چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

چگونه ادویه چوپانان (گرمی ) آماده می شود

نوشته:ابوالقاسم مستقیمی

اگر بچه چوپانان باشید حتماً غدایی که در آن ادویه چوپانان مصرف شده را می پسندید یا من دیده ام که در مغازه های چوپانان این ادویه عرضه می شود و مشتری مخصوص خودش را هم دارد

من سالهاست که خودم این ادویه را آماده می کنم و استفاده  می کنم
قدیم برای تهیه آن از هاون سنگی برای کوبیدن مواد استفاده می شد و کار پر زحمتی بود ولی امروزه آسیاب های برقی که در منزل همه هست کار را راحت کرده است
من برای ادویه مواد زیر را تهیه می کنم
زردچوبه  ۱۰۰گرم
زیره سبز ۱۰۰گرم  در تربت حیدریه به زیره سبز کراویه می گوئیم
فلفل سیاه ۳۰  گرم اگر ادویه تند می پسندید تا ۵۰ گرم هم اشکالی ندارد
برگ پیاز خشک ۱۵۰ گرم البته اگر تهیه آن مشکل بود می توانید از تره خشک استفاده کنید
زرد چوبه و فلفل را آسیاب شده می گیرم  اما زیره را شسته بعداز خشک شدن با آسیاب برقی نرم و از الک نرم رد می کنم
پیازچه می خرم با همان پیازش یا فقط برگهایش را شسته و با کارد خرد کرده و خشک می کنم و یا تره را خشک می کنم برای این کار ۲ کیلو پیازچه یا تره کافی است

البته تره خشک هم در بازار به فروش می رسد
۱۵۰ گرم برگ پیاز خشک یا تره خشک را آسیاب کرده و از الک ریز رد می کنم
پودر زردچوبه و فلفل و زیره و پیاز را روی هم ریخته خوب مخلوط کرده گرمی آماده در شیشه می ریزم ودر آنرا می بندم برای مصرف یکسال کافی است
شما چگونه گرمی تهیه می کنید؟

یک سند از تاریخ چوپانان

با تشکر از استاد راهی که در قرائت  سند  فوق ما را یاری نمودند و با تشکر از آقای صمیمی که ما را یاری کردند
از آقای فریبرز عسکری بسیار ممنونم که این سند را دربین  کاغذهای مرحوم حسین حاج مهدی در اختیار ما گذاشتند چنانچه اسناد دیگری هم دارند که تاثیر در تاریخ چوپانان دارد اگر ارائه نمایند سپاسگزار می شویم


احتمالاْ این نامه پاسخ شکایت مالکین قنات چوپانان در مراحل اولیه به دربار ناصرالدین شاه است چون انشای آن ناصرالدین‌شاهی است


عالی‌جنابان ..... همراهان میرزا قاسم میرزا ابوتراب و به عالی‌جنابان رفیع مکانان ریش سفیدان انارکی مرقوم می‌شود. از قراری که عالی‌جنابان حاجی محمدعلی رمضان و محمدعلی محمد ابراهیم و مهدی حاجی عبدالله که [ به حضور] آمده بودند به عرض رسانیدند که قریب شش ماه است در زمین ممات چوپانان حفر قناتی نموده‌ایم بعضی‌ها محض عناد و لجاجت بی‌جهت مانع حفر قنات این دعاگویان شده‌اند که ما در این [سی و نه سال] قبل رشته قنات کهنه [ در اینجا ] داشته‌ایم و حفر قنات شما ضرر به قنات کهنه‌ی ما وارد .... با وجودی که نیم /فرسنگ با همدیگر مسافت دارد و ابداْ مربوطی به یکدیگر نیست و یا از خارج اراضی هم ............ رشته قنات تازه احداثی عالی‌جنابان حاجی عبدالله و حاجی محمدرحیم و حاجی محمدعلی و محمدعلی محمدابراهیم و باقر حاجی محمد حاجی مؤمن ضرری به قنات.............................. و نمی‌‌خواهد .... قنات در زمین ممات حفر کنند که باعث آبادی .... شود حالا عده‌ای پدرسوخته محض عداوت و لجاجی که با یکدیگر دارند .... می‌نمایند و به اطراف و اکناف حول و حوش کاغذ پرانی‌ها می‌کنند و محرک فتنه و فساد شده‌اند که اطرافی ..................... می‌نمایند پدر این .... اشخاص هرزه‌ی شرور مفسد را خواهم سوخت .... به شماها می‌نویسم به رسیدن این ..... و استحضار از هر ..... قهر نمی‌کنید افرادی معترض حفر قنات آن حضرات عارضی شوند ........ و .... شد در قنات خودشان کار کنند و طرف مقابل آن‌ها هم در قنات خودشان کار نمایند بعد از جاری شدن آب قنات فایده‌ی کلی....................................
.
بقیه متن بسیار مخدوش است و خواندنی نیست

محمد شایگان

برای محمد شایگان:

گنج شایگان
رخ نهان کرد شایگان در خاک
مهر کی می‌شود نهان در خاک
تا که آیندگان نصیب برند
رفت آن گنج شایگان در خاک
تاک‌ها بی‌هرس به دار شدند
چون که خفته‌ست باغبان در خاک
دشت‌ها یک به یک کویر شدند
رفت دریای بی‌کران در خاک
خاک خاکستر است بر سر ما
کرد ققنوس آشیان در خاک
کهکشان را چگونه دفن کنیم
چون نمی‌گنجد آسمان در خاک
بر مزارش کنید سیر جهان
چون که خفته‌ست یک جهان در خاک
محمد مستقیمی، راهی

دزدها و زاغ ها در باغ پسته‼️

خوشبختانه من در منزل دزددوپا برای پسته نداشتم اما اجتماع زاغ ها در اطراف خانه ما و آواز آنها روی درختان اطراف نشانه هجوم آن به درختان پسته می شود شاید یک کیلو پسته از سه درخت من را همین آقا زاده ها نوش جان کرده اند و برای اینکه به من بفهمانند پوست پسته را در زیر درخت تلنبار کرده اند خیلی با هوش اند و از تفنگ بادی خیلی می ترسند
اما امروز یک همکار قدیمی ام را دیدم در ایام بازنشستگی در املاک موروثی پدرش در دوغ آباد مه ولات پسته کاری کرده از وضعیت پسته هایش سوال کردم گفت دزدان دوپا حتی برای آجیل شب عید هم پسته نگذاشته اند بماند نردبان پسته چینی را هم از داخل باغ سرقت کرده اند
در دامغان هم خواندم که باغ داران پسته از دست دزدان دوپا عاصی شده اند پلیس به آنها توصیه کرده بود که دیوار باغ ها را بلند کنند و درهای محکم نصب نمایند و افراد مطمئن از پلیس برای نگهبانی از باغات سفارش دهند
خوش به حال باغ داران چوپانان که دزد دوپا ندارند و شنیده ام که کلاغ های سیاه حملات به پسته ها این روزها کار و بارشان است

آفرین چوپانان! (٢)

آفرین چوپانان! (٢)
    نوشته :رضا شایگان                                   
چوپانان،
دوسه تا خیابان اصلی و میدان دارد.
اما چوپانانی ها در نامگذاری همین ها هم درایت و هوشمندی به خرج داده اند. از جاده که به چوپانانان وارد می شوی به  میدان  روستا می رسی، نام این میدان، فردوسی است.
در میانه ی میدان، مجسمه ی زیبای یک دهقان را می بینی که بیل بر دوش و فانوس در دست، عازم آبیاری شبانه
است.
چقدر با مسماست، مجاورت نام فردوسی و تندیس این دهقان.
زگفتار دهقان یکی داستان......
خیابان روبروی میدان فردوسی، کشاورز نام دارد.
نام یکی از خیابان‌های روستا، ابن سیناست.
نام دو قطب علم و ادب فارسی بر میدان و خیابان....
آفرین چوپانان!
@khoornameh

‍ ‍ آفرین چوپانان!

آفرین چوپانان!

تا حالا به چوپاپانان نرفته بودم و به قول قدیمی ها به چشم خریداربه آن نگاه نکرده بودم.
در سفر اخیر به خور به مدت نیم ساعت گشتی در آنجا زدم.
راستش را بخواهید علت اشتیاقم، سروده ی چوپونون،  قصه های روزگار کودکی و ترانه های استاد محمد مستقیمی(راهی) بود، که طی سال‌های اخیر آنها را خوانده بودم و در خورنامه آورده ام.
البته آشناییم با استاد از طریق آثار ایشان در فضای مجازی بوده و تاکنون توفیق زیارتشان را نداشتم ام.

آدم وقتی داستانی می خواند، سروده ای قرائت می کند وترانه ای را با خودش زمزمه می کند و به آن دل می دهد،با سراینده هم ذات پنداری می کند. مناظر و تصاویر  در آیینه ی ضمیرش نقش می بندد.
فضای ترانه، سروده و قصه، آدم‌های قصه، کوچه پس کوچه های روستا، تصویر مکان‌ها همه و همه،مدام در خیال آدم،  ظاهر می شوند و پنهان می شوند.
گاهی به خواب آدم می آیند.
در نهایت یک آرزوی مبهم برای آدم باقی می ماند.
آیا روزی می رسد، منهم در فضای واقعی آن قصه، سروده و ترانه قرار گیرم و آن را تجربه کنم؟
حضور کوتاهم در چوپانان تحقق همین رویا بود.

خوانده بودم، چوپانان منظم ترین روستا با بافت قدیمی است.
معمولا اهالی هر منطقه، زادبوم خود را می ستایند و جمال و کمال عالم را از آن زادبوم می دانند. البته این تا حدی طبیعی است.
گمان کردم این  وصف چوپانانان هم تبلیغاتی از این دست باشد.

وقتی از فراز تپه مشرف به روستا بالا رفتم واز آنجا منظره چوپانان را دیدم از این مهندسی و نظم به قاعده به حیرت افتادم.از تماشای آن همه سازه ی زیبا وبادگیر های کهن بر فراز بامها سیر نمی شدم.

داشتن بافت کهن، معماری اصیل و میراث فرهنگی غرور انگیز و افتخار آفرین است.
ولی از آن مهم‌تر نگهداری و حفظ آنهاست از توفان  بلایا وحوادث ِ طبیعی، تاریخی و سیاسی روزگار.
در دل به این درایت و هوشمندی مردمانش آفرین گفتم:
آفرین چوپانان!

@khoornameh

کود حیوانی مسبب سالک در چوپانان

کود حیوانی مسبب سالک در چوپانان

جواد رمضانپور روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: با توجه به شناسایی موارد جدید ابتلا به سالک در این مناطق و بررسی های کارشناسی انجام شده، این مراکز به جمع کانون های مهم سالک خیز استان اصفهان اضافه شد و تعداد کانون های سالک خیز به ۹۱ مورد رسید.

وی درباره چگونگی انتقال عوامل بیماری زای سالک به این مناطق توضیح داد: با وجودیکه  منطقه چوپانان در فاصله ۲ تا سه ساعتی اصفهان قرار دارد بررسی ها نشان می دهد که انتقال مقداری کود از منطقه ورزنه به چوپانان بمنظور پسته کاری باعث سرایت این بیماری شد زیرا در این محموله کود، پشه ناقل سالک وجود داشته است.

وی با بیان اینکه با انتقال این محموله کود به چوپانان، انگل سالک به این روستا هم رسید، خاطرنشان کرد: از جمعیت حدود ۸۰۰ نفری این روستا، حدود ۸۰ نفر در سال گذشته به سالک مبتلا شدند.


رمضانپور با اشاره به اینکه محدوده امامزاده علی اکبر (ع) شهرضا در سال های گذشته از مناطق پاک سالک بود، تصریح کرد: این منطقه 

وی تاکید کرد: ما نگران سرایت این بیماری به مناطقی مانند خور و بیابانک و دهاقان هستیم و حتی ممکن است به مرکز اصفهان نیز کشیده شود.

در زیر سایه‌بان سوگ سایه

در زیر سایه‌بان سوگ سایه

»مژده بده، مژده بده، یار پسندید تو را

سایه او گشتی و او برد به خورشید تو را»

تا بدرخشی خوش در عرصه‌ی میدان ادب

پیکره‌پرداز هنر خوب تراشید تو را

چنگ به شور آورد و عود در آتش زد تا

نغمه‌ی خوش ساز کنی برد به ناهید تو را

زهره که خود بود خدای هنر آمد به نوا

ناگه از اوج فرود آمد بر خاک و پرستید تو را

» یار پسندید تو را مژده بده، مژده بده

سایه او گشتی و او برد به خورشید تو را»

خورشید هم داغ‌زنان از سر ما سایه ربود

برد کند یکسر همسایه‌ی «امید» تو را

م – راهی

نصب نماد شهری در میدان مرکزی (فلکه دشت) چوپانان

نماد شهری(کشاورز آبگیر )

میدان مرکزی چوپانان

عکس از غلام صمیمی

انتقادات مردمی از شورای ششم چوپانان

جانا سخن از زبان ما می گویی

قابل توجه گوش شنوا 

نمیدونم از کجا شروع کنم از بس که اوضاع خوب نیست .‌

میخام خیلین منصافه مطلبی را نقد کنم . ان شا الله که فردای قیامت شرمنده خدا نشم . 

ببینید عزیزان شوراء اینکه شما چپ و راست ، گوشه و کنار ، در جلسات خودتون ، در جلسه با فرماندار ، پیش نماینده مجلس ، در کانال سلام چوپانان و ... تقصیر انتخاب غیر کارشناسیتون در انتخاب دهیار را میندازین رو دوش  عده ایی از همشهریانتون و اسمشم گذاشتیم باند و جلسات شبانه در منازل و سنگ اندازی و ... به نظرم اصلا منطقی نیست .‌

اینکه عده ایی نشستن دور هم و موضوعی را که در رابطه با آبادی بوده مورد نقد و بررسی قرار دادند چکار به کار شوراء و تصمیماتش داره ؟ 

اینکه دهیار معرفی شده از طرف شما رد صلاحیت میشه و حتی نماینده هم نمیتونه صلاحیتشو بگیره چه ربطی به اون عده داره ؟ 

یعنی اون عده ایی که شما انقدرررر ازش حرف میزنین قدرت دارند ؟ حتی بیشتر از ۴ نهادی که صلاحیت افراد را برای پستهای دولتی و حساس تایید میکنند ؟ 

بابا اگر دوستان انقدر قدرت دارند پس میتونن فرماندار و بخشدارم منصوب کنند .

‼️خودمونا گول بزنیم چرا ؟ 

زشت نیست برای چوپانان نتونه یه نفر دهیار بومی انتخاب کنه ؟ 

یه کم سیاستم بد نبود اگر همون دهیاری که بود میزاشتین کارشو ادامه بده منتها تخت نظر و فرمان شما . 

اینجوری بقول عزیزان نه باندی درست میشد و نه جلسه شبانه و  نه رد صلاحیتها و استعفاها نه عزل و نه نصب و نه اینقدر ررر کدورت .‌


با اینکارامون غیر از اینه شأن چوپانان و چوپانانی را آوردیم پایین ؟ 

غیر از اینه باعث فاصله و نفاق بین همشهرایامون شدیم ؟ 

مگه ما مردم یه آبادی نیستیم ؟ مگه همه با هم قوم و خویش نیستیم ؟ مگه چشم تو چشم نیستیم ؟‌

تا کی میخاین رو همدیگه را کم کنید ؟ آخرش که چی ؟ 

ولله مردم حالشون از این همه تنش و حرف و حدیث خسته شدن 

چرا یه جلسه نمیگیرین با همین عده ایی که میگین فلانه و نمیزارن ؟ 

اگر آقایون انقدر قدرت دارن خب چرا از نفوذ و قدرتشون برای پیشبرد مسائل آبادی استفاده نکنیم ؟ 

اگرم ندارند که برید دنبال کار مردما بگیرید و‌بجای اینکه این و اونو متهم به سنگ اندازی کنید بچسبید به حل و فصل مسائل مردم که بقول خالو مردم آبادی گناهن ....

« ققنوس »

منبع: کانال تلگرامی سلام چوپانان

مطلب فوق بعد از انتشار بلافاصله حذف شد

دنباله بحث فوق

قابل توجه گوش شنوا 

عزیزان و دوستان عزیز .

بنده عضو هیچ باند و گروه و جناحی نیستم . 

اینو شاید بارها ثابت کردم که هر جا احساس کردم کار داره بیخ پیدا مکنه ورود کرد و احساس وظیفه کردم . 

تحمل شنیدن صدای منتقد یکی از نشانه های بلوغ فکری افرادیه که فکر میکنن بزرگ آبادی شدن . 

اینکه میگم اوضاع از بس خرابه این حرف من نیست . این حرف مسؤلینیه که بالا سر ما هستن و دارند گلایه میکنند از اینکه چرا ما باید زیرآب همو‌بزنیم ؟ چرا پشت سر همدیگه بد میگیم ؟ اخه چرا ؟ 


عزیزی که تریبون دستته 

عزیزی که بزرگ آبادی شدی 

عزیزی که رییس شورایی

عزیزی که میتونی محور وحدت باشی 

چرا یه جلسه نمیزاری و از همه اونایی که به گمانتون دارن سنگ اندازی میکنن دعوت نمیکنید که بشینیم دور هم مشکلمونا برادرانه ، دلسوزانه ، مصلحتانه حل و فصل کنیم . 

مگر مولای ما اینکارو نکرد ؟ مگر امام حسین ما اینکارو نکرد ؟ 

چرا باید نتونیم با هم اندیشی یه دهیار بومی انتخاب کنیم ؟‌

چرا نتونیم با همفکری همدیگه بهترین تصمیم رو برای کارای اجرایی آبادی بگیریم  ؟ 

چرا از نخبه هامون تو‌شهرها  که پست و مقامی دارند و میتونند به آبادیشون کمک کنند کمک نگیریم .

چرا نباید نتونیم همدیگه رو و حضور همدیگه رو و نظر همدیگه رو را تو یه جلسه تحمل کنیم  و به یک نظر واحد نرسیم ؟

اونم در جهت منافع عموم مردم ؟ 

والله با کسی خصومت نداریم و قرار نیست برای منافع شخصیمون کاری کنیم . دنبال پست و مقام و ریاست هیچ جایی نه بودیم نه هستیم . که اگر بودیم و هستیم عزیزان بیان بگن . 

که اگر باشه با کمال احترام و خضوع تحویل عزیزان بدیم . 

حالا سوال میکنم از همه شما عزیزان مخاطب 

 کجای حرفای بنده غیر منطقیه ؟ 

کجای حرفای بنده احساسیه ؟ 

بنده از همین تریبون اعلام میکنم  حاضرم در صورت آمادگی مسولین محترم آبادی  و تمام کسانی که دلسوز وطن هستن  ترتیب اولین جلسه هم اندیشی و وحدت را بدم .‌

« ققنوس »