چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

ملا معلم اول در چوپانان

ملا  معلم اول

بقلم:مهدی افضل

بمناسبت روز معلم در وبلاگ های چوپانان از نثر و نظم گرفته تا تصویر ، از آموزگاران قدیم و جدید تقدیر و تجلیل شد و اگر نقدی هم بود با نوشتاری تلطیف گردید . از قدیمی ترین آموزگاران بومی روستا، خانم سعیدی و خانم جلالپور یاد شد   اما !!  و     اما از اولین معلم چوپانان جناب اقای محمد رضا مستقیمی عموی بزرگوار مستقیمی ها که ملایش می نامیدند، حرف و نقلی بمیان نیامد !
هم او که تمامی سالهای عمرش را صرف تعلیم و تربیت فرزندان این دیار کرده بود.
فارغ التحصیلان مکتب ملا چهار کلاسه قلمداد می شدند . انان خواندن و نوشتن و حساب کردن ، خواندن‌ قران ، خوشنویسی و سیاق میدانستند . اشعار فراوانی را از شعرای بزرگ این سرزمین حفظ بودند ، چه اشعاری را که در کتابشان بود و مجبور به حفظ می شدند و چه اشعاری را که از ملا برای خط درشت سرمشق می گرفتند.
اکثریت به اتفاق فارغ التحصیلان مکتب ملا ، خوشنویسی را در حد عالی می دانستند. از قران یاسین و عمه و همه ی سوره های کوچک را حفظ بودند . برخی از آنان حسابداران ارقه ای شدند و به شغل حسابداری شرکت های بزرگ مشغول شدند .
ملا این تعلیمات را در اطاقکی در قلعه و بعد از ان سیل بنیان کن در خیابان و در سایه دیوار و بعد  در اطاقکی از خانه های اهالی به فرزندان این دیار با اخذ شهریه ای ناچیز ارایه می کرد . روحش شاد و یادش گرامی ... متاسفانه بنده از زندگی ایشان چیزی نمی دانم تا مایه و مضمون نوشتار خود کنم و انچه را میدانم منحصر به ان چیزی است که از دانش آموزانش شنیده ام و حاصل عمر گرانبارش که در آینده فارغ التحصیلانش تجلی یافته است ، دیده ام و انچه بسیار هویداست طبع لطیف ایشان است که در خط بسیار زیبایشان جلوه میفروشد . از بزرگی شنیدم : که صفای خط از صفای دل است .
روزی اقای فرید طاهری نژاد فرزند حاج علی آقا از مرحوم پدرشان که یکی از دانش اموزان ممتاز ملا بود ، نقل قول کرد : ملا در اولین روزی که بعد از سیل و خرابی قلعه در یک صبح بهاری در خیابان زیر سایه دیوار، کلاس درس تشکیل شد ، این شعر را خواند :
صد حیف که مردمان دانا رفتند
شیرین سخنان مجلس آرا رفتند
اینان که در این زمانه آدم شده اند
از ظلمت اینهاست که آنان رفتند
( حافظه آقا فرید بیشتر از این قد نداد...)
بی تردید صاحبنظران دیارمان یاری امان خواهند داد .     ۱۳ اردیبهشت   مهدی افضل

بارندگی تا ۱۱ هم اردیبهشت در چوپانان و مناطق اطراف

‌آمار بارش های ثبت شده در ایستگاه‌های بارانسنجی شهرستان خوروبیابانک طی ۲۴ ساعت گذشته تا ساعت ۶:۳۰ روز پنج‌شنبه مورخ ۱۴۰۴/۲/۱۱
(واحد اندازه گیری: میلیمتر)
 جعفرآباد: 04.5
 فرخی: 03.2
 گرمه: 03.2
 چاهملک: 02.8
 خنج: 02.1
 گود: 02.0
 بازیاب: 01.5
 جندق: 01.5
 مصر: 01.3
 اردیب: 01.2
 ایراج: 01.2
 بیاضه: 01.2
 مهرجان: 01.2
 عروسان گلستان: 01.0
 هفتومان: 00.8
 اداره هواشناسی خور و بیابانک
آمار بارش‌های ثبت شده در ایستگاه‌های شهرستان نایین طی ۲۴ ساعت منتهی به ساعت ۶:٣۰ صبح پنج‌شنبه مورخ ۱۴۰۴/۲/١١ 
چوپانان: ۵/۶
نایین: ۴/۶
انارک: ٣/٢

نخلک: ۱/۴

#اداره_هواشناسی_نایین
میزان بارندگی از اول فروردین ۱۴۰۴تا۲۴ فروردین               ۲۵/۸
بارندگی تا۲/۱۱      ۵/۶
کل بارندگی          ۳۱/۴

choopananabad

بیشترین بارندگی در روزشنبه۲۳فروردین در چوپانان

‌آمار بارش های ثبت شده در ایستگاه‌های بارانسنجی شهرستان های نائین وخوروبیابانک طی ۲۴ ساعت گذشته تا ساعت ۶:۳۰ روز یک‌شنبه مورخ ۱۴۰۴/۱/۲۴

(واحد اندازه گیری: میلیمتر)
 مصر: 04.9
 جندق: 04.5
 چاهملک: 04.4
 فرخی: 02.5
 خور: 02.4
هفتومان: 02.3
اردیب: 01.8
 جعفرآباد: 01.7
 بازیاب: 01.5
 ایراج: 01.2
 گود:00.5
چوپانان: ۵/۶
انارک: ۴/۴
اله‌آباد: ٣/٨
نخلک: ١/٧

اداره_هواشناسی_نایین

میزان بارندگی از اول فروردین ۱۴۰۴تا۲۴ فروردین               ۲۵/۸

۱۹/۶ میلیمتر باراندرسال ۱۴۰۴ تا کنون

 آمار بارش‌های قابل اندازه گیری ثبت شده در ایستگاه‌های شهرستان نایین

طی ۲۴ ساعت منتهی به ساعت ۶:٣۰ صبح سه‌شنبه مورخ ۱۴۰۴/١/۵ (واحد اندازه‌گیری: میلیمتر)

چوپانان: ۴/۴
سبرز: ۲/۵
انارک: ۱/۶
سپرو: ۰/۵
نخلک: ۰/٢

طی ۲۴ ساعت منتهی به ساعت ۶:٣۰ صبح چهارشنبه مورخ ۱۴۰۴/١/۶ (واحد اندازه‌گیری: میلیمتر)

انارک: ۰/٩
چوپانان: ۰/۱اداره هواشناسی نایین

چوپانان آباد
آمار بارش باران در سال ۱۴۰۴

تا صبح ۳ فروردین     ۳.۴
تاصبح۴  فروردین      ۱۱.۷
تا صبح ۵ فروردین    ۴.۴
تاصبح ۶ فروردین     ۰.۱
کل بارندگی            ۱۹.۶

بارندگی های خوب در سال نو ۱۴۰۴ در چوپانان

آمار بارندگی چوپانان

تاصبح یکشنبه سوم فروردین       ۳/۴

تا صبح دوشنبه ۴ فروردین               ۱۱.۷


بارندگی خوب برای دومین روز در چوپانان

    وضعیت هوای شهر    چوپانان    
 هوای حاضر:
 بروزرسانی در: ۱۵:۳۰-۱۴۰۳/۱۲/۲۳
 دمای هوا: 21.5 درجه
 میزان بارش: 9 میلی متر 

بارندگی خوب درچوپانان و مناطق اطراف در ۲۲اسفند

بارندگی خوب درچوپانان و مناطق اطراف دیشب و امروز
آمار بارش‌های قابل اندازه گیری ثبت شده در ایستگاه‌های شهرستان نایین طی ۲۴ ساعت منتهی به ساعت ۶:٣۰ صبح چهارشنبه مورخ ۱۴۰۳/۱۲/۲۲ (واحد اندازه گیری: میلیمتر)

چوپانان: ۹/٢
انارک: ۳/١
نخلک: ۱/۶
اداره_هواشناسی_نایین
آمار بارش های ثبت شده در ایستگاه‌های بارانسنجی شهرستان خوروبیابانک طی 12 ساعت گذشته تا ۶:۳۰ روز چهرشنبه مورخ ۱۴۰۳/۱۲/۲۲
(واحد اندازه گیری: میلیمتر)
 بازیاب: 19.0
 اردیب:‌18.5
 خنج: 18.0
 هفتومان: 15.5
 میان آباد گود: 14.8
 ایراج:14.5
بیاضه:13.0
 مهرجان:09.1
 خور: 07.9
 جعفرآباد: 06.8
 فرخی: 05.0
 چاهملک:04.1
 گرمه:02.5
 عروسان کوره گز:01.5
 مصر: 00.8
 هواشناسی خور و بیابانک

آب انبار حاج مندلی انارک

آب انبار حاج مندلی انارک

آقای پرویز مستقیمی توضیحات زیر را در کامنت ها برای این ساختمان بیان فرمودند از این پیرمرد خوش مشرب و پر خاطره با حافظه قوی تشکر می کنم

باید به اطلاع برسانم که این حوض آب انبار پس از سالیان که آب به آن وارد نشده بود تبدیل به آغل گوسفند شده بود روزی مرحوم ابوالقاسم زاهدی پسر خدابیامرز عبدالرحیم مادرم را در چوپانان می بیند وبه او می‌گوید که چه نشسته ای که حوض اسماعیلان را که پدربزرگت ساخته وسالها آب انبار بوده اکنون آغل گوسفندان شده است مادرم سوال می‌کند که دیده ای یا شنیده ای؟ می‌گوید دیده ام مادرم به انارک می‌رود وبا شهردار وبخشدار وقت انارک صحبت می‌کند می‌گویند شما درخواستی بنویس وارائه بده واگر افراد انارکی می‌دانند که این حوض آب انبار از پدربزرگت بوده چند نفر تایید و امضا نمایند مادرم این کار را می‌کند بعد یک ماه به خانه مادرم تلفن کرده که به انارک برود وقتی به بخشداری مراجعه می‌کند می‌گویند نامه شما رابه میراث فرهنگی فرستاده شده واین شماره نامه مادرم به نایین می‌رود رئیس میراث فرهنگی می‌گوید برای بررسی د رخواست شما باید کارشناس بفرستیم تاصحت وسقم امضاها را تایید ضمنا از آب انبار هم بازدید به عمل آورد وتاریخ ساخت آنرا بازرسی از اهالی تعیین نماید مادرم می‌گوید من از شاهین شهر آمده ام واگر اجازه دهید تاکسی کرایه کنم وهمراه با کارشناس به انارک بروم و کار بازدید را انجام دهد رئیس اداره که پشت کار مادرم را می‌بیند خود وکارشناس با ماشین اداره به انارک می‌روند ودر اسماعیلیان از آب انبار بازدید و همه ساکنین که پیرمردان بودند همه اذعان بر آن دارند که آب انبار توسط مردی به نام حاج مندلی ساخته شدهوپس از بازدید به شهرداری وبخشداری مراجعه وجلسه ای تشکیل می‌دهند و به فردی که گوسفندان خود را در آنجا جای داده بوده ابلاغ می‌شود که آنرا تخلیه وتمام آشغال و خاشاکی که در آن است را تخلیه و چنانچه خرابی واردشده است را ترمیم در غیر اینصورت تمام مخارج بازسازی داخل را باید پرداخت نماید ودر ذیل صورت جلسه از نامبرده که الان نام اورا به خاطر ندارم امضا می‌گیرند ومادرم می‌گوید تا تمیز کردن آب انبار خودم اینجا می‌باشم ونظارت میکنم وبرای بازسازی نمای بیرون آب انبار بخشداری تقبل ۵ملیون وشهرداری ده ملیون ومیراث فرهنگی نیز تتمه باقیمانده مخارج را قبول می‌کنند وقتی خاشاک بیرون برده می‌شود چون کف آب انبار آلوده وغیراستفاده برای آب میباشد فرد خاطی را مجبور می‌کند که کف آب انبار را قیر و گونی وبعد سیمان و  تا یک متر دورا دور  را هم سیمان وبا تایید شهرداری  از او دیگر مطالبه ای ندارند و نمای بیرونی که الان مشاهده می‌شود زیر نظر شهر داری بازسازی و الان مرتب آب بوسیله تانکر در آن می‌ریزند ومورد استفاده اهالی قرار می‌گیرد خلاصه کلام اینکه مرحوم ابوالقاسم پسر مرحوم عبدالرحیم زاهدی تلنگری به مادرم زد وباعث بازسازی این اثر در اسماعیلیان شد از افرادی که نام بردم رفتگان را خدابیامرز وکسانی که در این امر خیر همت گماردند خداوند به سلامت بدارد پرویز مستقیمی

آقای پرویز مستقیمی توضیحات زیر را در کامنت ها برای این ساختمان بیان فرمودند از این پیرمرد خوش مشرب و پر خاطره با حافظه قوی تشکر می کنم

باید به اطلاع برسانم که این حوض آب انبار پس از سالیان که آب به آن وارد نشده بود تبدیل به آغل گوسفند شده بود روزی مرحوم ابوالقاسم زاهدی پسر خدابیامرز عبدالرحیم مادرم را در چوپانان می بیند وبه او می‌گوید که چه نشسته ای که حوض اسماعیلان را که پدربزرگت ساخته وسالها آب انبار بوده اکنون آغل گوسفندان شده است مادرم سوال می‌کند که دیده ای یا شنیده ای؟ می‌گوید دیده ام مادرم به انارک می‌رود وبا شهردار وبخشدار وقت انارک صحبت می‌کند می‌گویند شما درخواستی بنویس وارائه بده واگر افراد انارکی می‌دانند که این حوض آب انبار از پدربزرگت بوده چند نفر تایید و امضا نمایند مادرم این کار را می‌کند بعد یک ماه به خانه مادرم تلفن کرده که به انارک برود وقتی به بخشداری مراجعه می‌کند می‌گویند نامه شما رابه میراث فرهنگی فرستاده شده واین شماره نامه مادرم به نایین می‌رود رئیس میراث فرهنگی می‌گوید برای بررسی د رخواست شما باید کارشناس بفرستیم تاصحت وسقم امضاها را تایید ضمنا از آب انبار هم بازدید به عمل آورد وتاریخ ساخت آنرا بازرسی از اهالی تعیین نماید مادرم می‌گوید من از شاهین شهر آمده ام واگر اجازه دهید تاکسی کرایه کنم وهمراه با کارشناس به انارک بروم و کار بازدید را انجام دهد رئیس اداره که پشت کار مادرم را می‌بیند خود وکارشناس با ماشین اداره به انارک می‌روند ودر اسماعیلیان از آب انبار بازدید و همه ساکنین که پیرمردان بودند همه اذعان بر آن دارند که آب انبار توسط مردی به نام حاج مندلی ساخته شدهوپس از بازدید به شهرداری وبخشداری مراجعه وجلسه ای تشکیل می‌دهند و به فردی که گوسفندان خود را در آنجا جای داده بوده ابلاغ می‌شود که آنرا تخلیه وتمام آشغال و خاشاکی که در آن است را تخلیه و چنانچه خرابی واردشده است را ترمیم در غیر اینصورت تمام مخارج بازسازی داخل را باید پرداخت نماید ودر ذیل صورت جلسه از نامبرده که الان نام اورا به خاطر ندارم امضا می‌گیرند ومادرم می‌گوید تا تمیز کردن آب انبار خودم اینجا می‌باشم ونظارت میکنم وبرای بازسازی نمای بیرون آب انبار بخشداری تقبل ۵ملیون وشهرداری ده ملیون ومیراث فرهنگی نیز تتمه باقیمانده مخارج را قبول می‌کنند وقتی خاشاک بیرون برده می‌شود چون کف آب انبار آلوده وغیراستفاده برای آب میباشد فرد خاطی را مجبور می‌کند که کف آب انبار را قیر و گونی وبعد سیمان و  تا یک متر دورا دور  را هم سیمان وبا تایید شهرداری  از او دیگر مطالبه ای ندارند و نمای بیرونی که الان مشاهده می‌شود زیر نظر شهر داری بازسازی و الان مرتب آب بوسیله تانکر در آن می‌ریزند ومورد استفاده اهالی قرار می‌گیرد خلاصه کلام اینکه مرحوم ابوالقاسم پسر مرحوم عبدالرحیم زاهدی تلنگری به مادرم زد وباعث بازسازی این اثر در اسماعیلیان شد از افرادی که نام بردم رفتگان را خدابیامرز وکسانی که در این امر خیر همت گماردند خداوند به سلامت بدارد پرویز مستقیمی

کدخدا عباس و مادر

گفتم : عباس اقا می بینم عمریست که عباس کدخدا هستی . یادم میاد مدتی کدخدا عباس بودی. چرا ادامه ندادی؟! با سواد آنروزت که نه کلاسه بودی و  بخشدارهای ان زمان شش کلاسه بودن و با ان لحن قوی و گوشنوازت و سخندانی و سخنوری که داشتی و مردمداری که از پدرت به ارث برده بودی ، اخذ مقام های بالا تر دور از انتظار نبود ... چرا نموندی؟
گفت : سال ۴۳ پدرم مرحوم شد .بعد از مراسم چهلم ، داشتم از قبرستان بالا  می امدم ، راس کوچه مسجد ، شیخ حاج مندلی از جمع اربابان عصا زنان نزد من آمد و با تسلیتی دوباره پیشنهاد کرد جانشین پدرم شوم . آن روز کمتر از هیجده سال داشتم . ( اینگونه انتخاب کدخدا در چوپانان مسبوق به سابقه است .بعد از میرزا فرزندش عباس را جانشین کردند که البته دوام چندانی نیاورد و استعفا داد .)
از پیشنهاد مالکان بدم نیامد و با وجود مخالفت مادرم ، کدخدایی را پذیرفتم و چون سیاق می دانستم در کمتر از یک هفته ، حساب ، کتاب و دفتر دستک انبار میانه را به روز کردم و بی هیچ اختلاف حساب و کم وکسری به نماینده مالکان  شیخ حاج مندلی گزارش کردم و با اینکار نشان دادم که شایسته انتخابشان هستم .
بعد از مدتی با وجود اسیاب های موتوری مندلی رادیو و حمزه ، رونق از آسیاب ابی افتاد . مالکان یک آسیاب موتوری خریدند و کمی بعد از باغ ملی نصب کردند و چون بقیه کارها به عهده کدخدا بود، بنده حسن زهرا بگم ( زاهدی ) را که جوانی زحمت کش و بی ادعا بود به اسیابانی انتخاب کردم ...
وفتی حساب کردم . دیدم مواجبم به اندازه حقوق یک معلم که در ان زمان ۳۰۰ تومان بود ، می شود. ( صد تومن حقوقم بود که مالکان می پرداختن ، صد تومن هم از انبار میانه وچیزی نزدیک به پنجاه تومن هم از آسیاب دستم را می گرفت و مغازه پدرم هم بود. ) با این حساب علاقه ام روز بروز بیشتر و بیشتر می شد و فکر و ذکرم در پی انجام وظایفم به نحو احسن بود ... اما روز به روز مخالفت مادرم شدت پیدا می کرد ... او  آینده تنها پسرش را در این شغل تباه شده می دید و پیرو همین باور ، مغازه را ازم گرفت تا درآمدم کم شود با این بهانه که این مغازه با دو _ سه هزار تومن طلب سینه دفتری ، آینده ای ندارد ...این امر هم از علاقه ام به این شغل کم نکرد.   روزها بدنبال هم امدند و ماهها گذشتن و کمی به دو سال مانده بود که روزی مادرم بقچه سفرش را بست و رو بمن کرد و گفت : تو همین جا بمان و هر کاری دلت خواست بکن ، اما من نمی مانم  . زورم به تو نمیرسه به خودم که میرسه . همین امروز با اولین وسیله می رم اصفهان پهلوی خواهرت و دیگه پاما اینجا نمیذارم  و کلید مغازه و خونه و انباری را با پرخاشی مادرانه جلویم انداخت...
دیدم سمبه پر زوره و این تو بمیری دیگه از اون تو بمیریها نیست  . همان روز استعفای خود را تقدیم مالکان کردم  اما بخشدار انارک موافقت نمی کرد تا اینکه با وساطت عبدالرحیم و یکی دو نفر از مالکان و به بهانه ادامه تحصیل موافقت کرد.  انبار میانه و دفتر دستکای گدخدایی و حساب کتاب آسیاب را تحویل دادم  و به دنبال سرنوشتی بهتر راهی گنبد کاوس  شدم .
دیماه ۴۰۳ مهدی افضل

اَه‌هِنگ چه نوع ساختمانی است

نوشته: ابوالقاسم مستقیمی

همشهری عزیز آقای مهندس صمیمی در گروه خبر گزاری چوپانان در باره آهنگ که یک نوع معماری در چوپانان است سوال کرده بود و من درباره سوال او توضیحات زیر را نوشتم

با درود
آقای صمیمی ابتدا باید در مورد خود کلمه آهنگ و تلفظ صحیح آن توضیح دهم
در واقع برای نوشتن این کلمه بهتر است از املای زیر استفاده شود تا با آهنگ در موسیقی اختلاط نیابد
اّه‌هِنگ
به نظر من این نام گذاری ارتباطی با پوشش سقف ندارد معمولا سقف آه‌هنگ  ها ضربی ساده است
عرض این نوع ساختمان ها ۳ تا ۴ متر و طول آن ۱۰ تا ۱۲ متر بوده که یک واحد مسکونی محسوب می شده و برای استحکام بیشتر و صرفه جویی در دیوار کشی چندین واحد به هم چسبیده ساخته می شده
قسمت آفتاب گیر ساختمان در ابتدای ساختمان ایوانک داشته که استفاده آن برای نشیمن و خوابیدن در تابستان استفاده می شده البته در کنار همین ایوان کوچک کیلک یا همان اجاق که جایگاه طبخ غذا بوده استفاده می شده این ایوان بیشتر از ۲ متر طول نداشته بعد از ایوان اتاقی با یک در ورودی بوده که طول آن تا ۴ متر می شده و اتاق نشیمن و خوابگاه
و تاقچه ها و کندچو ها  هم کمد انباری بوده
از ته اتاق دری بوده به اتاقی که انباری آذوقه حیوانات برای کاه و گندم و جو استفاده می شده و در انتهای ساختمان هم اتاق طویله بوده که هم به انباری راه داشته و هم به قسمت پشت ساختمان برای ورود و خروج حیوانات
خلا و تنور در فاصله با این ساختمان ها به صورت اشتراکی در محوطه بیرون ساخته می شده
در سقف هر قسمت سوراخی ایجاد می شده تا هم نور آن قسمت تامین شود و هم هوا تهویه شود
هر چند ساختمان به هم پیوسته در قسمت بیرون راه پله سر بازی برای پشت بام داشته که دسترسی به پشت بام را آسان می کرده و هر خانواده بین دوقوس ساختمان خودش و همسایه تابستان ها می خوابیده
اما چرا به این نوع ساختمان ها آه‌هنگ  می گفتند   برایم مبهم است ریشه این کلمه را باید در زبان های پهلوی جستجو کرد