چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

دالان صفه درو در نزدیکی چوپانان

      نویسنده: غلامعلی صمیمی
دالان صفه که در اصطلاح محلی چوپانان به ان صفه درو (sofe daroo)میگویند در فاصله 35 کیلومتری چوپانان و10کیلومتری مشجری دردامنه کوهی واقع است.

این غار که دراصل یک دالان بزرگی است وایوان ورودی ان که بشکل یک صفه است وارتفاع حدود10متری دارد وبخاطر همین صفه بزرگی که دارد صفه درو گویند.موقعیت این کوه در کنار دشت بزرگی است بانام قدومه چینا که دارای پوشش گیاهی متنوعی است از جمله آویشن،قدومه (تخمه سرخو).

درداخل دالان این صفه گیاهان ترشو زیاد می رویند.واستراحتگاه گوسفندان وحش نیز میباشد.درروبروی این غار درفاصله ای نه چندان دور معادن طلای خونی وکال کافی وجود دارد.

نقل از:http://choopananvatan.blogfa.com/

مرکز تولید گوشت قرمز ولیعصر(ع) در جندق

مرکز تولید گوشت قرمز ولیعصر(ع) در جندق

پشتکار داشتن و عزم جدی و کمر همت بستن برای انجام امور و کارها، از مسایلی است که توجه به آن باعث می گردد تا افراد دایره کار و تلاش خود را گسترش دهند و برای خود افق گسترده تری تبیین کنند، و برای خود شخصیت بالاتری قایل گردند.

از همین رو آقای باقر براتی از اهالی شهر جندق با توجه به این حدیث از امام علی (ع) که می فرماید: بهترین همت ها،بلندترین آن هاست توانسته است با اراده آهنین و همت مثال زدنی خود پروانه بهره برداری 35 راسی مرکز تولید گوشت قرمز را بگیرد و لازم به ذکر است  این مرکز بزرگترین مرکز تولید گوشت قرمز  در شهرستان می باشد که به تایید اداره دامپزشکی شهرستان خور و بیابانک رسیده است .

این مرکز در حال حاضر کار خود را با 30 راس گاو شروع کرده است ولی کاملا مشخص است که این تازه شروع یک مسیر طولانیست.

آقای براتی عوامل موفقیت خود را توکل به خدا ،آمیزه های دینی ، وقت شناسی و استقامت میداند و هدف  را ایجاد فرصت اشتغال برای جمع زیادی در آینده نچندان دور در این مرکز می داند.

ما امیدواریم که آقای براتی در سایه الطاف الهی و حمایت دولت محترم موفق به توسعه این واحد شود.

به امید روزی که شاهد موفقیت کامل تمامی جوانان ایران باشیم.

بقیه تصاویر را دراینجا ببینید........

نقل از : جندق نیوز

آیا ما نیز می توانیم ؟!

کیلک


 کیلک 

نوشته : احمد رحیمی انارکی

 مادرانارک در فصل زمستان اول صبح قبل ازصبحانه وچای شلغم وچغندروزردک پخته میخوردیم وبرای گرم کردن محل سکونتمان چون در کیه زندگی میکردیم باتوجه باینکه خانه ما هم مانند اغلب خانه های انارک دارای اطاقها وصفه های تابستانی وزمستانی بود که از نظر ساخت اطاقهای آن مسائلی رعایت شده بود منجمله اطاقهاو صفه زمسنانی آفتابگیر بود ودر وسط اطاقهای زمستانی بسته به فضای ان گودالهایی مدور بقطر تقریبی شصت تا هشتاد سانتیمتر وعمق بیست و وپنج تا سی سانتیمترومدور بنام کیلک وجود داشتکه برای کرسی هم میشد ازان استفاده کرد ویااز اجاقهای دیواری وبقول امروزیها شومینه یااز منقلهای ورشویی برای گرم کردن محل سکوپتشان استفاده میکردند که کلیه این وسائل گرمایشی توسط هیزم وذغالی که توسط ساربانهای زحمتکش تهیه وآماده میشد وبوسیله قافله های شتر برای استفاده به انارک حمل میگردید گرم میشد. وغذای انها هم بااستفاده ازهمین وسایل ویا تنوری که در هر کیه ویا محله ای بود می پختند البته شام در قدیم برای ما از صبحانه ونهار اهمیت بیشتری داشت لازم بذکر میباشد از حدود سال۱۳۳۵کم کم سروکله وسایل نفت سوز ازقبیل چراغ خوراک پزی فتیله ای ویا بخاری نفتی والر وبخاری علاالدین هم در انارک پیدا شد خاطرات حقیر مربوط بقبل از سال ۱۳۳۹و خانه ای که من وخانوادم در ان زندگی میکردیم به خانه نو بیکعلی که قدمتی متجاوز از یک قرن داردمعروف است
نقل از https://www.facebook.com/ahmad.rahimianaraki.5


خاطرات جلال فاطمی انارکی14


خاطرات جلال فاطمی انارکی14
خاطره ها : 2
ناظم دبیرستان , متعجب از نام نویسی ام نگاه عاقل اندر سفیه به قیافه ام انداخت و گفت چی گفتی که دستور اسم نویسی ات را دادند ؟
- نگاهی به پرونده ام انداختند و موافقت کردند .
- روز اول مهر در کلاس ب چهارم ریاضی حاضر باش . - چشم اقا .
تقریبا تمام دبیران دبیرستان از مولفین کتابهای درسی بودند . برخی ار دروس برای فهم بیشتر دانش اموزان در کارگاه و ازمایشگاه صورت میگرفت . 
به محیط تهران , بیشتر و بیشتر اشنا می دشدم و مشکل خاصی نداشتم .
تعداد انارکی ها که به تهران مهاجرت کرده و میکردند , روز به روز در حال افزایش بود . در سال اخر دبیرستان , دکتر علی امینی به سمت نخست وزیری انتخاب شد و تظاهرات خیابانی در حال گسترش بود . شاگردان دارالفنون , سرشان برای شرکت در تظاهرات درد میکرد . از معلمین مان می ترسیدیم اما از پلیس , درگیری و دستگیری ترسی نداشتیم .موقع امتحان نهائی فرا رسید . دیپلم ریاضی دارالفنون را گرفتم .
در یکی از روزها بطور تصادفی یکی از همشاگردی های انارک , مسعود عظیمی - برادر شهردار سابق انارک - را دیدم , تشویقم کرد که در کنکور دانشکده پلی تکنیک تهران شرکت کنم . هر دو نفرمان شرکت کردیم و قبول شدیم . مسعود , ثبت نام کرد اما من انصراف دادم . برای دانشگاه رفتن امادگی نداشتم . تحمل ریاضی خواندن دانشگاهی را نداشتم . برادرم میرهاشم که در دبیرستان ادیب تهران , کلاس چهارم دبیرستان را به پایان رسانده بود , با انواع تشویق ها و تهدیدها , مجبورش کردم به هنرستان صنعتی برود و کلاس چهارم را دو باره بخواند . فقط بخاطر پدرم . حالا که من مهندس نشده ام , تلاش کنم تا او مهندس شود . گرچه از دیدگاه پدرم هرکس مهندس معدن بود , عنوان مهندسی داشت .
میرها شم , دیپلم صنعتی را گرفت . در کنکور دانشکده علم و صنعت نام نویسی کرد و به عنوان مهندس مکانیک , فارغ التحصیل شد .
دیپلمم را که در سال 39 -40 گرفته و وارد دانشگاه نشده بودم , می باید به سربازی میرفتم . در یکی از روزها که برای خرید از خانه خارج شده بودم , غفلتا چند سرباز از روی زمین بلندم کردند و داخل یک کامیون ارتشی که جوانان دیگری نیز در ان بودند انداختند و به پادگان عشرت اباد بردند . از ساعت 8 صبح تا ساعت 4 بعد از ظهر , حدود 3500 نفر در پادگان بودیم که گردونه قرعه کشی بلیط بخت ازمائی را اوردند . هفت صف 500 نفری تشکیل شد . یک صف سرباز می شد و بقیه معاف . در زمره معافی ها بودم . اعلام کردند که زیر مدرک دیپلم 200 تومان , دارندگان دیپلم 500 و مدارک لبسانش و بالاتر 700 تومان بیاورند و برگه ی معافی شان را بگیرند . فردایش این برگه را گرفتم و ازاد شدم .

خاطره ها : 3
در دوره دوم دبیرستان ( سیکل دوم ) افتخار همشاگردی بودن با دو انارکی دیگر را نیز داشتم : ابوالقاسم نوروزی فرزند رحمن نوروزی و فاطمه صدیقی و محمد علی صدیقی فرزند محمد حسن .هر سه نفرمان روی یک نیمکت می نشستیم هنوز هم با این دو انسان بزرگوار رابطه دوستی دارم ضمن اینکه ابوالقاسم در دبستان فرخی انارک نیز از کلاس اول تا پنجم ابتدائی همکلاسی ام بوده است .
در این سالهائی که منجر به گرفتن دیپلمم شد با جوانمرد دیگری از انارک با نام مهدی اشرف نیز اشنا شدم . در مورد این انسان شریف , بطور جداگانه مطالبی نوشته ام .اشرف , تیاتر تفکری در در خیابان لاله زار تهران مدیریت و اداره میکرد .
 شب های جمعه برای خانواده های انارکی بلیط لژ می فرستاد تا بیایند و خوش باشند . اشنائی ام با او به دوستی انجامید . کمک دستش بودم . چه در باجه بلیط فروشی و چه در پشت صحنه . از خصلت های انسانی و شرف و مردانگی اش لذت می بردم . هنوز هم مبهوت کارهای انسانی او هستم .شبیه فاطمه نترس , شجاع , نیکوکار و در یک کلمه انسان بود .در سال ششم دبیرستان , همکلاسی سیرجانی ام را خیلی تصادفی ملاقات کردم . هوشنگ یغمائی 
- کجا هستی هوشنگ ؟
- در تهران زندگی می کنم و بعد از ظهرها هم در دفتر ماهنامه نشریه یغما متعلق به استاد حبیب یغمائی کار می کنم . مجله مان پاتوق شعرا , نویسندگان و محققین است . برخی معلمین مان در سیرجان مانند سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی نیز به دفتر مجله میایند . سری بزن . ادرس دفتر ....
همواره حس مرموزی , قانع ام میکرد که سیرجانی از چگونگی ماجرای مرگ فاطمه خبر دارد . وقتش رسیده بود تا از خودش بپرسم .
اواخر سال 41 , اگهی شرکت در ازمون بانک کشاورزی به دستم رسید . در این ازمون شرکت کردم و در امتحانات کتبی و مصاحبه قبول شدم .انارکی دیگری نیز در این ازمون قبول شده بود با نام عسکری که از ابتدای خدمت تا زمان باز نشستگی در اصفهان سکونت داشت و کارمند بانک کشاورزی بود . دوستان اصفهانی که با ایشان در تماس هستند , سلامم را خدمتشان ابلاغ کنند .
تعداد ما قبول شده ها , 100 نفر بودیم . صبح ها را در بانک کار اموزی میکردیم و بعد از ظهر ها به مدت 6 ماه می باید در کلاس های اموزشی بانکداری شرکت کنیم . پس از پایان دوره اموزشی , از ما شاگردان امتحان کتبی به عمل امد. 15 نفر دانشجویانی که نمرات برتر گرفته بودند , تصمیم گرفتند به کشور اسرائیل برای طی یک دوره اموزشی اعزام کنند که من نیز جزو این 15 نفر بودم .85 نفر دیگر را به شهرستانها برای انجام خدمت اعزام کردند .زمستان سال 42 به مدت چهار ماه به اسرائیل رفتیم تا از سیستم کشاورزی و دامداری این سرزمین کوچک با شرکت در کلاس ها و بازدید از موسسات کشاورزی مطلع شویم . پس از پایان دوره امتحانی از ما گرفتند و ب 5 نفر اولمان یک گواهینامه قبولی در طی دوره تعاونی و کشاورزی دادند , من نیز یکی از این 5 نفر بودم . به تهران که برگشتیم . فقط ما 5 نفر قبول شده را در بانک کشاورزی تهران نگه داشتند و 10 نفر دیگر را برای انجام خدمت به شهرستانها فرستادند .سال 42 کارمند رسمی بانک کشاورزی بودم و موقعیت اداری ام نیز بد نبود . ضمن اینکه دستم در جیب خودم بود و با حقوق ماهانه ام می توانستم خودی نشان دهم .

حاجی استاد اصغر افضل، معماری کاردان و بنّائی همه فن حریف

حاجی استاد اصغر افضل، معماری کاردان و بنّائی همه فن حریف

چوپانان امروز ما ، نتیجه تلاش بزرگ مردان و زنانی است که در طول یک قرن زحمات جانفرسایی را متحمّل شده اند و هر کدام با توجه به تخصص و علم ونیروی کار و درایت وکاردانی و سرمایه خویش چوپانان را به امروز رسانده اند و آن را چون نگینی در کویر در کنار ریگ جن به مانند عروسی  رویایی بر تخت نشانده اند که امروز دل هر سیاح و جهانگردی را می رباید و همه را انگشت به دهان می نماید ، در این راه افراد بسیاری کوشیده اند و من بر آنم که تا در توانم هست از تک تک آنها قدری دانی کنم و شرح حالشان را  بیارایم ،چون دست توانای آتها چنین زیبایی مسحور کننده ای را در دل کویر نگاشته است.

و یکی از این بزرگان حاج استاد اصغر افضل است او که در بنای معماری سنتی چوپانان همچون ، معلم استادش سنگ تمام گذاشته و هم در ساختن بخش اعظمی از چوپانان تلاش نموده و هم تعدادی بنّا و معمار در مکتب خویش برای سازندگی چوپانان، تربیت نموده است و علم و مهارت خود را به آنان منتقل نموده است او در باره معرفی خویش چنین می گوید:

"متولد چوپانانم از پدر و مادری جندقی در سال 1308. هشت ساله بودم که روزی مادرم مرا نزد استاد محمد حسین ( نظریان ) برد و از او خواهش کرد که مرا به شاگردی قبول کند. این شد که من بنّا شدم و تا قدرت ایستادن روی داربست را داشتم کار کردم. از همان روزهای اول چون رضایت صاحب کار برایم مهم بود با تمام توان کار می کردم  و همیشه کمترین دستمزد را برای خودم در نظر می گرفتم. چون اعتقاد داشتم که آنها به کار من احتیاج دارند پس هرچه دستمزد بخواهم مجبورند و می دهند اما ته دلشان راضی نیست و در این مال خیر و برکت نیست. برای ساختن خانه خودم خیلیها حاضر بودند در مقابل یک روز کار من سه و حتی چهار روز برای من کار کنند اما من به دو روز قانع بودم."

استاد افضل از مردان مومن و وظیفه شناس و قانع و تلاشگر و مردمدار و سختکوش و دقیق چوپانان است او اعتقاد شدید به لقمه حلال دارد و نه تنها خودش، وظیفه اش را به بهترین نحو انجام می دهد بلکه کارگر زیر دست او نیز باید چون استاد، وجدان کاری داشته باشد . استاد، چوپانان را دوست دارد و به مردمش عشق می ورزد او در مقابل این پرسش ما که : حاج استاد جندق را بیشتر دوست دارید یا چوپانان را ؟ می گوید:

" چوپانان. حتی موقعیت شغلی خوبی در جندق توسط مرحوم عامری به من پیشنهاد شد که قبول نکردم او یک قواره زمین مسکونی (نزدیک400 متر) به من هدیه داد که خانه بسازم و در جندق سکونت کنم. نمیدانم چرا هم آن روز و هم حالا در جندق احساس غربت می کنم با اینکه قوم و خویش فراوان دارم. نمیدانم شاید زادگاه آدم یک جور دیگریست."

استاد افضل، مردی متواضع است و از گزافگویی پرهیز می نماید وقتی از ایشان پرسیده می شود کة : می گویند 20-30 در صد خانه های چوپانان، حجت آباد و آشتیان را شما ساختید؟ پاسخش نشان تواضع دارد مختصر می گوید:

" در صدش را نمیدانم اما خیلی هایش را."

حاج استاد اصغر در چوپانان با یک خانواده اصیل چوپانانی ازدواج می کند که مطمئناً همسر ایشان نقش بسزایی در موّفّقیت او در کارها و در تربیت فرزندانش داشته است ،حاجیه منور خانم همسر استاد اصغر زنی کاردان، خوش سلیقه، مهربان، قانع و متدین و دقیق بود به همین علت نیز، استاد از نظر تربیت فرزندان خیالش کاملاً جمع بود. نتیجه این وصلت 6 پسر تحصیلکرده و2 دختر بود که باعث افتخار چوپانان هستند و استاد آقا مهدی افضل از پیشکسوتان فرهنگی کشورند که در دوران باز نشستگی دست به قلم برده اند و تا کنون دو اثر گرانبها برای پاسداری از چوپانان تحریر و چاپ نموده اند.و من از فرزند دیگر ایشان حسن افضل نیز آثار ترجمه شده علمی چندی را مشاهده کرده ام.

استاد افضل در همان دوران جوانی، به استخدام معدن سرب نخلک در آمدند و در نخلک نیز عهده دار امور بنّایی در این معدن دولتی شدند استاد افضل تقریبا همیشه نفر آخری بودند که سوار کمپرسی دولتی بعد از یک هفته تلاش می شدند ایشان در این مورد چنین بیان می کنند:

" پنجشنبه ها خیلی ها که کارشان زودتر تمام می شد یا کارشان کنتراتی بود زودتر سوار میشدند اما من تا دقیقه آخر کار می کردم. همسفرها هم عادت کرده بودند و تاخیر مرا تحمل می کردند."

ایشان در باره معماری چوپانان و نظم هندسی آن چنین اعتقاد دارند:

" استاد مردم چوپانان این نظم خانه ها، کوچه ها و خیابان‌ها را مدیون چه کسانی هستند؟

میرسید علی اردکانی، که معماری، مسجد ساز بود، اول خیابان دشت و زمین‌های زراعی را طراحی کرد که بعد هم خیابان اصلی و کوچه ها از روی آن طراحی و اجرا شد. و بعد هم نظارتی بود که کدخداها و این اواخر مرحوم عبدالرحیم زاهدی با جدیت انجام می‌داد و الا در همین اواخر در حاشیه شهرهای بزرگ  دیده میشود هر جا جوی آب پیچیده کوچه هم پیچیده و خانه ها هم به تبع آن."

ضمن تشکر از جناب استاد آقا مهدی افضل که مرا در تهیه این بیوگرافی مدد فرمودند از ایشان تقاضا دارم که شرح کاملی از تجربیات و خاطرات پدر گرامیشان را  تهیه و جهت انتشار در اختیار همگان قرار دهند  برای نمونه من یکی از تجربیات استاد افضل را که در نوشته های فرزندشان خواندم طرز ساختن آب انبار بود که واقعاً برای من مبحث جالبی بود

در پایان طول عمرو سلامتی و تندرستی برای استاد حاج اصغر آرزومندم 

 

4 کشته و زخمی درسانحه رانندگی در محور چوپانان – جندق


اصفهان/ واحد مرکزی خبر/ اجتماعی

سانحه رانندگی در محور چوپانان – جندق 4 کشته و زخمی برجای گذاشت.
فرمانده پلیس راه اصفهان امروز گفت : در این سانحه که بر اثر برخورد یک دستگاه خودروی سواری پژو پارس و وانت تویوتا در محور چوپانان - جندق استان اصفهان رخ داد سه سرنشین پژو پارس جان باختند و راننده آن مجروح شد.
سرهنگ رضایی علت وقوع این حادثه را رعایت نکردن حق تقدم وانت تویوتا اعلام کرد.

جمعه 4 بهمن 1392
تصادف خونین در دوراهی چوپانان
خبرگزاری چوپانان
به گزارشی که لحظاتی پیش بدست من رسید در ساعت 14  امروز تصادفی خونین بین یکدستگاه وانت لندکروزر نفتکش چوپانان با یکدستگاه پژو پارس صورت گرفت .گزارشها حاکیست که پژو پارس با پلاک شهربانی 19 کرمانشاه از سمت خورمیامده ونفتکش چوپانان برانندگی رضا قدرت از  چوپانان بسمت پمپ بنزین درحرکت بوده که در شانه خاکی جاده ایستاده بوده و تصادف کردندودر این تصادف متاسفانه4سرنشین خودرو پژو در دم کشته شدند  و2 نفردیگرهم که فورا با آمبولانس به مرکز درمانی اعزام شدند. راننده خودرو نفت کش با یک سرنشینش  سالم میباشد.

مشاهده کوچکترین گربه‌سان جهان در "ریگ جن"


» سرویس: استان ها - اصفهان
500-24.jpg

گربه شنی کوچکترین عضو خانواده گربه‌سانان است که با جثه‌ای کوچک اقداماتی خارق‌العاده انجام می‌دهد و هر انسانی را مبهوت فعالیت‌های خود می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه اصفهان، این گربه‌سان کوچک از کمیاب‌ترین گونه‌های حیات وحش ایران و جهان محسوب می‌شود و تنها گربه‌ای است که در بیابان‌های واقعی یافت می‌شود و سازگاری عجیبی با تغییر دمای مناطق ماسه‌ای و شنی دارد. گربه شنی به علت تراکم جمعیتی پایینی که دارد اصولا به عنوان گونه‌ کمیاب معرفی می‌شود و همیشه در منطقه خطر قرار می‌گیرد. طبق بررسی‌های سال 2008 اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت (IUCN) این گونه در لیست قرمز قرار گرفته است.

برای پیدا کردن گربه شنی شاید روزها زمان لازم باشد چراکه به هیچ وجه رد پایش بر روی شن و ماسه باقی نمی‌ماند و پس از دیدن نورهای مصنوعی سریعا چشمان خود را می‌بندد. این گونه دارای شنوایی قویی است چنان که اصوات ماورای صوت را هم می‌شنود و حرکت جانوران را علاوه بر روی زمین در زیر زمین نیز رصد می‌کند.

گربه شنی دارای جثه‌ای کوچک است، اما شکارهایی که انجام می‌دهد هر بیننده‌ای را متحیر می‌کند. این گربه‌سان بین یک و نیم تا سه کیلوگرم وزن دارد، اما گاهی گزارش شده که گوسفند، بز و حتی گوساله بوفالو را هم شکار می‌کند و در شکار پرندگان نیز عملکردی بی‌نظیر دارد.

حسین اکبری، رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین، در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنای منطقه اصفهان خاطرنشان کرد: به استناد بررسی‌های علمی سال‌های اخیر، مجموعه پهناور "ریگ جن" غنی‌ترین زیستگاه گربه شنی در کشور و یکی از مهمترین زیستگاه‌های این گونه کمیاب و شاخص در جهان می‌باشد به طوری که بیشترین مشاهدات و مستندات این گونه در زیستگاه‌های ایران در سال‌های اخیر از این منطقه به دست آمده است.

وی ادامه داد: گربه شنی با نام علمی (felis margarita) کوچکترین عضو از خانواده گربه سانان ایران و یکی از کمیاب‌ترین گونه‌های حیات وحش کشور است که مختص زیستگاه‌های ماسه‌ای و بیابانی اطراف کویر مرکزی و نواحی شرق و جنوب شرق ایران است.

رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین با بیان اینکه این جانور نادر و شاخص یکی از شاهکارهای سازگاری با شرایط سخت محیط های بیابانی است، افزود: دمای هوا در عرصه‌های ماسه‌ای و شنی بیابان‌ها بسیار متغیر بوده و در برخی نواحی در اوج تابستان به 60 درجه بالای صفر رسیده و در زمستان هم ممکن است تا 25 درجه زیر صفر برسد و یخبندان شدید ایجاد شود.

وی گفت: یکی از ویژگی‌های حیاتی این گونه زیبا و جذاب، وجود موهای فشرده سیاه یا قهوه‌ای رنگ در کف دست و پاهای حیوان است تا به عنوان یک عایق، تحمل دمای سوزان ماسه‌ها را در گرمای تابستان به راحتی میسر سازد و هم‌چنین با ایجاد سطح بیشتر، مانع از فرو رفتن دست و پا و پنجه‌ها در ماسه‌ها و سهولت حرکت و جابه‌جایی شود.

رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان نایین افزود: گوش‌های این حیوان هم دارای موهای بلند و فشرده‌ای بوده تا از یک سو از وارد شدن ماسه‌ها و گرد و خاک به داخل گوش جلوگیری شود و از سوی دیگر به شنوایی و تشخیص جهات صدا کمک کند.

اکبری به ویژ‌گی منحصر به فرد این گربه اشاره کرد و ادامه داد: گربه شنی در هنگام برخورد با نورهای غیر طبیعی از جمله نور خودرو معمولا به سرعت چشمانش را بسته تا مانع انعکاس نور توسط چشم‌ها و درنتیجه دیده نشدن و شناسایی آن توسط انسان شده و آن را از خطرات احتمالی صیانت کند.

وی با بیان اینکه این گونه شب فعال بوده و معمولا از اوایل غروب تا طلوع آفتاب به شکار رفته و در طول روز در لانه و مخفیگاه‌های خود استراحت می‌کند، ادامه داد: تغذیه این گربه معمولا از جوندگانی مانند موش‌ها، دوپاها و خزندگان است و با وجود جثه کوچک قادر به شکار پرندگانی مانند باقرقره، چکاوک‌ها و هوبره است.

رییس اداره محیط زیست شهرستان نایین تاکید کرد: گربه شنی بی‌تردید یک ذخیره و سرمایه بسیار ارزشمند اکولوژیکی در طبیعت، گنجینه گردشگری گرانبها و یک بستر مهم پژوهشی و آموزشی به شمار می‌رود.

اکبری از برنامه‌ریزی و آغاز مطالعات مقدماتی برای اجرای پروژه بررسی الگوهای پراکنش و تراکم جمعیتی گربه شنی با استفاده از فناوری دوربین‌های خودکار (camera trap) در مجموعه زیستگاهی عظیم و منحصر بفرد "ریگ جن" خبر داد و گفت: این پروژه با مشارکت و همکاری حفاظت محیط زیست استان اصفهان، مراکز دانشگاهی، انجمن‌های تخصصی مردم نهاد و کارشناسان بین‌المللی در سال 1393 اجرا خواهد شد.

وی در خصوص چگونگی اجرای پروژه اظهار کرد: پروژه بررسی الگوی پراکنش و تراکم گربه شنی در سه مرحله شامل مطالعات مقدماتی و مکان‌یابی مناسب برای دوربین گذاری، نصب اصولی دوربین‌ها در مکان‌های تعیین شده، جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها و تهیه بانک اطلاعاتی و برنامه‌های مدیریتی مربوطه انجام می‌شود و هم‌چنین تهیه عکس‌های حرفه‌ای نیز بخش دیگری از اهداف این پروژه است.

رییس اداره محیط زیست شهرستان نایین افزود: به کارگیری فناوری دوربین‌های تله‌ای در مطالعات بوم شناسی اکنون روشی موثر و کارآمد در جهان برای مطالعات حیات وحش به‌ ویژه گونه‌های کمیاب و نادر محسوب شده و اطلاعات ارزشمندی از جمله الگوهای پراکنش زمانی و مکانی، تراکم جمعیت، ثبت و مستند سازی حضور گونه هدف، برخی الگوهای رفتاری و مسیرهای جابه‌جایی در اختیار محققان قرار داده و این اطلاعات در اتخاذ برنامه‌های حفاظتی و مدیریتی گونه‌های جانوری و زیستگاه‌ها بسیار با ارزش و موثر است.

اکبری از برنامه‌های مدیریتی و تحقیقاتی دیگر در عرصه‌های حفاظت شده استان در خصوص گربه شنی خبر داد و افزود: تحقیقاتی توسط متخصصان دانشگاهی برای تهیه بانک اطلاعاتی و حفاظت شایسته و موثر از این گونه در عمق زیستگاه‌های شهرستان نایین، عرصه‌های کویر مرکزی از جمله زیستگاه‌های عظیم ریگ جن، پناهگاه حیات وحش عباس آباد، منطقه شکار ممنوع کوه بزرگی انارک، مجموعه هیزم چاه و منطقه دق سرخ انارک انجام شده است.

وی اضافه کرد: این تحقیقات دستاوردهای موثری در مستند سازی، شناسایی نواحی پراکنش، درمان، احیا و بازگشت به طبیعت نمونه‌های مصدوم، ترویج و آموزش جوامع محلی و جلب مشارکت عمومی در حفاظت، شناخت، مقابله و رفع تهدیدها از جمله شکار غیر مجاز و تخریب زیستگاه‌ها داشته است.


خلک؛ جواهری در قلب کویر


» سرویس: فرهنگی و هنری - میراث و صنایع دستی
12-948.jpg

معدن «نخلک» واقع در استان اصفهان براساس مصوبه‌ی سال 1388 هیئت دولت قرار است به نخستین «موزه - معدن» ایران تبدیل شود.

دوهزار سال است که از معدن نخلک یا معدن «نخل زرو» سرب و نقره استخراج می‌شود، اما این موضوع، توجه‌ها را آن‌گونه که باید به این پتانسیل جذب نکرد تا سرانجام با تصویب مصوبه‌ای در هیئت دولت در سال 1388 برای تبدیل این معدن واقع در 46 کیلومتری شمال شرقی روستای تاریخی «انارک» در حاشیه‌ی کویر مرکزی و بر لبه‌ی ریگ‌زار معروف به «جن»، به نخستین «موزه - معدن» کشور، قدری بودجه و نیروی کارشناسی به این معدن اختصاص یافت.

رییس پژوهشکده‌ی هنر، معماری و مرمت در اصفهان در این‌باره به خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: سرب از این معدن از زمان‌های باستان و در دوره‌های متعدد و حتی در شکل‌های مختلف برداشت می‌شد و تأیید این ادعا را می‌توان ابزارهای چوبی و آهنی و توبره‌های چرمی دانست که در بیش از 250 کارگاه قدیمی این معدن پیدا شده است.

حمید مظاهری تهرانی با اشاره به بازدید یک گروه باستان‌شناس آلمانی در سال 1970 میلادی از این معدن و بررسی قدمت آن با استفاده از شیوه‌های علمی، اظهار کرد: در این بررسی‌ها، قدمت معدن بیش از دوهزار سال و قدمت دژ و آتشکده (چهارتاقی نخلک) در کنار آن حدود 1800 سال دانسته شد. همچنین آثار کشف‌شده در این منطقه،‌ آن‌ها را متقاعد کرد که در دوره‌های بعد از اسلام نیز در این معدن فعالیت‌هایی وجود داشته است.

وی با بیان این‌که از گذشته‌های دور این معدن توسط مردم محلی روستاهای اطراف مانند «انارک»، «چوپانان» و «جندق» مورد بهره‌برداری بود، ادامه داد: در سال 1307 تا 1332 نخلک توسط شرکت‌های خصوصی اداره شده است. همچنین از مهم‌ترین اتفاق‌های رخ‌داده در این معدن می‌توان به رونق اقتصادی شهر انارک، ضرب سکه توسط یک شرکت خصوصی، تأسیس نخستین بانک ملی منطقه در سال 1316 و نابودی جنگل‌های «تاغ» و سوختن آن‌ها در کوره‌های ذوب سرب اشاره کرد. این معدن در سال 1332 با واگذار شدن به شرکت سهامی کل معادن و ذوب فلزات ایران رسما دولتی شد.

این مدرس دانشگاه همچنین درباره‌ی پتانسیل این معدن برای تبدیل شدن به موزه، بیان کرد: معدن فقط یک سوراخ عمیق حفرشده در دل خاک برای بیرون کشیدن کانی‌های با ارزش نیست، بلکه موادی که از یک معدن به‌دست‌ می‌آید ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که آن را از همه‌ی ساخته‌های دست بشر کاملا متمایز می‌کند. آمیختگی مداوم فعالیت‌های معدنی با مفاهیم باستان‌شناسی، دانش زمین‌شناسی و بویژه حضور موثر انسان و ماشین در فرآیند دشوار استخراج باعث تمایز معادن و این معدن تاریخی از دیگر آثار تاریخی می‌شود.

این کارشناس حوزه‌ی میراث فرهنگی فرم ویژه‌ی مسیرها و تونل‌ها، ترکیب ریل‌گذاری و شیوه‌های حمل و نقل سنگ توسط واگن‌ها، شکل ورودی‌های متنوع تونل‌های تاریک و کمتر دیده‌شده پوسته‌ی زمین، نورپردازی خاص و پر کنتراست (تضاد نور و تاریکی) تونل‌ها و تالارها، اگوستیک و انعکاس‌های صوتی، روش‌ها و تجهیزات جالب استخراج و بسیاری دیگر از مشخصات ذاتی و فنی یک معدن را از جمله پتانسیل‌های یک معدن برای تبدیل شدن به «معدن – موزه» دانست و افزود:‌ این‌گونه مکان‌ها راه را برای برقراری یک ارتباط تأثیرگذار با بازدیدکنندگان فراهم می‌کند. به عبارت دیگر، فرم متفاوت و نایاب بسیاری از معادن، ارزش این ساخته‌های دست بشر را تا حد یک اثر هنری ارتقا می‌دهد.

وی گفت: فرآیندهای دشوار استخراج و حفاری در معادن در کنار شخصیت متفاوت معدن‌چیان که ترکیبی همگون از شجاعت، سخت‌کوشی، مهارت و ماجراجویی را دارند، از دیگر عناصری است که معرفی و نمایش آن در قالب یک موزه می‌تواند بسیار قابل توجه باشد. از سوی دیگر، به‌دلیل دور بودن بیشتر معدن‌ها از شهرها و آبادی‌ها و دور از دید و دسترس بودن آن‌ها برای مردم، جذابیتی برای بازدیدکنندگان ایجاد می‌شود.

رییس پژوهشکده‌ی هنر، معماری و مرمت در اصفهان وجود چنین شاخصه‌هایی را عاملی برای تبدیل شدن تعداد بسیار زیادی از معادن در کشورهای پیشرفته‌ی دنیا به موزه‌هایی جذاب، پرمخاطب و با بالاترین استانداردهای موزه‌داری دانست و گفت: موزه‌های معتبری مانند «موزه‌ی جهانی معدن بریتانیا»، موزه‌ی معدنی «کسل دام»، موزه‌ی معدنی « استرلینگ هیل»، موزه‌ی معدنی «زغال بکلی»، موزه‌ی معدنی «نمک هاچینسون» و ده‌ها موزه‌ی معتبر جهانی به‌عنوان پرطرفدارترین موزه‌های جهان به‌شمار می‌روند.

مظاهری فرآیند بازدید گردشگران از تونل‌ها و واگن‌ها، گرفتن عکس‌های یادگاری و لمس سنگ‌های معدنی را در کنار مجموعه‌ای گسترده و متنوع از امکانات و تسهیلات آموزشی، تفریحی، رفاهی، علمی و حتی ورزشی، عاملی برای جذب گردشگران بیشتر در این معدن تاریخی و با ارزش دانست و اظهار کرد: برگزاری کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی، نمایشگاه‌های فیلم و عکس، راه‌اندازی آرشیو تصاویر، برگزاری تورهای متنوع و متفاوت برای گروه‌های سنی‌ مختلف، برپایی سمینارها و همایش‌های تخصصی، موزه‌ی کانی‌شناسی، فروش محصولات مربوط با معدن و دیگر فعالیت‌های قابل توجه می‌تواند این را برای مخاطبان جذاب‌تر کند.

او از معدن نخلک اصفهان به‌عنوان «جواهری در قلب کویر» نام برد و بیان کرد: این معدن به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین معادن جهان با داشتن همه‌ی وجوه با ارزش دیرین‌شناسی، علمی، زیبایی‌شناسی و انسانی یک معدن، استعداد و استحقاق فوق‌العاده‌ای برای تبدیل شدن به یک موزه‌ی تمام عیار و پرکشش را دارد.

وی ادامه داد: موقعیت مکانی ویژه‌ی این معدن و وجود دژ و آتشکده‌ی کهن‌سال نخلک و مجاورت آن با شهر تاریخی انارک و شهرستان خور و بیابانک (در دل آن، روستاهای گرمه، مصر، بیاضه، عروسان، هفت تومان و چوپانان) که اکنون به‌عنوان مقاصد و مسیرهای گردشگری معتبر و شناخته‌شده برای گردشگران داخلی و خارجی به‌شمار می‌آیند، از مزیت‌های استثنایی نخلک برای جذب بازدیدکننده است.

مظاهری اضافه کرد: در صورت تبدیل شدن معدن نخلک به موزه‌ی معدنی براساس یک طراحی دقیق و کارشناسانه‌ی گردشگری و موزه‌داری و اجرا و تأسیس اندام‌ها و امکانات ضروری یک موزه‌ی معدنی مانند نورپردازی اصولی محوطه، تونل‌ها و تالارها، ساخت سالن‌های نمایش موزه‌ای سطحی و زیرزمینی، فروشگاه محصولات موزه‌ای، سالن‌های نمایش، سخنرانی و آمفی‌تئاتر، راه‌اندازی تورهای گردشگری واگنی و پیاده، کارگاه‌های انجام کارهای عملی، ساخت مجسمه‌های مومی از معدن‌چیان، آرشیو عکس و حتی کتابخانه، این مکان می‌تواند به‌عنوان یکی از مهم‌ترین جاذبه‌ها و قطب‌های گردشگری و حتی علمی - پژوهشی و ورزشی در کویر مرکزی ایران مطرح شود

خاطرات جلال فاطمی انارکی13


خاطرات جلال فاطمی انارکی13
اخرین خدا حافظی ام در سیرجان 
فاطمه , شمع نبود و به سان پروانه بود . شمع ,تا اخرین رمق شعله , زنده است پروانه بی باک است . هراسش از جان دادن نیست . جان را در یک لحظه فدای عشق می کند :
اتش ان نیست که بر شعله او خندد شمع 
اتش ان است که در خرمن پروانه زدند !
در پایان سال تحصیلی مردودی ام در کلاس چهارم ریاضی دبیرستان ابن سینای سیرجان , به دبیرستان رفتم تا ضمن گرفتن کارنامه , پرونده و معرفی نامه با معلمین و دوستان دانش اموزم , خدا حافظی کنم .
رئیس دبیرستان و اکثر دبیران منجمله سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزیپروفسور باستانی پاریزی در 4 مرحله عمر , حضور داشتند .همگی شان را می شناختم و انها نیز . دست یکایکشان را بوسیدم . باستانی و سیرجانی , دعوت به نشستن ام کردند .باستانی اصرار داشت تا در رشته ادبیات فارسی اسم نویسی کنم :
سال دیگر من نیز در تهران هستم , - روی تکه کاغذی ادرس و شماره تلفن خانه و محل کارش را برایم نوشت . هر کاری از دستم ساخته باشد برایت انجام میدهم سیرجانی کنار دست باستانی ,با مخاطب قرار دادنش , اخری طنز و کنایه اش را نصیب ام کرد : با انتخاب این رشته ؛ یکی دو کتابی خواهی نوشت تا هر وقت خسته شدیم , کلی بخندیدم ! سپس رو به من کرد و گفت : با شنیدن خبر رفوزه شدنت , مطمئن شدم که خانم معلم را خیلی دوست میداشتی .بی اختیار , سیل اشک هایم سرازیر شد . باستانی به شدت ناراحت شد , خواست برخیزد که سیرجانی دستش را گرفت : با جلال ( جیم را با کسره بخوانید) شوخی دارم. مجددا دست هر دو نفرشان را بوسیدم و بدون ادای کلمه ای حرف , دفتر را ترک کردم . بعدها , خبر مرگ فجیع سیرجانی را که شنیدم , بی اندازه ناراحت شدم . جایگاه بس رفیعی در تاریخ و ادبیات ایران دارد . کتاب - بیچاره اسفندیار که تماما برگرفته از شاهنامه فردوسی است , شارح ان سیرجانی , چنان قدرتمندانه نظام توتالیتاریسم ( ایدئولژی) را تشریح کرده است که اگر این کتاب به زبان های فرانسوی یا انگلیسی توسط یک مترجم متبحر ترجمه شود , بسیار ارزشمندتر و پر فروش تر از کتاب توتالیتاریسم هانا ارنت خواهد بود .
با رفوزه شدنم , شدیدا شرمنده پدر بودم . خجالتش را می کشیدم . در دور افتاده ترین نقطه زادگاهش , معادنی را با عمق 200-300 متری با کمترین امکانات می باید می کاوید تا بر سر سفره نان خانواده اش , با ابرومندی نان بیاورد . چه داشتم که باو بگویم ؟ چه خواسته بودم که برایم انجام نداده بود ؟ روانش شاد .
برای زیارت پدر به معدن ابدشت رفتم .عدم موفقیت ام را از طریق دیگران مطلع شده بود . یاد اوری ام نکرد . بازخواستم نکرد . پسرم : هر درسی را که دوست میداری بخوان . ارزوی خوشبختی شما را دارم .راه بازگشت به سیرجان , برای خداحافظی از خانه فاطمه ؛ کوبه در را بوسیدم . چارچوب در ورودی را لمس کرده و دستانم را به سر و صورتم مالیدم . کسان دیگری در خانه زندگی میکردند . خانه ای نبود که فاطمه مرا با اغوش باز پذیرا باشد .
برای رفتن به تهران اماده شدم . همان راهی را که با فاطمه تا تهران رفته بودم باید تک و تنها و با یاد و نام فاطمه بر می گشتم . تنها اتوبوسی که به تهران میرفت از شرکت گیتی نورد بود . بلیط انرا تهیه کردم تا ساعت 6 صبح روز جمعه از طریق کرمان , یزد , اصفهان , به مقصد تهران برسم . سال 1337 بود .

فصل دوم خاطره ها : تهران - 1
به تیغ ام گر کشد دستش نگیرم /وگر تیرم زند منت پذیرم 
4 -5 سال پیش که انارک را به سوی یک سرزمین ناشناخته ترک میکردم با امروزم که تک و تنها و غمگین خودم را در شهری مثل تهران می دیدم , متفاوت بودم .
شهریور سال 37 است و در خیابان ری - در گاراژی اکنده از کامیون و اتوبوس از ماشین پیاده شدم . قبل از حرکت از سیرجان به تهران , شاهد تند خوئی پدر و مادرم در مورد رفتن یا نرفتنم بودم :
مادر : پور سی جیواد ؛ از خیدا ای ترس , چی تور از دلت ور ایه سرش تی تا ایشو ( پسر سید جواد ؛ از خدا بترس , چطور از دلت میاید رهایش کنی که برود)
پدر : تا میره نگرته , ادم ناگرته ( تا مرد نشه , ادم نمیشه ! )
در انارک که بودم , اولین فرزند خانواده مان , خواهرم زینت سادات با اقای حسین عموئی انارکی فرزند مهدی ازدواج کرده و مقیم تهران شده بودند . قاعدتا , می باید چنان برنامه ریزی شده باشد که ایشان را در گاراژ برای استقبالم ببینم که چنین نیز شد. دستم را گرفت . خوش امد گفت . خرت و پرت هایم را از شاگرد اتوبوس تحویل گرفت . کنار خیابان ماشینی با نام تاکسی گرفت و نیم ساعت بعد نزد خواهرم در خیابان نواب بودم .شهریور سال 37.
چند روزی گذشت نا به وضع جدید خو گرفتم .می باید در مدرسه ای ثبت نام کنم حسین اقا می گفت : برای نام نویسی خیلی وقت تنگ است .به ایشان گفتم می خواهم در دبیرستان دارالفنون ثبت نام کنم . گفتند تلاشم را کرده ام , خیلی مشکل است .مستقیما اقدام کردم . مدارکم را برداشتم و نزد ناظم دبیرستان اقای شهبازی رفتم . گفت : کدام رشته ؟ ریاضی , طبیعی یا ادبی ؟ و اضافه کرد , مردود هم که شده ای . مطلقا جا نداریم .مستقیم نزد اقای زهادی ؛ رئیس دبیرستان رفتم , قانعش کردم که با ثبت نام کردنم موافقت کند .در کلاس چهارم دبیرستان دارالفنون , رشته ریاضی ثبت نام کردم . حسین اقا , تعجب کرده بود .
مشوقم , ادبیاتم , جان و دلم فاطمه بود .درس خواندنم نیز چه بهتر که با زجر کشیدن باشد . رشته ای انتخاب کردم که دوست نداشتم .

طبیعت چوپانان

طبیعت چوپانان

 
(عکاس: علینقی جلال)