یک عکس قدیمی از شهروندان انارک
همشهری خوب من جناب مجید صفوی در زیر این عکس چنین نوشته اند
دى یکى از قدیمیترین عکسهاى ناروسینه ایهاهو گو در سنه ١٣٠٣ وروشنى خسه ، دیها پنج تا بیارها حاج باقریها ابن. پى پىوم، پى مادر آقاى bari Barry Bagher Ghafari Anaraki و جد اقاى Masoud Kalbasi تو دى عکس وهن . به احتمال زیاد جد و باخاجه در حدود ویشتر از ١٠٠٠ نفر از انارکیهاى فعلى تو دى عکسه وهن
ترجمه
این یکی از قدیمی ترین عکس های انارکی هاست که در شنه 1303 گرفته شده. این افراد برادران حاج باقری هستند.پدر پدر من و پدر مادر آقای باری باقر غفاری و جدی آقای مسعود کلباسی در این عکس هستند .به احتمال زیاد آبا و اجدار بیشتر از 100 نفر از انارکیهای فعلی در این عکس هستند
یک خاطره زیبا با لهجه شیرین انارکی
نوشته : باقر غفاری انارکی
دوستیهاى خوب قدیمى :
یک روى جمعه مو مجید پور خوهوم و فریدون پور عامه مجید ویروم نایه گو احمد
اقا رحیمى جى بى یا نه ، خوى خوهوم و دوت خوههوم و سه چهار تا بى از دوتاى
فامیل ایشم سینما خیال اگیرى نوموش سینما امپایر تو خیابو پهلوى بى ،
تو صف بلیط بیم گو حدود هفت هشت تا از لاتو لوتهاى چاله میدون یومین پشت
ما تو صف بلیط ، و بلافاصله شروعوشنى که برو بیرا و متلک و چرتو پیرت
ایواجین ،
مو میدى گو خوى تعداد دیا و دوتا چوها گو خوى ماهین جروبحث
و دعوا صحیح نهو ، وه مجید و ( احمد ) و فریدونوم وات بى اعتنائى کرید ،
بلیطومنى هگیرفت و ایشیم تو سالون ، دیا جى راست یومیند و پشت سیر ما هنیگیشتند ، و بلافاصیله شروعوشنى که چرت و پرت ایواجین ،
مو ویوسائى تا فیلم شروع گیرتا ، بلافاصله از سالون و سینما بیر شیئى و
وه کیمنى تلفونوم که ، از شانس مو خیدا بیامرز اقاى فیضى زومامنى کیه ما بى
، قضیه وشوم وات و میوات تا ایشو بیر کیه دوستوم اسدالله و وش واجه تا
بقیه دوستام جى خیبر کیره و ایند دیم سینما ، مو وگیرتاهى تو سالون و
متلکها اسمه مالى رکیک گیرتاها بى و مو از شدت ناراحتى مرتب با وه پا اگیر
تاهى ،خیدا خیدام اکه گو دوستام تو محل بین و اقاى فیضى وشنى یوزه ،
فیلم تیموم گیرتا ، وقتى بیر ایومیم مو دوتا چوها وه جلا م ایفرستا بعد جى مجید و فریدون ( احمد اقا )، و خویوم چى پشتوشنى ، و دى لاتو لوتا چى پشت مو و مرتب حرفاى رکیکوشنى ازى ،
تا مو پام وه گوچه بغل سینما گو
بیر خروجى توش بى ایرسا ، یکى از دوستام گو مالى جى چهارشونه بى جلا ریم
سبز گیرتا و چهارتائى جى پشت سروش ،
سام علیک باقرخان ، چى گیرتاها،
مو ری پاشنه کفشوم ایچرخائى و یک سیلى وه دیم پوره ها گو پشت سروم بى
ایپکافت ، نازونى دستوم چیطور وه دیومش خا گو خویوم جى از صیداش تعجوبوم که
و تیموم دوتا و انجوهاى اطرافومنى جیغوشنى ویر دارت و هیر کى و یک گوشه
اى اویست ، مو بلا فاصله وه دوستاموم وات دیو دیو .......خویوم وه جون
یکیشنى کفتى ، مجید و فریدون (احمد اقا) وه جون یکى دو تا بى ، تا
دوستامنى اماده کار زار گیرتاهین بقیشنى بیروستن ،
در حین کار زار مو متوجه گیر تاهى اقاى فیضى و دو تا پاسبان بیغل دىوار ویوسائین و فکرى بیهى چیرا دى پاسبانا دخالت ناگیرن ،
بلاخره پاسیبانا جلا یومیند و یقه دو تا پوره ها گو شانس فیراروشنى
ندارت و ما خویشنى دعوامنى ایکه شینیگیرفت ، یکى دو تا جلا یومیند و وه
پاسناناشنى وات گو تقصیر از ماهو چیند نفره وه جون دى دوتا کفته ایم ،
مجید سروشنى دادوش ایزى گو شیما کیا بى ائید گو یک گله از دیا وه دوتاى ما
چرتو پرتوشنى اوات ، و دیا جى گو شنیدى خویوشنى جى امکان دارا کتک ایخورن ،
دومشنى وه لا پاشنى نا و ایشین ، یکى از دى پاسبانا گو دو تا از دى
لاتاشنى خوى یقه پیرنشنى گیرفته بى ، وه اقاى فیضى گو اسمه یومیه بى نزدیک
ما شیوات ما دى دو تا ابیرم تو کلانترى ، و خیدا حافظیشنى که و ایشین .
اقاى فیضى موش وه کینار کیشا ، صد تومن اسکناس وه تو دست
موش نا و شیوات دوستات ایبر یک یائى و ازشنى پذیرایى کیر گو مالى وچه هاى خوبین ، و خویوش و دوتا چو ها ایشین ،
ری بعد وه اقاى فیضى تلفونم که و سئوالوم که چیطور بى گو شیما خوى پاسیبانا ویوسه بیئید و دیتنى ایکه و پاسیبانا دخالتوشنى ناکه ،
ایخیندا و شیوات مو نفیرى ده تومن وه پاسبانام دا و میوات دخالت نکیرید تا وقتى گو مو وتنى واجى .
دوستان خوب قدیمى :
یک روز جمعه من مجید پسر خواهرم فریدون پسر عمه مجید ، و نمیدونم احمد
اقاى رحیمى هم بود یا نه ، همراه خواهرم ، دختر خواهرم و جند تا دیگه از
دختراى فامیل رفتیم سینما ، فکر میکنم سینما امپایر تو خیابان پهلوى بود،
تو صف بلیط ایستاده بودیم که هفت هشت تا از لاتهاى چاله میدون امدند بشت
سر ما ، تو صف بلیط و بلافاصله شروع کردند به بد و بیراه و چرتو پرت و متلک
گفتن ،
من دیدم با تعداد انها و دخترا که با ما هستن مصلحت نیست
باهاشون جرو بحث و دعوا کنیم ، به مجید و ( احمد) و فریدونوم وات بى
اعتنائى کنید .
بلیط گرفتیم و رفتیم تو سالون ، اونها هم امدند راس پش سر ما و دوباره شروع به چرتو پرت و متلک گفتن کردند.
من صبر کردم تا فیلم شروع شد ، از سالون و سینما بیرون رفتم و به منزلمان
تلفن زدم ، از شانس من مرحوم اقاى فیضى دامادمان منزل ما بود ، جریان را
برایش تعریف کردم و از ایشون خواستم بره دم خونه دوستم اسدالله و از او
بخواد با بقیه بچه ها بیان جلو سینما،
من برگشتم تو سالون ، حالا
متلکها رکیکتر شده بود من از شدت ناراحتى پا به پا میشدم و خدا خدا میکردم
که دوستام تو محل باشند و اقاى فیضى پیداشون کنه .
فیلم تمام شد من
دخترها را جلو فرستادم و مجید، فریدون و احمد هم پشت سرشان و خودم هم پشت
سر همه . و لاتو لوت ها هم پشت سر من و مرتب حرفهاى رکیک میزدند.
من تا پام را تو گوچه بغل سینما که در خروجى توش بود گذاشتم ،
یکى از دوستام که خیلى چهارشانه بود جلو روم سبز شد و چهارتاهى هم پشت سرش ،
سام علیک باقر خان ، چى شده، من روى پاشنه پام چرخیدم و وه یک سیلى بگوش
یکى از اونها که پشت برم بود زدم ، نمیدونم دستم چطور بصورتش خورد که خودم
هم از صداى اون جاخوردم ، و تمام زن و دختراى اطراف ما جیغشان در امد و هر
کدام به گوشه اى میدویدند، من بلافاصله به دوستام گفتم ، اینو اینو
.........و خودم بجون یکیشون افتادم ، مجید و فریدون و احمد هم بجون یکى
دوتا دیگه و تا دوستان امدن وارد کار زار بشن بقیه فرار کردند.
در حین کار زار من متوجه شدم اقاى فیضى و دوتا پاسبان کنار دیوار ایستادن و فکرى بودم که چرا پاسبانها دخالت نمیکنند،
بلاخره پاسبانه امدند جلو و یقه دوتا از اونها را که شانس فرار نداشتند و
ما باهشون دعوا میکردیم گرفتن ، یکى دو تا امدن جلو و به پاسبانها گفتند
تقصیر ماست ، چند نفره بجون این دوتا افتاده ایم ، مجید سرشان داد زد ، شما
کجا بودید وقتى یک گروه از اینها به دختراى ما بدو بیراه میگفتن ، اونها
هم که دیدند خودسون هم ممکنه کتک بخورن دمشون را گذاشتن لاى پاشون و رفتن ،
یک از دو پاسبانها که دوتا لاتها را با یقه گرفته بود به اقاى فیضى گفت ما
ایها را میبریم کلانترى ، و خدا حافظى کردند و رفتند.
اقاى فیضى منو
کنار کشید و صد تومن گذاشت تو دستم و گفت دوستاتو ببر یه جائى و اسشون
پذیرائى کن ، خیلى بچه هاى خوبین و خودش و دخترا رفتن .
روز بعد من به اقاى فیضى تلفن زدم و پرسیدم ، چطور بود که شما و پاسبانها ایستاده بودید و تماشا میکردید و پاسبانه دخالتى نمیکردند.
خندید و گفت من به پاسبانها نفرى ده تومن داده بودم و بهشون گفتم دخالت نکنند تا من بهشون بگم .
پیرمرد سنگین وزن بود و عصا می زد و من دست در دستش به دنبال تابوت عباس میرزا که در سراشیبی غسالخانه ی خلدبرین یزد روی دست جوانان پرواز میکرد می دویدیم و پیرمرد مرتب می گفت: " آهسته تر – یواشتر." دستش را به نرمی فشار دادم و گفتم:"سبک وزنی هم نعمته." خندید و گفت:"تابوت مرا باید ده بار روی زمین بگذارند. 95 کیلو نقل شوخی نیست." گفتم: دور از جون." گفت:" تعارف نداره دیگه، وقتی گواهینامه پایه یکت را ازت گرفتن،عینک زدی و عصا دست گرفتی، بدان که بوی الرحمانت داره میاد. حالا اگه شامه ات ضعیفه ، تقصیر کسی نیست. مقصر سن و سالته، که رحم و مروت نداره، صغیر و کبیرهم نمیشناسه ." گفتم:" زندگی زیبنده جوان است و مرگ خورند پیر، دعا کن هیچ بنی بشری جوانمرگ نشود." هم صحبتم ریشش را خاراند و گفت:"خارج از شوخی، شنیدم که میگن: تابوت آدمایی که دل از این دنیا کنده اند و با ذوق و شوق به آن دنیا می روند، روی دست آدمها، جلو جلو می رود، کاری هم به سبک و سنگینی آدمش ندارد." و پس از لحظه ای سکوت، نفس تازه کرد و گفت:" حالاکه دنبال افتادیم، تا برسیم سر خاک، از مرام ومعرفت خدا بیامرز برات بگم، شاگرد حسین... بودم. اون انترناش 65 را داشت. از یزد بار معدن میرباقر را زدیم برای انزلی. کار خدا با این خدابیامرز، هم سرویس شدیم... بار را خالی کردیم و حواله چوب گرفتیم برای یزد،که وسط خیابون یک پیکانی زد به حسین و پاشا شکست و دستمون بند شد. فرداش، برادر حسین آمد و حسین را ور داشت برد یزد... من ماندم و کامیون و این فکر، که حالا باید چند روز تو این شهر غریب، ویلان و سرگردان بمانم، خدامیداند... فردای آن روز داشتم رختخوابم را روی باربند می بستم، که کامیون عباس میرزا با بار چوب، ترمز کرد. تا آمدم بخودم بیایم، نشست پشت ماشین ما و گفت:"بریم بار بزنیم." به من که هاج وواج مانده بودم گفت:" من خاک پاک رفیقم و خار چشم رقیب. سرت را درد نیاورم. بار زدیم و ماشین ما را تا قزوین برد و خودش به انزلی برگشت. فرداش که آمد، ماشین خودش را تا ساوه برده بود. و به همین روش، دو تا کامیون را به یزد رساند. وقتی من و او با هم به دیدن حسین رفتیم، تا حسین رفت بمن بپره که چرا ماشینا ول کردم،عباس میرزا سیصد تومن کرایه چوب را گذاشت جلویش. وقتی به سر خاک رسیدیم، سکوت صبح زلال وادی خاموشان را، فقط صدای آخوند که تلقین می گفت، می لرزاند. روی هم رفته جمعیت قابل توجهی، سر قبر حضور داشتند. فردای آن روز، بعد از مجلس ترحیم مسجد فاطمیه، بارها از افراد مختلف شنیدم، که افسوس می خوردند از اینکه به علت عدم آگاهی نتوانستند در تشییع جنازه کسی که برای همه کس بوده، شرکت کنند. ومن به خاطر آوردم، صدای زنگدارش را که در مراسمات هم ولایتی ها، برای متوفی طلب آمرزش میکرد و از حضور مردم قدردانی... او سرشتی راست داشت و بی شیله پیله، در قلبش، مهری سرشار بود و صداقت از وجناتش می بارید. روحش شاد و بهشتی باد.
مشاهده کوچکترین گربهسان جهان در "ریگ جن"
گربه شنی کوچکترین عضو خانواده گربهسانان است که با جثهای کوچک اقداماتی خارقالعاده انجام میدهد و هر انسانی را مبهوت فعالیتهای خود میکند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه اصفهان، این گربهسان کوچک از کمیابترین گونههای حیات وحش ایران و جهان محسوب میشود و تنها گربهای است که در بیابانهای واقعی یافت میشود و سازگاری عجیبی با تغییر دمای مناطق ماسهای و شنی دارد. گربه شنی به علت تراکم جمعیتی پایینی که دارد اصولا به عنوان گونه کمیاب معرفی میشود و همیشه در منطقه خطر قرار میگیرد. طبق بررسیهای سال 2008 اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت (IUCN) این گونه در لیست قرمز قرار گرفته است.
برای پیدا کردن گربه شنی شاید روزها زمان لازم باشد چراکه به هیچ وجه رد پایش بر روی شن و ماسه باقی نمیماند و پس از دیدن نورهای مصنوعی سریعا چشمان خود را میبندد. این گونه دارای شنوایی قویی است چنان که اصوات ماورای صوت را هم میشنود و حرکت جانوران را علاوه بر روی زمین در زیر زمین نیز رصد میکند.
گربه شنی دارای جثهای کوچک است، اما شکارهایی که انجام میدهد هر بینندهای را متحیر میکند. این گربهسان بین یک و نیم تا سه کیلوگرم وزن دارد، اما گاهی گزارش شده که گوسفند، بز و حتی گوساله بوفالو را هم شکار میکند و در شکار پرندگان نیز عملکردی بینظیر دارد.
حسین اکبری، رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین، در گفتوگو با خبرنگار ایسنای منطقه اصفهان خاطرنشان کرد: به استناد بررسیهای علمی سالهای اخیر، مجموعه پهناور "ریگ جن" غنیترین زیستگاه گربه شنی در کشور و یکی از مهمترین زیستگاههای این گونه کمیاب و شاخص در جهان میباشد به طوری که بیشترین مشاهدات و مستندات این گونه در زیستگاههای ایران در سالهای اخیر از این منطقه به دست آمده است.
وی ادامه داد: گربه شنی با نام علمی (felis margarita) کوچکترین عضو از خانواده گربه سانان ایران و یکی از کمیابترین گونههای حیات وحش کشور است که مختص زیستگاههای ماسهای و بیابانی اطراف کویر مرکزی و نواحی شرق و جنوب شرق ایران است.
رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین با بیان اینکه این جانور نادر و شاخص یکی از شاهکارهای سازگاری با شرایط سخت محیط های بیابانی است، افزود: دمای هوا در عرصههای ماسهای و شنی بیابانها بسیار متغیر بوده و در برخی نواحی در اوج تابستان به 60 درجه بالای صفر رسیده و در زمستان هم ممکن است تا 25 درجه زیر صفر برسد و یخبندان شدید ایجاد شود.
وی گفت: یکی از ویژگیهای حیاتی این گونه زیبا و جذاب، وجود موهای فشرده سیاه یا قهوهای رنگ در کف دست و پاهای حیوان است تا به عنوان یک عایق، تحمل دمای سوزان ماسهها را در گرمای تابستان به راحتی میسر سازد و همچنین با ایجاد سطح بیشتر، مانع از فرو رفتن دست و پا و پنجهها در ماسهها و سهولت حرکت و جابهجایی شود.
رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین افزود: گوشهای این حیوان هم دارای موهای بلند و فشردهای بوده تا از یک سو از وارد شدن ماسهها و گرد و خاک به داخل گوش جلوگیری شود و از سوی دیگر به شنوایی و تشخیص جهات صدا کمک کند.
اکبری به ویژگی منحصر به فرد این گربه اشاره کرد و ادامه داد: گربه شنی در هنگام برخورد با نورهای غیر طبیعی از جمله نور خودرو معمولا به سرعت چشمانش را بسته تا مانع انعکاس نور توسط چشمها و درنتیجه دیده نشدن و شناسایی آن توسط انسان شده و آن را از خطرات احتمالی صیانت کند.
وی با بیان اینکه این گونه شب فعال بوده و معمولا از اوایل غروب تا طلوع آفتاب به شکار رفته و در طول روز در لانه و مخفیگاههای خود استراحت میکند، ادامه داد: تغذیه این گربه معمولا از جوندگانی مانند موشها، دوپاها و خزندگان است و با وجود جثه کوچک قادر به شکار پرندگانی مانند باقرقره، چکاوکها و هوبره است.
رییس اداره محیط زیست شهرستان نایین تاکید کرد: گربه شنی بیتردید یک ذخیره و سرمایه بسیار ارزشمند اکولوژیکی در طبیعت، گنجینه گردشگری گرانبها و یک بستر مهم پژوهشی و آموزشی به شمار میرود.
اکبری از برنامهریزی و آغاز مطالعات مقدماتی برای اجرای پروژه بررسی الگوهای پراکنش و تراکم جمعیتی گربه شنی با استفاده از فناوری دوربینهای خودکار (camera trap) در مجموعه زیستگاهی عظیم و منحصر بفرد "ریگ جن" خبر داد و گفت: این پروژه با مشارکت و همکاری حفاظت محیط زیست استان اصفهان، مراکز دانشگاهی، انجمنهای تخصصی مردم نهاد و کارشناسان بینالمللی در سال 1393 اجرا خواهد شد.
وی در خصوص چگونگی اجرای پروژه اظهار کرد: پروژه بررسی الگوی پراکنش و تراکم گربه شنی در سه مرحله شامل مطالعات مقدماتی و مکانیابی مناسب برای دوربین گذاری، نصب اصولی دوربینها در مکانهای تعیین شده، جمع آوری و تجزیه و تحلیل دادهها و تهیه بانک اطلاعاتی و برنامههای مدیریتی مربوطه انجام میشود و همچنین تهیه عکسهای حرفهای نیز بخش دیگری از اهداف این پروژه است.
رییس اداره محیط زیست شهرستان نایین افزود: به کارگیری فناوری دوربینهای تلهای در مطالعات بوم شناسی اکنون روشی موثر و کارآمد در جهان برای مطالعات حیات وحش به ویژه گونههای کمیاب و نادر محسوب شده و اطلاعات ارزشمندی از جمله الگوهای پراکنش زمانی و مکانی، تراکم جمعیت، ثبت و مستند سازی حضور گونه هدف، برخی الگوهای رفتاری و مسیرهای جابهجایی در اختیار محققان قرار داده و این اطلاعات در اتخاذ برنامههای حفاظتی و مدیریتی گونههای جانوری و زیستگاهها بسیار با ارزش و موثر است.
اکبری از برنامههای مدیریتی و تحقیقاتی دیگر در عرصههای حفاظت شده استان در خصوص گربه شنی خبر داد و افزود: تحقیقاتی توسط متخصصان دانشگاهی برای تهیه بانک اطلاعاتی و حفاظت شایسته و موثر از این گونه در عمق زیستگاههای شهرستان نایین، عرصههای کویر مرکزی از جمله زیستگاههای عظیم ریگ جن، پناهگاه حیات وحش عباس آباد، منطقه شکار ممنوع کوه بزرگی انارک، مجموعه هیزم چاه و منطقه دق سرخ انارک انجام شده است.
وی اضافه کرد: این تحقیقات دستاوردهای موثری در مستند سازی، شناسایی نواحی پراکنش، درمان، احیا و بازگشت به طبیعت نمونههای مصدوم، ترویج و آموزش جوامع محلی و جلب مشارکت عمومی در حفاظت، شناخت، مقابله و رفع تهدیدها از جمله شکار غیر مجاز و تخریب زیستگاهها داشته است.
'محمدرضا تابش' با تشکر از نگاه ویژه مجلس به هلال احمر، به افزایش
اعتبارات جمعیت اشاره و اظهار امیدواری کرد تمام مراکز استان ها تا پایان
سال از یک بالگرد امدادی برخوردار شوند.
عضو کمیسیون برنامه و
بودجه مجلس، در ادامه با اشاره به وسعت و پراکندگی شهرستان اردکان عنایت
مضاعف متصدیان امر را در تجهیز پایگاه های نجات بین شهری بویژه دو پایگاه
جدید در محورهای اردکان - خرانق و اردکان - چوپانان به خودروی نجات و وسایل
مدرن امدادی را خواستار شد.
بازدید کشاورزان بخش انارک نایین از مزارع کشت گیاهان دارویی روستای خنج |
|
به گزارش روابط عمومی مدیریت جهادکشاورزی نایین، طی بازدید یک روزه ای که با هماهنگی اداره آموزش و ترویج مدیریت جهادکشاورزی این شهرستان و بنیاد کویر سبز انارک در تاریخ 15/7/93 جهت جمعی از کشاورزان بخش انارک انجام شد تعداد 15 نفر از کشاورزان بخش انارک به همراهی آقای مهندس علی اصغر مصطفوی از کارشناسان مدیریت جهادکشاورزی نایین از مزارع کشت گیاهان دارویی در روستای خنج شهرستان خوروبیابانک بازدید نمودند. آقای یزدانیان مسئول اداره آموزش و ترویج این شهرستان هدف از این بازدید را آشنایی کشاورزان با کشت و پرورش گیاهان دارویی عنوان نمود و در ادامه افزود یکی از اولویت های کشاورزی این شهرستان افزایش کشت گیاهان دارویی و استفاده بهینه از آب کشاورزی می باشد. |
نخلک5
نوشته : استادمحمدعلی ابراهیمی انارکی
اینجا، نخلک است -5
سابقه ی کار در معدن نخلک با گذشته ی بسیار دور پیوند می خورد. مویّد این نظریه ابرارهای آهنی و چوبی و توبره های چرمی است که در کارگاه های قدیم یافت شده است . تعداد زیادی از این کارگاه ها بر دامنه ی کوه نخلک از دیر بازدهان گشوده و متروک افتاده اند و چون با امکانات اولیه کار شده اند عمق چندانی ندارند و در مقابله با معادن کنونی قابل توجه نیستند. معدنچیان در این دهانه ها به دنبال رگه ی ماده کانی رفته و هر جا که رگه ضعیف شده و یا روشنایی و هوای کافی به سینه ی کار نرسیده است آن را رها کرده اند. به راستی کدام مهندس درس نا خوانده در روزگاری که ما پیش از میلادش می خوانیم لاشه ی سنگین این کوه را درنوردیده تا نگاه تیزبینش دره ها و صخره ها را زیر نظر بگیرد و پی به کشف فلزی برد که استخراجش گاه مرزهای جغرافیایی را تغییر داده و در تاریخ اثرگذار بوده است.
به راستی در طول دوهزار و اندی سال بر این معدن که یکی از سه معدن کهن این کشور پهناور است چه گذشته و نحوه ی استخراج و اداره اش به چه صورت بوده است؟
آیا دانش اندوختگان امروز ما که علم کان شناسی را در خدمت اساتید فن آموخته و در بیرون و درون تونل ها تجربه اندوخته اند، جواب این پرسش را که در روزگاران پیش ،پیشروی در تونل هایی که به اندازه ی قد و قواره ی کارگران بوده و نیز تأمین روشنایی و اکسیژن دل تاریک زمین با چه وسایلی صورت می گرفته در آثار به جا مانده از گذشته یافته اند؟ قلعه ی سنگی نخلک هم که دکتر گابریل در یک صد سال پیش ار بفایایش نام می برد به کلی از میان رفته و اسناد و مدارک موجود درآن نیز که معمرین از آنها یاد می کنند نابود شده است. از ابزار کار و مواد انفجاری، از زیستگاه آنها در تابستان و زمستان،از خورد و خوراک و چگونگی تهیه ی آب مورد نیازشان در این بیابان که نه چشمه ساری دارد و نه جویباری بر پهنه ی زمینش جاریست و اینکه در کدام فصل سال تن به شلاق کار می دادند و در چه زمانی کارگاهشان تعطیل می شد کسی آگاهی جندانی ندارد.
اینجا، نخلک است.-5
در سال 1336 شرکت فرانسوی " سومریک" با هدف پر عیار کردن مواد معدنی با استفاده ار میز و جیک و فلوتاسیون،کارخانه ی تغلیظ فعلی را در یک کیلومتری جنوب شرقی نخلک بنا نهاد. دستور واگذاری زمین مورد نیاز شرکت یاد شده، در تاریخ 35/10/8 با امضای مهندس قره گوزولو مدیر عامل بنگاه اکتشاف و بهره برداری معادن به اداره ی معدن نخلک داده شد. همراه با این نامه عین نقشه ی کارخانه که روی آن محل نصب دستگاهها و ماشین آلات و محل ساختمانهای مسکونی مورد نیازمشخص شده بود ارسال گردید.
هم اکنون با خبر شدیم مادر 37ساله و پسر بچه 22 ماههپیدا شدند
طی تماس یکی از دوستان خبر پیدا شدن این مادر و کودک را به فروی نیوز داد. و هم اکنون از طرف خانواده های آنها از صحت خبر تایید شد.
پسر بچه زنده و سالم است ( 3 روز قبل در امامزاده طبس پیدا شده بوده و بعد تحویل بهزیستی طبس میشود.)
متاسفانه مادر به قتل رسیده و هم اکنون در پزشک قانونی طبس می باشد و لحظاتی قبل خانواده وی جسد را شناسایی کردند و برای پاره ای اطلاعات و بازجویی در طبس هستند ( از نحوه قتل و علت آن اطلاعات دقیقی در دست نداریم ولی بعد از اعلام مراجع قضایی به اطلاع عموم میرسانیم)
کشف جسد زن مقتول در اطراف طبس
به گزارش فروی نیوز به نقل از گلشن فرمانده انتظامی شهرستان طبس سرهنگ محسن جلالیان اظهار داشت: در تاریخ ۷ مهر ۱۳۹۳ کودکی ۲۲ ماهه در محل میدان امامزاده طبس پیدا و در بررسیهای اولیه مشخص شد که خودرویی وی را رها کرده و رفته است؛ که این کودک تحویل بهزیستی طبس شد.
وی ادامه داد: در تاریخ ۱۱ مهر نیز جسد خانمی ۳۷ ساله در کیلومتر ۱۰ جاده طبس – دهمحمد و در حاشیهی جاده کشف شد که در اثر ضربات چاقو و در همان محل به قتل رسیده بود.
فرمانده انتظامی شهرستان طبس افزود: جسد مکشوفه ابتدا مجهولالهویه بود اما با بررسیهای انجام شده در همان روز هویت وی کشف و مشخص شد که وی به همراه فرزندش در تاریخ ۶ مهر در شهر خوربیابانک مفقود شده است که بررسیها نشان داد کودک پیدا شده نیز متعلق به همان خانم است.
وی بیان کرد: اولیای مقتول، جسد وی را شناسایی کردند که جسد هماکنون به پزشکی قانونی بیرجند منتقل شده و علت قطعی فوت نیز به نظر پزشکی قانونی موکول است.
جلالیان یادآور شد: باتوجه به کشف جسد در محدوده شهرستان طبس، تمامی مراحل تحقیقات و رسیدگی به این پرونده نیز در طبس انجام میشود.
امیدمان بعد از پروردگار رحمان به شما هموطنان مهربان است که عاجزانه تقاضا داریم هرگونه اطلاعی از علی اصغر کوچولو و مادرش بدست آوردید با شماره تلفن 09139239060 سلمان تماس حاصل فرمایید و مژدگانی ارزشمندی دریافت نمایید .
"چنانچه در محل یا اطراف خود شاهد ناگهانی فرزند دار شدن کسی شدید به ما اطلاع دهید"
منتظر تماس پر از مهر توام با امیدتان هستیم