چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

آش شله قلم‌کار بخش هشتم پاره‌ی دوم

 

آش شله قلم‌کار

 بخش هشتم پاره‌ی دوم

                                                                 دکتر عبدالرّحمان صدریه

                           نویسنده : محمد مستقیمی

عمّه خانم صاحب دو دختر به نام‌های سرور و فروغ و دو پسر به نام‌های میر عبدالرحیم و میرعبدالرحمان می‌شود که میرعبدالرحیم  را در نوجوانی، اصابت شاخه‌ی درختی در حیاط خانه از عمّه خانم می‌رباید و او را داغ‌دار می‌سازد. فروغ‌خانم اینک در آمریکاست و سرور خانم و میر عبدالرحمان هم چند سال پیش در تهران بدرود حیات گفت در حالی همسر آلمانی و دو فرزندش در ایران نبودند. او اواخر عمر خود را به کارهای فرهنگی گذراند و آثار بسیاری را از آلمانی و انگلیسی ترجمه کرد. او اینک در بهشت زهرا در قطعه‌ی هنرمندان خفته است. روحش شاد و یادش گرامی باد! شاید بگویید چرا با بقیه‌ی از دنیا رفتگان این گونه برخورد نکردم شاید به این دلیل است که این بزرگوار اهل قلم بود  جایگاهی خاص در نگاه من داشت هیچ دلیل دیگری ندارد[1].

برای خواندن بقیه مطالب اینجا را کلیک گنید

 


ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

مشاغلی که باعث بیماری‌های ریوی می‌شوند

شنایی با مشاغلی که باعث بیماری‌های ریوی می شوند
آشنایی با مشاغلی که باعث بیماری‌های ریوی می شوند
پایگاه خبری تحلیلی هدانا (HODANA.IR):
دکتر محمد رضا زاهد پور انارکی در گفتگو با خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان گفت: فاکتورهای متعددی در ایجاد بیماری‌های ریوی دخالت دارند، که این بیماری‌های ریوی به بیماری‌های شغلی و بیماری‌های آلرژیک تقسیم می‌شوند. بیماری‌های شغلی، در ارتباط با شغل و محیط زیست می‌باشند اما بیماری‌های آلرژیک به تنهایی به چند گروه تقسیم می‌شوند. 

وی گفت: بیماری‌هایی که زمینه ارثی دارند، مانند آسم‌، زیمیت آلرژیک گاهی می‌تواند در اثر شغل هم ایجاد شوند، برای مثال در مواردی که فرد با آلاینده‌های زیادی در شغل‌های دامداری، کشاورزی و کارخانه‌های لبنیات یا پودرسازی سر و کار دارد، به این بیماری‌های شغلی دچار می‌شوند.

دکتر زاهدپور انارکی افزود: دیگر بیماری‌هایی که ممکن است بوجود آید بسته به مواد آلاینده‌ای که فرد با آن سر و کار دارد به این شرح می‌باشد: افرادی که در مشاغل ساختمانی و یا معدن، تونل، جاده‌سازی مشغول فعالیت می‌باشند در معرض گرد و غبار سیلیس هستند که اصطلاحا به آن سیلیکوز گویند افرادی که در معادن زغال سنگ مشغول به کار می‌باشند به بیماری‌ کارگران زغال سنگ مبتلا می شوند که در این بیماری گرد و غبار در ریه‌ها انباشته می‌گردد و باعث واکنش دفاعی بدن می‌شود که این واکنش منجر به تغییراتی در ساختمان و بافت ریه می‌شود. 

وی در ادامه گفت: بیماری‌های دیگر نیز وجود دارد که به علت مواد آلی ایجاد می شود و بسته به اینکه مواد آن پروتئینی باشد و یا بیولوژیک مانند قارچ‌ها و کپک‌ها متفاوت است.  بیماری‌ ریه کشاورز که به علت انبار کردن علوفه در انبار و رشد قارچ‌ها ایجاد می‌گردد و در طی آن هنگامیکه کشاورز این علوفه‌ها را بیرون می‌آورد تا دام استفاده کند، این ذرات و قارچ ها می‌تواند وارد ریه وی شود و بر ریه تاثیر می‌گذارد، همچنین افرادی که در دامداری و مرغداری مشغول کار می‌باشند هم می‌توانند به آسم شغلی مبتلا شوند که این بیماری هم می‌تواند باعث ایجاد بیماری واحد تبادلات گازی که آلول‌ها را درگیر می‌کند و در ارتباط با محیط زیست و شغل است، شوند. 

گفتنی است، بیماری‌های دیگر نظیر سرطان ریه نیز وجود دارد سرطان‌های ریه که 90 درصد آن در ارتباط با استعمال دخانیات می‌باشد، قابل پیشگیری هستند و فاکتورهای ژنتیکی کمتر در آن دخیل هستند.  در مورد سرطان ریه نیز آلاینده‌ وارد ریه فرد می‌گردد و باعث ایجاد این مشکل می‌گردد البته برخی موارد دیگر هم علاوه بر دخانیات وجود دارد، مانند: مواد شیمیایی، PBC، بخارات فلزات سنگین ترکیبات بنزین، آلاینده‌های محیط زیست، سوختن روغن‌های سنگین که سرطان زا می‌باشند.

دکتر زاهدپور انارکی در پاسخ به این سوال که راه پیشگیری از بیماری‌های ریوی مرتبط با شغل چه مواردی هستند، گفت: با استفاده از وسایل محافظتی برای جلوگیری از گرد و غبارهای حاصله و یا دیگر موارد می‌توان پیشگیری کرد، یکی از این وسایل محافظتی ماسک‌های مخصوص بسته به اینکه مواد شیمیایی بخار است و یا گرد و غبار می‌باشد‌.  گاهی این افراد باید با لباسهای مخصوص و وسایل خاص به کار بپردازند. افرادی که در کارخانه‌های سیمان و آزبست مشغول به کار می‌باشند باید از وسایل محافظتی استفاده کنند. یکی از علت‌های فیبروز ریه و بیماری  سرطان ریه، بیماری‌های شغلی آزبست یا پنبه نسوز می‌باشد کاربرد آزبست در ساختمان و وسایل کشتی و قایق بسیار می‌باشد، زیرا ماده‌ای است که مقاوم در برابر رطوبت و حرارت است و بهترین وسایل برای جلوگیری از بیماری شغلی آن استفاده از وسایل حفاظتی است. 

وی در پایان گفت: افرادی که در مرغداری مشغول فعالیت هستند،‌ هنگامیکه از محل کار به منزل می‌روند باید لباس محل کار را از لباس منزل جدا کنند و همراه با آلاینده‌های موجود در محل کار به منزل نروند زیرا گاهی افرادی که در این محل‌ها فعالیت دارند، لباسهای سر کار خود را به منزل می‌برند و باعث انتقال آلاینده‌ها به سایر افراد خانواده نیز می‌شود.

 

امشو موا...

غزلی به گویش دلاویز انارکی -اسفند 1386 .به کسی که سلیس ترین ترجمه را ارایه دهدیک جلد کتاب تازه منتشر شده ی " من دوستدار شهر قشنگ انارکم" اهدا می شود.
امشو موا...

Image result for ‫محمدعلی ابراهیمی انارکی‬‎نوشته:محمدعلی ابراهیمی انارکی

اِمشِو مِوا از باری دل، هِرچی وَمُندَه دِرخُسی

طوماری غِِم دِر هِم پیچی ، از کُنجی سینه بِرخُسی

امشو موا خُوی حکمی دل، از اُسمه تا پیش از سِهل (sehel)

بنیادی غم از خاک و گل ،بی حرف و قصه ورخُسی

عُمرا وهنداجی نَهو، کارُمنی ایساجی نهو(vehendaji)

چون دسّی هُمباجی نهو، وهدر گُو یَک چی سرخسی

عمرم ایشی چون اُو وه جو، فیضُم نَبه از اند و او

دیدُم موا بی های و هو، ور خَلخی دوناتر خسی (khalkhi)

خوی اسبی بی اوسار و زین، دل ورکینی از این و دین

یا سر برآری از اشین ، یا در بیرین خوی درخسی

م-ع -کویر انارکی


آش شله قلم‌کار بخش هشتم پاره‌ی نخست

 


آش شله قلم‌کار

 بخش هشتم پاره‌ی نخست

ماما جانی

                                                                           نویسنده : محمد مستقیمی

بله مادر بزرگ بیگم‌جان خانم هم به چوپانان آمد و کمر همّت به آبادانی آن بست و روزها سفره‌ی نیم‌چاشت و ناهار پسران را آماده کرده با کفش‌هایی تا به تا و لنگه به لنگه و ناهمرنگ از میان قلعه سلانه سلانه می‌گذشت تا برای فرزندان به دشت و باغ ببرد و در مقابل اعتراض دیگران ک: بیگم‌جانی کفش‌هایت تا به تاست می‌گفت: سه جوان رشیدم در دشت مشغول کار هستند اگر چنین نکنم چشم‌زخم مردم کار دستشان می دهد. این رفتار ماما جانی نشان می‌دهد که هم خرافاتی بوده هم پسر هووی خود را هم پسر خود می‌دانسته چرا که می‌گوید: سه پسر رشیدم.... خرافاتی بودنش بماند در جای خود باز هم اشاره خواهم کرد.

برای مطالعه بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید

ادامه مطلب ...

از شما چه پنهان

 

از شما چه پنهان

خاطرات مطبوعاتی و سینمایی

احمد طالبی نژاد

 

«از شما چه پنهان» عنوان خاطرات سینمایی «احمد طالبی‌نژاد» فیلم‌نامه‌نویس و منتقد سینمایی است که از سوی «نشرچشمه» منتشر شده است.

«احمد طالبی‌نژاد» معتقد است خاطره‌نویسی و حفظ و ضبط تاریخ شفاهی در سینما از اهمیت به‌سزایی برخوردار است، او می‌گوید:«برخی از سینماگران اقدام به نوشتن خاطرات یا مجموعه یادداشت هایی از خودشان می کنند که فکر می کنم این شیوه خاطره نویسی برای جذب علاقه مندان به حوزه سینما خیلی خوب است. چرا که بخشی از سینما  یا هر هنر دیگری در همین خاطراتی که منتشر می شوند نهفته است که به نظر من اگر این اتفاق نیفتد مورخین سینمایی به خیلی از جزئیات این حرفه دسترسی نخواهند داشت. در این میان ذهنیت برخی از مخاطبان و سینماگران این است که وقتی یک فیلمساز یا یک سینماگر خاطرات خود را می نویسد، زمینه ای را فراهم می کند تا مخاطبان با بخشی از تاریخ سینما ی این مملکت آشنایی نزدیک تر و دقیق تری پیدا کنند که فکر می کنم این رویه خوبی است.»

فیلم‌نامه‌نویس فیلم مشهور و ماندگار «دندان مار» معتقد است:«من با این شیوه خاطره نویسی موافق هستم. به همین دلیل هم اقدام به انتشار مجموعه خاطرات سینمایی و مطبوعاتی خود در طول 40 سال کرده‌ام که با نام «از شما چه پنهان» منتشر می‌شود. این کتاب درباره افراد و نشریات موثر در سینمای قبل از انقلاب و در بردارنده تغییرات سینما و مطبوعات فرهنگی در 40 سال گذشته و زمانی است که کار مطبوعاتی می کردم. این خاطرات، شخصی نیست، بلکه سیر تحولات نشریات سینمایی سه دهه گذشته را مورد بررسی قرار می‌دهد.»

احمد طالبی نژاد محمدی، متولد محمدیه نایین و سال‌هاست ساکن تهران است. در این کتاب ایشان از آغاز زندگی خود تا همنشینی خود با بزرگان سینما، فعالیت‌های خود و دیگر ناگفته‌ها خواهد گفت.

کتاب حاضر با یادداشتی از «هوشنگ گلمکانی» سردبیر مجله‌ی «فیلم» و منتقد سرشناس سینمایی با عنوان «حدیث‌ غم‌بار آرزومندی ما» در دوازده فصل  و 168 صفحه راهی ویترین کتاب‌فروشی‌ها شده است.

 

نشر چشمه

1393

منبع:نائین پژوه

ساربان - قسمت سوم

ساربان -

قسمت سوم ،سه شنبه 94/5/6

Image result for ‫محمدعلی ابراهیمی انارکی‬‎نوشته:محمدعلی ابراهیمی انارکی

"سری به "باباخالد" بزن ! من رد پا و پشکل تازه ی چند شتر را آن دور و بر ها دیده ام ،همین دیروز. از کجا معلوم که یکی از آنها ارونّه شما نباشد."
علی اکبر توبره بر دوش راه آمده را دوسه جیغ باز گشت. به خاطر پارگی پاپوشش قدمهایش کوتاه و راه رفتنش با اشکال بود. به گودی رودخانه که رسید بر شن ریزه های زیر پایش زانو زد و نشست. چند رشته از بند توبره را با دندان بریده در هم تابید و تخت و رویه ی گیوه اش را در هم بست. سپس دو سر ریسمان را از روی قوزک پایش گذراند و پشت ساق پا گره زد. باید با آن مدارا می کرد وگامهایش را سنجیده بر می داشت تا وصله پینه اش برای فرسخی راه ماندگار باشد. تصور این که این بار نیز تیرش به هدف نخورد و دست خالی باز گردد آزارش می داد. از این آزار دهنده تر ،دل کندن از شتر بود که نمی دانست روی به کدام جهت دارد و عاقبت سر از کدام خاک در می آورذ. اما بخت با او یار بود اگر چه شبی دیگر رادر بیابان بیتوته کرد، با سزر زدن آفتاب توانست افساری منگوله دار بر گردن شتر که علف سبز خورده و حال آمده بود بیاویزد و دستی از مهر بر گردن کشیده اش بکشد.
ظهر روز بعد موذن پیر اشین بر بام خانه الله اکبر می گفت که علی اکبر در کنار استخر آب شترش را خیخ کرد. و بر زانویش عقال زد . ادامه دارد.

آش شله قلم‌کار بخش هفتم پاره‌ی دوم

 

نویسنده : محمد مستقیمی

 

پدر بزرگ به طور طبیعی نسبت به ایتام برادر احساس مسؤولیت می‌کند و حالا که دم و دستگاهی در چوپانان به هم زده است به خیال خود آنان را هم زیر پر و بال خود می‌گیرد و به چوپانان می‌آورد و آنان هم -البته دو پسر و یک دختر که صغیر بوده‌اند- به دنبال عموجان حاج مندلی می‌آیند و محمّدرضا(ملا) می‌شود داماد عموجان و فاطمه طلایی ،دردانه‌ی پدربزرگ، از سلطان را به همسری برمی‌گزیند و چون فرد باسوادی بوده و خط و ربطی در خور ستایش داشته؛ ملایی مکتب‌خانه‌ی چوپانان را به عهده می‌گیرد و می‌شود داماد عموجان و ملای ده[1]. ماننده‌خانم را هم پدر بزرگ عروس خود می‌کند و به همسری عمو میرزامهدی درمی‌آورد[2] و دختر یکی از دوستان ، محمدباقر امینی، را هم به عباس یتیم دیگر برادر می‌دهد[3] و تقریباً همه سر و سامان می‌گیرند. دو دختر دیگر عمو کربالایی: شهربانو(بزه) در انارک[4] و مروارید در شاهرود[5] ازدواج می‌کنند.

برای مطالعه بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید  ادامه مطلب ...

محیط بان چوپانانی ،محمدرضا حلوانی از اصفهان،جایزه ملی یحیی را دریافت کرد

محیط بان چوپانانی ،محمدرضا حلوانی از اصفهان،جایزه ملی یحیی را دریافت کرد
چوپانان آباد این موفقیت را به همشهری خوب و وظیفه شناس جناب حلوانی تبریک میگوید
  • کد خبر: 4abb4e4
  • تاریخ: 1394/5/5 دوشنبه-11:15
  • دومین مراسم جایزه «یحیی» با حضور محمد درویش مدیرکل دفتر مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست،دکتر فاضل رییس دانشگاه محیط زیست، جمعی از دوستدران محیط زیست برگزار و شش محیط بان برگزیده برگزار شد.
    زیست بوم : این جایزه به یاد مرحوم یحیی شاهکومحلی،' جایزه یحیی' نام گرفته است، این محیط بان آخرین محیط بان شهید قبل از سال 92 بوده و همچنین نام این شهید عرصه محیط زیست؛ 'یحیی ' یعنی «احیا و حی» است از این رو بر روی این جایزه گذاشته شد.

     اولین دوره جایزه یحیی سال 92 در محل دانشگاه محیط زیست برگزار شد. در این مراسم از علی افشار محیط بان استان کهگیلویه و بویراحمد، زین العابدین سپهوند محیط بان استان لرستان، اسماعیل افشاری محیط بان استان اصفهان، محیط بان مهدی مجنی پور و محمد تمسکنی محیط بانان استان گلستان به عنوان برندگان جایزه یحیی در نخستین دوره این مراسم تجلیل شد.
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    در سال مراسم پنج نفر از محیط بانانی که در درگیری با شکارچیان غیرمجاز دچار صدمات جدی جسمی شده اند نیز جوایزی دریافت کردند.

    یحیی شاهکو محلی از محیط بان فعال سازمان حفاظت محیط زیست در استان های سمنان، گلستان و مازندران بود که در سال 85 در استان مازندران در درگیری با شکارچیان غیر مجاز شهید شد.
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    در این مراسم محمد درویش مدیرکل دفتر مشارکت های مردمی وسازمان های مردم نهاد سازمان حفاظت محیط زیست، دکتر اصغر محمدی فاضل رییس دانشگاه محیط زیست وجمعی از دوستدران محیط زیست حضور داشتند.
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    در جایزه یحیی امسال علیرضا رحیمی از استان لرستان، محمدرضا حلوانی از اصفهان، مرتضی داودی از آذربایجان غربی، رسول بابایی از کرمانشاه، عبدالکریم مهار از کهگیلویه وبویراحمد معرفی و جایزه یحیی را دریافت کردند، همچنین هدایت اله دیده بان از کهگیلویه وبویر احمد موفق به دریافت جایزه ویژه شد.
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    جایزه ویژه این دوره به هدایت اله دیده بان با ارائه فیلمی از درگیری تعدادی از شکارچیان با یکی از محیط بانان سازمان حفاظت محیط زیست به دادگاه موفق به لغو این حکم شد رسید.
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    معیارهای پذیرش محیط بانان برجسته، میزان همکاری آن ها با تشکل های محیط زیستی، فعالیت های آن ها در زمینه تهیه مستند، عکس، دریافت جایزه از جشنواره های مرتبط بود.
    دو تن از اعضای هنرمند انجمن یوزپلنگ ایرانی، مجتبی رمزی و پریدخت مشکزاد این جایزه‌ سالانه‌ای مخصوص تقدیر از محیط‌بانان زحمتکش سازمان حفاظت محیط‌ زیست را پایه‌گذاری نموده اند.

    دومین دوره جایزه یحیی با مشارکت انجمن یوزپلنگ ایرانی، دانشگاه محیط زیست، دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران (iew)، پایگاه خبری تحلیلی زیست بوم، موزه استاد عزت اله انتظامی و موسسه تصویر حیات وحش برگزار شد.

    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    هدف از این جایزه، تجلیل از محیط بانانی است که تلاش های چشم گیری در زمینه حفاظت از عرصه های تنوع زیستی در حوزه های محل خدمت خود داشته اند.

    اصغر محمدی فاضل
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    دومین مراسم جایزه یحیی برگزار شد
    محیط بانان برگزیده جایزه ملی یحیی معرفی شدند+گزارش تصویری





    ساربان- قسمت اول و دوم

    ساربان- قسمت اول
    چهارشنبه 94/4/31
    Image result for ‫محمدعلی ابراهیمی انارکی‬‎نوشته:محمدعلی ابراهیمی انارکی
    بر گرده ی شتری لخت سوار بود، برهنه پا و از نفس افتاده ، زیر تیغ آفتاب کویر ، با کلاهی در عرق نشسته بر سر و شالی بید خورده به دور کمر. نگاهش به "اشین "بود روستایی کهن و سر سبز با قلعه ای استوار و دو برج مدور سنگی و اطاقهای خشتی تو در تو ، کم عرصه و بی نشیمن . چوبدستی گره دارش در مشت بود و سفره ی خالی از نانش در توبره ای از هنجار افتاده بر پشت.کیسه ی تهی از توتون چپقش را هر از گاهی بنا به عادت از پر شالش بیرون می کشید و پس از چلاندن با اوقات تلخی سر جایش می گذاشت.
    از چهار روز مانده به شصتم عید،کلوتها و آبشخورهای شمال انارک را به جستجوی ارونّه ی آبستنش پشت سر گذاشته بود بی هیچ نشانه ای از او . گهگاه سیاهی اشتری به چرا از راه دور نگاهش را می دزدید و او را به سوی خود می کشید اما داغ روی پوزه ی حیوان داغ او نبود. داغش الف داغ بود نه سه پنجه داغ و سه پر. دلش می خواست شتر پا به ماهش هاشی ماده بیاورد تا جمع شترانش را به شش نفر افزایش دهد اگر چنین می شد می توانست زیر بار سنگین زندگی عیالواری قبل از اینکه استخوانش خرد و خمیر شود نیم نفسی بکشد. از خرج عروسی دختر دومش هنوز کمر راست نکرده دو دختر دم بخت دیگر مقابل چشمانش بودند. نیمه ی اردیبهشت همقطارانش شتر او را قاطی شتران عرب های شهرابی در تلماسه های اطراف چاه علم دیده و برایش پیغام فرستاده بودند. اما دستش به زخم کَلفت (kalaft) نرینه شتری که به خاطر بد مستی چوب بر فرقش فرود آمده بود بند بود در راه رفتن می کلید و در برخاستن چوب دستی ستون بدن می کرد تا به زمین نخورد.
    آخر هفته بی بهره از بیابان گردی چند روزه راه برگشت در پیش گرفت با سفره ای خالی و مشک آبی خشکیده اما قویدل از بابت شترش چرا که می دانست شتر داغدار بی رد نمی شود، هر جا که باشد دست صاحبش را می گیرد.
    از شیب ملایم تپه ای که بوته های قیچ و درمنه آن را پوشانیده بود سرازیر شد. به صدای پارس سگی ناپیدا که بوی غریبه شنیده بود راهش را کج کرد. به جاده ای پیچید باریک و بی انحنا برآمده از سم ضرب های گوسفندان بر پا دامن تپه . با دیدن سگ سیاه و تنومند گله بر بالای تپه لختی ایستاد و سپس به سوی آب بری که در مقابل داشت پیش رفت.گله ولو شده و سنگین بود . تک تک گوسفندان در همواری دشت شتابزده سر شاخه ی بوته های سبز بیابان را به دندان می گرفتند و به جلو می رفتند. "علی اکبر" به جهت خورشید بیابان نگریست. چوپان میان سالی لم داده به تخته سنگی بریده شده از کوه در قاب چشمانش پدیدار شد که دست زیر چانه نهاده و پوزه بر علف مالیدن
    گوسفندانش را تماشا می کرد.
    "خداقوت خالو حیدر بهار سالی را سیل می کنی ؟ (1)
    خالو حیدر با تکیه به چوبدستی اش نیم خیز شد
    " خدا عمرت را زیاد کند خالو! راه گم کرده ای نکنذ رد شتر گمشده می گردی؟" (2)
    علی اکبر گره توبره اش را گشود و آن را در هم پیچیده به کناری انداخت تا گرده بر سنگ بساید و عرق تن را بخشکاند. نفسش که تازه شد نگاهی به پهنه ی بیابان دوخت، نیم سرفه ای کرد و گفت:
    "از پر و پا درآمدم خالو! کم تپه و گدار بالا و پایین نرفتم.ببین پاپوشم به چه روزی افتاده ، نمی دانم حیوان زبان بسته سر از کجا درآورده که اثرش نیست." ادامه دارد
    -----------------------------------------------------------------------------------------------
    (1) خیدا قوت خالو حیدر ، بیهار سالی سیل اکیری؟
    (2)خیدا عمرت ایته خالو! رهت مک کرته؟ نکیره ردی اشتر مک اگرتی ؟
    ساربان - قسمت دوم یکشنبه 94/5/4
    خالو حیدر خیک دوغش را از توتره بیرون کشید. آنرا تکانی داد و بند از گلویش باز کرد. چند غلپی از آن را در سیاه طاسی ریخت و به دست علی اکبر داد.
    "بخور خالو! بخور تا حرارتت بنشیند. خیالت از بابت ارونّه ات راحت باشد. شتر که الف داغ بر پوزه دارد گم نمی شود. بیابان امسال آنقدر خط و خلاشه دارد که شتر را در یک میدان نگاه ندارد و او را زود زود سراغ آب نفرستد."
    علی اکبر لب بر طاس مسی نهاد و دوغ داخل آن را یک نفس سر کشید. خالو حیدر نگاهش به حرکت خرخره ی بر جسته ی علی اکبر در میان گردن آفتاب سوخته و چین دار او بود. این تماشا سبب شد تا بی اختیار دستش را زیر چانه بگیرد و خرخره آش را بیفشارد. سالهای متوالی زندگی در بیابان او را با آینه بیگانه کرده بود. آنچه از قد و قامتش می دید همان بود که ذر آب منعکس می شد که آن هم با حرکت پشه ای در سطح آب به هم می ریخت و پهن و باریک می شد.
    علی اکبر شاخه ای از گیاه نخودوی کنار دستش را از ساقه جدا کرد و بین انگشت شست و اشاره به لهیدنش پرداخت. شیرابه ی سبز رنگی دستش را مر طوب کرد. آهسته آن را به شال کمر کشید و گفت:
    "بارندگی امسال کولاک کرده، چهل پنجاه روز بعد از عید یک روز بی نم و نا نبوده ایم . کوهان شتر های ما که دوبرابر شده لابد پستان گوسفندان شما هم از پر شیری به خاک کشیده می شود. باید گوسفند حسابی قیمت پیدا کرده باشد، نیست؟"
    خالو حیدر گلوی خیک را در هم پیچید و گفت:
    "بی هیچ که نیست خالو ،گله دار منتظر یک چنین سالهایی است که دو من کشک و روغن بیشتر و یک بُرّ بزغاله داشته باشد و تلافی سالهای جو چرانی را درآورد. این است که تا خیلی تنگدست نباشد گله اش را سبک نمی کند."
    خالو حیدر قد کشید و نگاهی به گله انداخت که از او فاصله گرفته بود . نه صدای پارس سگ به گوش می رسید و نه صدای زنگ گوسفندان جلو دار.آهسته کمر خم کرد و توبره اش را به پشت کشید و گفت : ادامه دارد


    آش شله قلم‌کار بخش هفتم پاره‌ی نخست کبلایی رمضون

     

    آش شله قلم‌کار

    بخش هفتم پاره‌ی نخست

    کبلایی رمضون

    نتیجه تصویری برای محمد مستقیمینوشته: محمد مستقیمی

    پدر بزرگ حاج محمًدعلی رمضان انارکی برادری داشت به نام محمًد که هنوز حاجی نشده بود و فقط تا کربلا رفته بود و معروف بود به کربلایی محمّد یا معروف‌تر به کربلاییِ رمضون(یعنی کربلایی پسر رمضون) و در فامیل معروف به عمو کربلایی که در انارک برو بیایی داشته و سری و سودایی و آنچه شنیده‌ام بیشتر از ماجراجویی او حکایت دارد(راهنمایی سون هدین هم در عبور از ریگ جن از همان موارد است که از زبان فرزندانش شنیده‌ام ولی با زیرنویس عکس جور در نمی‌آید. ممکن است عکس شخص دیگری و راهنمای 10 قرانی خودش باشد) آخر عاقبت سرنوشت او ماجراجویی او را تأیید می‌کند:

    برای مطالعه بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید


    ادامه مطلب ...