی که درمکتب از آن استفاده میکردند قرآن بوده وحدود 15 شاگرد دراین مکتب بودند که تعدادی از انان که در ذهن ایشان بودند را یادآوری نمودند از جمله عباس میرزا حسن اقا رحمتعلی علی اقا طاهری غلامرضا صبوحی محمد صبوحی قاسم حسن بور محمود وجمشید ملا عباس ابوالحسنی برادر موسی شاید دیگرانی بودند که بیادش نیامد.

حدود 4-5سال حسینعلی در مکتب ملا درس خواند که بقول خودش مطابق با لیسانس کنونی است.

حسینعلی بسیار بااستعداد بود که در شبهای جمعه ایشان قران میخواندند وبقیه جواب میدادند .روزی از روزها دانش آموزان مکتب بر بالای پشت بامی میروند وسر وصدا راه میاندازند وشیطنت های کودکانه را بر بلندای خانه راه میاندازند که وقنی به مکتب میروند ملا تمام آنها را با ترکه انار که همیشه در مکتب بوده فلک میکند اما حسینعلی بخاطر اینکه مظلومتر بوده ودرسش نیز بهتر بوده  به ملا میگوید که من هیچ تقصیری ندارم بچه ها سر وصدا کردند بهمین خاطر حسینعلی را فلک نمی کند.

استعدادها: 

حسینعلی پس از فراگیری علم وقران  نوحه خوانی هم میکردند به گفته خودش از هشت سالگی نوحه میخواندند نوحه های ایشان از سروده های محتشم ،یغما و...بوده. وبرای اولین بار در مراسم محرم در حجت اباد نوحه خواندند آنزمان مسجدی در حجت آباد وجود نداشت یکی از انبار های بزرگ کاه که در گوشه ای از ان پر از شالی کاه بود در همانجا روضه خوانی هم میکردند. مرحوم کربلا سید حسین ودرویش عباس سالی یکمرته به آنجا می آمدند وروضه می خواندند ومن هم نوحه میخواندم  ذوالقرنین رحمانی هم از ساکنین حجت اباد یکی دیگر از نوحه خوانها بود واز نوحه خوانهای آن دوره قاسم حسن بور ومندلی ملا رضا هم بودند که آنها در چوپانان نوحه میخواندند. روزی توسط ملا به من پیشنهاد شد که حسینعلی تو که درس ومشقت خوب است  2سال دیگر درست را ادامه بده تا بروی انارک هم فروشنده شوی وهم اینکه به بیسوادان درس بدهی وانجا تدریس کنی اما به سفارش پدرومادرم این کار رانکردم.حسینعلی علاوه بر گویش چوپانانی به گویش انارکی وخوری میتوانند صحبت کنند.خط سیاقی یکی از خطهایی است که در حسابها بکار برده میشود ایشان این خط را بخوبی مینویسند.(از لحاظ املایی سیاق شاید اینگونه نباشد وهنوز درمورد این خط تحقیق نکرده ام)

اشتقال بکار:

از همان ابتدای جوانی حسینعلی در حجت اباد بکار کشاورزی مشغول شدند مالک زمینهای ایشان محمدرضا مندلی بودند .ایشان سالهای متوالی را در حجت اباد مشغول کار کشاورزی ودامداری بودند تا اینکه سیل زمستان در آن سالهای پیش  در قنات افتاد وقنات انجا را کور کرد وبالاجبار تمام مردم حجت اباد به چوپانان کوچ کردند واینجا بود که حجت اباد خالی از سکنه شد. حسینعلی کار کشاورزی را در چوپانان ادامه داد اما اینبار در زمینهای  میرزا مهدی.

مراد1 - سایت شجره نامه‌ی ما

ازدواج: 

در سن بیست سالگی مادرش بی بی رباب به ایشان پینهاد یکی از دختران عباس خوری را به حسیتعلی برای ازدواج میدهدد ومیگوید اگر این دختر راگرفتی که ازتو راضی هستم اگر نگرفتی کاری به کارت ندارم وخود ایشان هم راضی بودند وبرای عقد حاج ریاض وحاج محمد بزرگ(پدر عبدالرحیم زاهدی) ومیرزا مهدی و شیخ حاج مندلی رمضون را خبر میکنند وخطبه عقد را می خوانند وسپس فردای انروز راهی فرخی  میشوند وعقد را به ثبت میرسانند وعروسی مفصلی را در چوپانان بپا میکنند واینجا ست که خانواده تشکیل میدهند ثمره این ازدواج 5پسر و4دختر 30نوه و20نتیجه است. و در ادامه سکونتشان در چوپانان سالهای سال بکار کشاورزی در همین زمیتها ادامه دادند تا اینکه بخاطر کار بیمه مجبور میشوند در این 12 سال آخر با به نخلک بروند  وخانواده اش را بیمه تامین اجتماعی کنند وهم اکنون ایشان مستمری بگیر معدن سرب نخلک هستند.

قلعه ویران شده:

حسینعلی قلعه چوپانان را بخوبی بیاد دارند ومیگویند زمانیکه قلعه خراب شد ما در قلعه زندگی میکردیم ووقتی سیل آمد ما فورا اثاثیه امان را جمع کردیم وبه بالای چوپانان رفتیم وآن لردکی در کنار کوه تا مدتها سکنی گزیدیم. هنوز که هنوز است حسینعلی آن دوران حجت اباد را بهترین دوران زندگی اش میداند واز شهر وزندگی شهر نشینی متنفر است.

............................................................................................................................................

 همسرش در 2-3 سال پیش وی را تنها گذاشت وبه رحمت خدا رفت از ان زمان ایشان در نزد فرزندان زندگی میکنند وبهمین خاطر مجبور است در شهر زندگی کند وزندگی در شهر باعث شده دیگر پاهایش رمق راه رفتن نداشته باشند واو را خانه نشین کرده.

یک خاطره:

مراد4 - سایت شجره نامه‌ی ما

یکی از شبهای محرم در مسجد نشسته بودیم ومحمد پروری بلند شد نوحه بخواند وهمینطور که نوحه را میخواند نوحه از یادش رفت وبا همان وزن وملودی که نوحه را میخواند به حسینعلی میفهماند که:"حسینعلی یادم بشی" بزبان خوری میگوید که حسینعلی یادم رفت وحسینعلی هم بلافاصله در کنار دستش قرار میگیرد ودنباله نوحه را کمکش می خواند. آخه آنزمان بیشتر نوحه ها را از حفظ میخواندند وحسینعلی بسیلر در این زمینه تبحر داشت.

دراینجا لازم است اسامی کلیه کسانی که در این بخش آورده شد واکثر انان در قید حیات نیستند یادی بکنیم وبه روح پر فتوح تمامی گذشتگانمان صلوات وفاتحه ای نثار بکنیم .خدایشان رحمت کند.

انشااله آقای مراد سالهای سال سایه اش بر سر فرزندانش باشد وخدا عمر طولانی وبا برکت به ایشان عطا فرماید.

از خانواده اقای عبدالرضا مراد ومصطفی مراد که مرا در تهیه این گزارش  یاری نمودند واین نشست را تدارک دیدند کمال تشکر وامتنان را دارم.



مراد6 - سایت شجره نامه‌ی ما