چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

ترانه و ترانه سرایی در خور و بیابانک

میراث اصلی ترانه در خور و بیابانک، همان چار بیتی های شورآفرین و سراسر عشق و شیدایی است.

به جندق دلبری جانانه دارم
دّری پر قیمت و یک دانه دارم
گرفتارم به دام و دانه ی او
سر ِ کویش چو مرغی لانه دارم


عاشق دلسوخته ی کویری، از  هجر یار می‌نالد، می گرید و می گدازد:

شبی که از عروسون بار کردم
به زیر ِ دشت ِ خور وادار* کردم
به زیر ِ دشت ِ خور پیدا نگشتی
نشستم گریه ی بسیار کردم

سربه جنون می زند،بر لوک خوش می نشیند، بی پروا، عشقش را،به همگان فریاد می کند:

خداوندا سر ِ حوض قلیم
سوار ِلوک ِ زرد ِکاکلیم
اگر خلقون نمی دونی بدونید
اسیر ِ دلبر ِ چارقد گلیم

در هر حال دل با یار است، قفلی می آویزد، گرهی می بندد. قفل با کلید یار و گره به دستان یار گشوده می شود.

نماشومی که او بر باغ بستم
دو دستمال کتون بر تاق بستم
دو دستمال کتون ریشه اش ختایی
بیا اینجا که آخر مال ِ مایی


بخش دیگر، ترانه ها، متل هاوکودکانه های فولکلور منطقه است که پرداختن به آنها مجالی دیگر می طلبد.  اجرای تعدادی از این ترانهٔ ها از جمله کُلاروزه، فردا نوروزه، قصه ی کلکلکو و...  در خورنامه آمده است.

از اینها که بگذریم. یک نام برجسته است. نوشاد نقوی.
نوشاد چهره ی شاخص ترانه سرایی در خور است.
طی سالیان اخیر، نگارنده این سطور، بیش از چهل ترانه و سروده ی نوشاد به گویش خوری و فارسی را نغمه پردازی ، اجرا و ارائه نموده است.
ویژگی ترانه های نوشاد وتحلیل و بررسی آنها به مناسبت های مختلف در خورنامه و نوشاد نامه آمده است.

علی ایحال هنوز نوشاد و آثارش حتی در بین اهل قلم و نظر در خور همچنان ناشناخته است.
  یکی از دلایل این مهم، ناشناختگی مقوله ی موسیقی وعنصر ترانه در منطقه است و دیگری قطع ارتباط نسل جدید با گویش خوری.

بومی سرایان خور، احمد راد امینی، محمد شایگان، لسان الحق طباطبایی  نیز ترانه هایی به گویش خوری دارند.
اغلب، این ترانه ها نغمه پردازی و اجرا شده و در خورنامه قابل دسترسی است.

اما در میان فارسی سرایان منطقه ی خور و بیابانک، ترانه های سپهر طباطبایی، مرتضی غفاری(ساغر)،زهرا وهاب (ساقی)و محمد مستقمی(راهی)  برجسته تر است.

ترانه های راهی اما،به زبان زمانه ی ما و محاوره نزدیکتر است.
روان و دلنشین می سرایدو به سهولت ملودی بر آن می نشیند،
در ترانه های راهی عناصر و ایماژ های کویری کاملا هویداست و شاید  برجسته ترین ویژگی ترانه هایش باشد.
شبهای ستاره باران صحرا، تابستان‌های داغ و تفتیده،باغچه ها و خانه باغها، کوچه باغها، خنکای پشت بام،  تک درختهای کویری، سرمای گزنده شبهای زمستان  و گرمای کرسی شبان یلدایی، همه و همه در ترانه های راهی حضوری درخشان دارند.
غنای حسی ترانه ها و استحکام ادبی آنها از  تسلط راهی به شعر و ادبیات، حکایت ها دارد.
مشکلات عدیده اهالی نغمه و ترانه در چند دهه ی اخیر، محدودیت و ممیزی های گسترده و بی ضابطه در عرصه ی ترانه، این هنر ارجمند و مردمی را دچار رکودو تنزل ساخته و کمتر شاهد ترانه ای مستحکم و ماندگار بوده ایم.

اینها ترانه های راهی را برجسته تر می سازد.امید که بیشتر و بیشتر بسراید.

راهی برجسته ترین ترانه سرای امروز خور و بیابانک است.
نگارنده، تعدادی از ترانه های ایشان را ملودی پردازی و اجرا کرده است.
ای کاش روزی بیاید که این ترانه ها و نغمه های زیبا  با آوازهای خوب و ارکسترهای قوی در سالن های بزرگ کنسرت شنیده شود.
ترانه ها و سروده های کم شنیده شده ی راهی، به مراتب زیباتر و شنیدنی تر هستند از آثار سلبریتی های پر مخاطب شهرهای شلوغ و پر هیاهو با بلیط های کنسرت چند صد هزار تومانی، که به مدد ارباب سرمایه و رسانه همواره بر صدر می نشینند.


تو آسمون شهر من شب‌ها ستاره بارونه
هر کی بخواد از اون ستاره‌ها بچینه می‌تونه
یکی از اون ستاره‌های روشنش مال منه
یه چشمه که شب تا سحر ففط به دمبال منه
ستاره‌های باحیا روزا تو خونه می‌مونن
تو تاریکی بیرون میان تاعشقشونا ببینن                   
                        

اون تابسّونای داغو یادته؟
عزیزم اون کوچه باغو یادته؟
خوابیدن رو پشت بومو یادته؟
راسشو بگو کدومو یادته؟
                             

.... صدای تخمه خوردن نیس زیر کرسی یلدا
«صدایی گر شنیدی تق تق سرما و دندونه»
من و چشم انتظاری،تاهمیشه سرنوشت این بود
شبم انگار بی‌پایونه،این شب بی‌خروسخونه
                        

یه تک‌درختی تو کویر
می‌خوام تو سایه‌ت بیشینم
https://t.me/bomavaha
دلم می‌خواد خورشیدِتو
ازلای برگات ببینم

تو پنجه‌های آفتابیت
دلم می‌خواد لونه کنم
سر بذاری تو دومنم
تاموهاتو شونه کنم
                    
                
دل تو دلم نبود نبود
روزی که پروازی شدم
اون روزی که با جوجه‌ها
تو کوچه همبازی شدم
https://t.me/bomavaha
خورنامه

ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ

ﺭﺍﻫﯿﻢ ﻫﻤﻘﻄﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺩﺍﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻣﯽﺯﻧﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﮐﺎﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻧﯿﮏﺑﺨﺘﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽﭼﺮﺧﺪ
ﺑﺨﺖ ﻣﻦ ﺑﺮ ﻣﺪﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺑﺎﺯ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﯽﺷﻮﻡ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ
ﻣﺜﻞ ﻗﻠﺐ ﺍﻧﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺮﺑﺖ
ﯾﺎﺩ ﭘﯿﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻫﻤﺒﺎﺯﯼ
ﺩﺭ ﺩﻕ ﻭ ﺭﯾﮕﺰﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺵ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﺮ ﻟﺐ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺧﻔﺘﻪﺍﻧﺪ ﺁﻧﮏ
‏«ﭘﺎﺗﻠﻮ ‏» ﺩﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻋﺸﻖ ﮔﻞ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺁﻥ ﺩﻡ
ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ ﺩﭼﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﭘﻨﺞ ﻫﻤﺨﻮﻥ، ﻫﻤﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﻧﺎﻡ
ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻨﯿﺎﻥﮔﺬﺍﺭ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺵ ﺳﺨﻦ ﺍﺳﺖ
‏« ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪﻋﻠﯽ ‏» ﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺮﻩﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽﻫﺎﺳﺖ
ﺍﺯ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ ‏«ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﯽ‏» ﻫﺎﺳﺖ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ‏« ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪ ‏» ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﺎﺭ، ﺗﻤﺎﻡ
ﭘﯿﺮ ﺗﺪﺑﯿﺮﻫﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﻭﯼﺍﻧﺪ
‏« ﺯﺍﻫﺪﯼ‏» ﻫﺎ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﻭﯼﺍﻧﺪ
‏«ﻣﻨﺪﻟﯽﯼِ ﻣﺤﻤّﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ‏»
ﻣﺮﺩ ﻫﻤّﺖ، ﺧﺰﺍﻧﻪﯼ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺎﻥﮔﺬﺍﺭ ﺷﺎﺩﯼﻫﺎﺳﺖ
ﺟﺪّ ﭘﺮ ﺑﺮﮐﺖ ‏« ﻋﻤﺎﺩﯼ‏» ﻫﺎﺳﺖ
‏« ﻣﻤّﺪ ِ ‏» ﭘﻮﺭ ‏« ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ‏»
ﭼﺎﺭﻣﯿﻦ ﺗﻦ ﺯ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺁﮔﺎﻩ
ﺍﻭ ﺩﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﺍ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﻧﯿﺎ
ﻫﻢ ‏« ﺭﺣﯿﻤﯽ ‏» ﻭ ﻫﻢ ‏«ﺑﻘﺎﯾﯽ ‏» ﻫﺎ
‏« ﻣﺪ ﺑﺎﻗﺮ ‏» ﮐﻪ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﻫﺴﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺏ ‏«ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪ ‏»
ﻣﺮﺩ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻭ ﺗﯿﺰﺑﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ
ﺯﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﺷﻬﺮﺗﺶ ‏« ﺍﻣﯿﻨﯽ‏» ﺑﻮﺩ
ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺮﺩ ﻣﺜﻞ ﺍﺳﺖ
ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ‏« ﺟﻨﺎﺏ ﺷﯿﺦ ﺷﻞ ‏» ﺍﺳﺖ
‏«ﺷﯿﺦ‏» ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﮐﻨﯿﺖ ﺍﻭ
ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺪﺭ ﺷﺒﯽ ‏«ﺷﯿﺨﻮ ‏»
ﺷﻠﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﺯ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩ
ﻟﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﻟﻮﻟﻪﯼ ﺗﻔﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﻦ
ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﯽ ‏« ﮐَﻞ ‏» ﻭ ‏« ﭘﺎﺯﻥ ‏»
‏«ﺷﯿﺦ ‏» ﮔﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺎﺭ ﺗﻔﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻟﯿﺰ ﺧﻮﺭﺩﻩﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭ
ﺷﺪﻩ ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ ﺗﯿﺮ ﻏﯿﺐ ﺩﭼﺎﺭ
ﺯﺧﻢ ﺗﯿﺮﺵ ﺑﻼﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺳﺖ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﺍﺳﯿﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩﺳﺖ
ﻟﺬّﺕ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺴﺘﺶ ﺩﺍﺩ
ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻟﯽ ﻋﺼﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩ
ﺁﻥ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ
ﺭﻫﺰﻧﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﻮﯼ ﻗﻠﻌﻪ ﻣﻘﯿﻢ
‏« ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﺑﺎﺻﺮﯼ‏» ﻧﺎﻣﺶ
ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮ ﮐﺎﻣﺶ
‏« ﺭﻣﻀﺎﻥ‏» ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ
ﺩﺧﺘﺮ ‏« ﻣﻤّﺪ ِ ﺣﺎﺝ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ‏»
ﺷﺪﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﻥ ﻗﻤﺮﺵ
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ
ﭼﻮﻥ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﺪﻫﺪ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺎﻥ ﺩﺯﺩ ﻧﻬﺪ
ﭘﯿﺶ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﻓﺖ ﻧﺨﺴﺖ
ﺍﻭ ﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺭﯼ ﺟﺴﺖ
ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﻮﺭ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﻮﺩ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﮐﻪ ‏«ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﻫﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺟﻔﺖ ‏»
‏« ﺣﺎﺝ ﻣﻤّﺪﻋﻠﯽ‏» ﻧﯿﺎﯾﻢ ﮔﻔﺖ
ﺷﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﺪ ﮔﺰﯾﻨﺶ ِﺷﺎﻥ
ﭘﺴﺮ ‏« ﺣﺎﺝ ﻣﻨﺪﻟﯽ ﺭﻣﻀﺎﻥ ‏»
ﯾﮏ ﻗﺒﺎﻟﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺯﯾﺮ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺒﯽ ﻧﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﮐﻬﻨﻪﻧﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺁﯾﺪ
ﺧﺮ ﺷﻮﺩ ﺧﺎﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﮐﻠﮏ ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ‏«ﺷﯿﺦ‏» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭ ﺷﺪ
ﭘﺪﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻭ ﺷﺪ
ﭼﻮﻥ ‏«ﺧﺪﯾﺠﻪ‏» ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﺪ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥﻫﺎ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﭘﯽ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎﺭ
ﮔﺸﺖ ﻧﺎﻣﺎﺩﺭﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ‏«ﺷﯿﺦ ﺷﻞ‏» ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻮﺩ ﺯ ﻧﻮ ﺩﺍﻣﺎﺩ
ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﮏ
ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺗﮏ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺍﺯ ‏« ﻏﻼﻣﺮﺿﺎﯾﯽ ‏» ﻫﺎ
‏« ﻃﺎﻫﺮﻩ ‏» ﺩﺧﺖ ‏« ﮐﺮﺑﻼﻣﯿﺮﺯﺍ ‏»
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ‏«ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ ‏»
ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ
ﺩﺧﺖ ‏« ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺳﻠﻄﺎﻥ ‏»
‏« ﮔﻮﻫﺮ‏» ﺵ ﻧﺎﻡ، ﺧﻮﺍﻫﺮِ ‏« ﺩﺳﺘﺎﻥ ‏»
ﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ‏« ﻫﻨﺮ ‏»
ﭘﻮﺭ ‏« ﯾﻐﻤﺎ ‏» ﺷﻬﯿﺮِ ﻧﺎﻡﺁﻭﺭ
ﺷﺎﻋﺮِ ﺧﻮﺵﺳﺨﻦ، ﺍﺩﺏﭘﺮﻭﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻭ ﻃﺒﻊ ﺳﺨﻦ
ﻫﻢ ﺯ ‏« ﯾﻐﻤﺎ ‏» ﻭ ﻫﻢ ‏« ﻫﻨﺮ‏» ﺩﺭ ﻣﻦ
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺫﻭﻕ ﺷﻌﺮ ﯾﺎﻭﺭ ﻣﻦ
ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺷﺪﻩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﯽﺳﻮﺍﺩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯿﮏ
ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﺮ ﭼﮑﺎﻣﻪﻫﺎ ﺑﺪ ﻭ ﻧﯿﮏ
ﻧﻮﺣﻪﻫﺎ، ﻫﺠﻮﻫﺎﯼ ‏«ﯾﻐﻤﺎ ‏» ﺭﺍ
ﻣﯽﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻣﺴﺎ
ﭘﺪﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺳﻬﻢِ ﭘﺮﻭﺭﺷﯽ
ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﻃﺒﻊ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺷﯽ
ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮ ﺩﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ
ﺳﻌﺪﯼ ﻭ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ
ﺯﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﻮ ﻃﺒﻊ ﻣﻦ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﺷﺪ
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺏﺗﺮ ﺯ ‏« ﯾﻐﻤﺎ‏» ﺷﺪ
ﺷﺎﻋﺮﻡ ﻣﻦ ﺯ ﺗﺨﻤﻪﯼ ‏«ﯾﻐﻤﺎ ‏»
ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭ ﭼﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﻫﺠﺎ ﻭ ﺛﻨﺎ
ﺷﺎﻋﺮِ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﮐﺮﺩﻩ ﮔﻞ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺪﻭﻡ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﮔﺮﭼﻪ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﻣﺮﺍ ﺯ ﺩﺍﻣﺎﻧﺶ
ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ !
ﺁﺭﺯﻭ ﺟﺰ ﺑﻘﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻧﺎﻥ
ﻫﺴﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻦ، ﻗﻠﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ
ﻣﯽﺳﺮﺍﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ چوپانان
راهی چوپانانی ﻧﻮﺍﺩﻩ ﯾﻐﻤﺎﯼ ﺟﻨﺪﻗﯽ

یک سند از تاریخ چوپانان

با تشکر از استاد راهی که در قرائت  سند  فوق ما را یاری نمودند و با تشکر از آقای صمیمی که ما را یاری کردند
از آقای فریبرز عسکری بسیار ممنونم که این سند را دربین  کاغذهای مرحوم حسین حاج مهدی در اختیار ما گذاشتند چنانچه اسناد دیگری هم دارند که تاثیر در تاریخ چوپانان دارد اگر ارائه نمایند سپاسگزار می شویم


احتمالاْ این نامه پاسخ شکایت مالکین قنات چوپانان در مراحل اولیه به دربار ناصرالدین شاه است چون انشای آن ناصرالدین‌شاهی است


عالی‌جنابان ..... همراهان میرزا قاسم میرزا ابوتراب و به عالی‌جنابان رفیع مکانان ریش سفیدان انارکی مرقوم می‌شود. از قراری که عالی‌جنابان حاجی محمدعلی رمضان و محمدعلی محمد ابراهیم و مهدی حاجی عبدالله که [ به حضور] آمده بودند به عرض رسانیدند که قریب شش ماه است در زمین ممات چوپانان حفر قناتی نموده‌ایم بعضی‌ها محض عناد و لجاجت بی‌جهت مانع حفر قنات این دعاگویان شده‌اند که ما در این [سی و نه سال] قبل رشته قنات کهنه [ در اینجا ] داشته‌ایم و حفر قنات شما ضرر به قنات کهنه‌ی ما وارد .... با وجودی که نیم /فرسنگ با همدیگر مسافت دارد و ابداْ مربوطی به یکدیگر نیست و یا از خارج اراضی هم ............ رشته قنات تازه احداثی عالی‌جنابان حاجی عبدالله و حاجی محمدرحیم و حاجی محمدعلی و محمدعلی محمدابراهیم و باقر حاجی محمد حاجی مؤمن ضرری به قنات.............................. و نمی‌‌خواهد .... قنات در زمین ممات حفر کنند که باعث آبادی .... شود حالا عده‌ای پدرسوخته محض عداوت و لجاجی که با یکدیگر دارند .... می‌نمایند و به اطراف و اکناف حول و حوش کاغذ پرانی‌ها می‌کنند و محرک فتنه و فساد شده‌اند که اطرافی ..................... می‌نمایند پدر این .... اشخاص هرزه‌ی شرور مفسد را خواهم سوخت .... به شماها می‌نویسم به رسیدن این ..... و استحضار از هر ..... قهر نمی‌کنید افرادی معترض حفر قنات آن حضرات عارضی شوند ........ و .... شد در قنات خودشان کار کنند و طرف مقابل آن‌ها هم در قنات خودشان کار نمایند بعد از جاری شدن آب قنات فایده‌ی کلی....................................
.
بقیه متن بسیار مخدوش است و خواندنی نیست

محمد شایگان

برای محمد شایگان:

گنج شایگان
رخ نهان کرد شایگان در خاک
مهر کی می‌شود نهان در خاک
تا که آیندگان نصیب برند
رفت آن گنج شایگان در خاک
تاک‌ها بی‌هرس به دار شدند
چون که خفته‌ست باغبان در خاک
دشت‌ها یک به یک کویر شدند
رفت دریای بی‌کران در خاک
خاک خاکستر است بر سر ما
کرد ققنوس آشیان در خاک
کهکشان را چگونه دفن کنیم
چون نمی‌گنجد آسمان در خاک
بر مزارش کنید سیر جهان
چون که خفته‌ست یک جهان در خاک
محمد مستقیمی، راهی

ختم قرآن در سوگ یار فرهنگ برگزار شد

شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۵

در راستای تجلیل از خدمات ارزشمند مادر شهید و خیر کتابخانه ساز؛

ختم قرآن در سوگ یار فرهنگ برگزار شد

مراسم یادبود

مراسم یادبود و جزء‌خوانی قرآن‌کریم به نام و یاد خانم مرحومه طیبه مستقیمی، مادر شهید و خیر کتابخانه ساز در روستای چوپانان برگزار شد.

به گزارش روابط‌عمومی اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی استان اصفهان، به همت شهربانو جلال‌پور، مسئول کتابخانه عمومی چوپانان و با حضور عموم مردم، مراسم یادبود و جزء‌خوانی قرآن‌کریم به نام و یاد طیبه مستقیمی، مادر شهید بهنام قوام‌زاده در روستای چوپانان برگزار شد.

یعقوب محمدی، رئیس اداره کتابخانه‌های شهرستان نایین، ضمن عرض تسلیت به خانواده آن مرحومه گفت: حاج طیبه مستقیمی، مادر بزرگوار بهنام قوام‌زاده در سن ۸۵ سالگی در اصفهان بدرود حیات گفتند و به دیدار حق شتافتند. آن مرحومه بانی احداث کتابخانه عمومی روستای چوپانان به نام و یاد فرزند شهیدشان بودند؛ حسنه جاریه‌ای که به واسطه خیرخواهی و سخاوت این زن بزرگوار احداث، و همواره باعث بالندگی بزرگترین روستای خشتی جهان شده است.

گفتنی است، کتابخانه عمومی روستای چوپانان، به همت آن مرحومه درسال ۱۳۷۲ درزمینی به مساحت ۹۲۰ مترمربع و با زیربنای ۲۰۰ مترمربع بنا شده است.

ختم قرآن در سوگ یار فرهنگ برگزار شد

محمد حاج عبدالله

صفحه ای از تاریخ چوپانان

محمد حاج عبدالله یکی از پنج محمدی است که از بنیانگذاران چوپانان است در ابتدا شروع چوپانان ایشان دو شبانه روز از چوپانان را شریک می شود اما بعد از مدتی به علت اینکه تامین مخارج قنات برایش مشکل می شود تصمیم می گیرد که یک شبانه روز از سهم خود را به برادرانش یعنی حاج مهدی حاج عبدالله و یاور حاج عبدالله بفروشد یا واگذار نمایدو به این ترتیب خاندان حاج عبدالله یعنی محمد مالک یک شبانه روز و حاج مهدی مالک نیم شبانه روز و یاور مالک نیم شبانه روز می شوند و در کندن قنات و بقیه امورات قنات دو نفر تازه نفس به جمع محمد های احداث چوپانان اضافه می شوند
اما در موقع تعیین نام خانوادگی و گرفتن شناسنامه محمد حاج عبدالله و دونفر از فرزندانش عبدالله و محمدعلی نام خانوادگی بقایی را انتخاب می کنند و فرزند بزرگتر او چون در آن زمان ساکن شاهرود بوده و ارتباط فوری برای او و خانواده اش در چوپانان ممکن نبوده ایشان فامیل رحیمی را انتخاب می نماید یکی از اجداد این خانواده رحیم بوده است
حاج مهدی حاج عبدالله و فرزندش حسین و احتمالا یکی از دخترانشان یا شاید هر دو دخترش نام فامیل عسکری را انتخاب می نمایند
یاور حاج عبدالله به اتفاق دو فرزندشان حسن و حسین فامیل عسکریان را انتخاب می کنندیکی از اجداد این خاندان نامش عسکر بوده است
حسین شوهر خاله فاطمه بوده ودر جوانی  فوت می کندو فرزندی نداشته و حسن هم در حادثه تصادف فکر می کنم در سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ در چوپانان به اتفاق فرزند بزرگترش شادروان محمد حسین جان به جان آفرین تقدیم می نمایدآرامگاه  مرحوم یاور و فرزندانش در بهشت سجاد چوپانان است خداوند آنها را بیامرزد
احتمالا نوشته من نواقصی دارد که اگر فرزندان آن بزرگواران همت نمایند و نواقص را رفع کنند یا مطالب را کامل نمایند  سپاسگزار خواهم شد
از اطلاعاتی که دوست و فامیل عزیزم آقای مهندس مجید عسکریان فرزند شادروان محمدحسین عسکریان در اختیارم قرار دادند ممنونم

مهندس محمود گوهرین


متولد سال ١٣٢١ در شهرستان انارک  و در سال ١٣٤٣ از دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته راه و ساختمان فارغ التحصیل گردید

انسانی خیر و نیکوکار ، کار افرین ، نفش افرین و خلاق و آینده نگر ، بزرگ مردی که با عزت نفس، خود باوری و عشق به میهن وزادگاه خویش ، ودرتمام طول زندگی  پر ثمرش از تلاش و سازندگی باز  نایستاد .آ او رئیس هیات مدیره شرکت پرلیت بود که در کارنامه کاری این شرکت ساخت دو تونل رسالت و توحید در تهران و چندین سد دیده می‌شود.

وی همچنین مدیریت شرکت عمران مومان چابهار را نیز بر عهده داشت که این شرکت به ویژه در زمینه استخراج و بهره‌برداری پرلیت در زنجان و اردبیل فعالیت می‌کند.

او همچنین رئیس هیات مدیره شرکت توسعه و فراوری مس مسکنی بوده که یکی از قدیمی‌ترین معادن مس منطقه انارک است که به گفته وی این شرکت موفق شده در این معدن مس کاتد 99.99 درصد را تولید کند

آقای مهندس گوهرین امروز در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد

منبع  : بر گرفته از نوشته مهندس صالح در گروه فرهیختگان انارک

مادر شهید «غلامرضا مرتضوی» به رحمت ایزدی پیوست


  


     

به گزارش ایثار اصفهان، کربلایی ماهرخ کلانتری  مادر شهید «غلامرضا مرتضوی» بر اثر بیماری و کهولت سن به فرزند شهیدش پیوست و پیکر آن مرحومه در جوار گلزار مطهر شهدای روستای چوپانان از توابع شهرستان نایین به خاک سپرده شد.

شهید «غلامرضا مرتضوی» 23 فروردین ماه 1339 در روستای چوپانان چشم به‌جهان گشود؛ با شروع جنگ تحمیلی به‌عنوان سرباز عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و عاقبت 17 خردادماه 1363 در پاسگاه مرزی سرو بر اثر انفجار مین توسط ضد انقلاب به فیض شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای روستای چوپانان به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/
احسان کریمی بافرانی خبرنگار ایثار اصفهان از شهرستان نایین

شهیدمفقودالاثر شکیبایی بعد از ۳۵ سال پیداشد

شهید

شهید گمنام

هویت یک شهید گمنام در سلسله شناسایی شد

خرم آباد - ایرنا - معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی فرمانداری سلسله گفت:‌ شهید " نعمت شکیبایی صنوبری " از شهدای گمنام دفن شده در این شهرستان، پس از ۳۸ سال شناسایی شد.

روح الله زمانیان روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: پیکر مطهر این شهید در تپه شهدای گمنام پارک صخره ای بابا داود شهرستان به عنوان شهید گمنام دفن شده بود.

وی افزود: این شهید ستوان دوم وظیفه ارتش بوده است که اردیبهشت سال ۶۲ در منطقه عملیاتی غرب کارون مفقودالاثر شده بود.

زمانیان بیان کرد: سال ۹۰، پیکر مطهر این شهید تفحص شده به عنوان شهید گمنام در شهرستان سلسله دفن شد.

وی با اشاره به انجام آزمایشات دی ان ای از پیکر این شهید، خاطرنشان کرد: مشخص شده که شهید گمنام "نعمت شکیبایی صنوبری"  ساکن روستای صنوبر تربت حیدریه است که پدر و مادر وی حدود ۱۰ سال پیش دارفانی را وداع گفته‌اند.

وی ادامه داد: با هماهنگی های انجام شده قرار است بزودی سایر اعضای خانواده این شهید جهت برگزاری مراسم به شهرستان سلسله عزیمت نمایند

چوپانان آباد :ابوالقاسم مستقیمی 

من به اتفاق شهید شکیبایی با هم به جبهه اعزام شدیم


و ابتدا در دزفول به قرار گاه لشکر  ۲۱حمزه رفتیم و به گردان تازه تاسیس ۸۰۴ معرفی شدیم در قرار گاه گردان هر چه کوشیدم که ما را در یک گروهان سازماندهی کنند فایده ای نداشت و ابتدا من به گروهان ارکان رفتم هنگام خداحافظی با شهید شکیبایی او با نگاه خاصی به من نگریست که بعدأ  من این نگاه را در صورت چند شهید دیگر هم  دیدم سربازانی که شبهای حمله به سنگر ما می آمدند و با همین نگاه خداحافظی می کردند یا وقتی شهید محمد مهدی مستقیمی برای بار آخر در منزل ما آمد و با همین نگاه آشنا با من خداحافظی کرد یا سال بعد شهید قوامزاده با همین نگاه در منزلشان در شاهین شهر با من خداحافظی کرد

لشکر ۲۱ حمزه برای آزادی سازی خرمشهر عملیات بیت المقدس از دز فول به اهواز منتقل شد و ما باید با گذر از رود کارون خود را به با ایستگاه حسینی برسانیم و جاد ه خرمشهر اهواز را به تصرف  در آوریم شهید شکیبایی صبح زود در یک سنگر به سربازی گفته بود که دیشب دسته او همه نابود شده اند و او از آنها بی‌خبر است و گفته بود به دنبال سربازان یا فرماندهان خودش می گر دد  و این آخرین تماس او بود و دیگر کسی از  شکیبایی خبری نداشت خرمشهر بعدآ  آزاد شد و مرخصی آزاد گردید  من به تربت آمدم ساعاتی بعد برادر آقای شکیبایی به در منزل ما آمد و گفت تا اوائل حمله تلگراف برادرش آمده ولی دیگر تلگراف نزده من خبر مفقودی برادرش را نگفتم و فقط شماره تلفن گردان  را به او دادم و گفتم از فرمانده گردان سوال کنند که آنها ایشان را به اهواز برای شناسایی پیکر شهیدان فرا خواندند اما پیکر آن شهید مفقود شده بود تا اینکه اکنون آرامگاه شهید در الشتر معرفی شده

یادشان گرامی روحشان شاد و جنت مکانشان باد

به یاد یک معلم خوب و یک دوست مهربان

نویسنده: محمود همایونی

با عرض سلام 

عبدالحسین بچه خوب چوپانان که مدتهاست مایل بودم خاطره زیبایی را که با ایشان داشتم تحریر کنم ولی هر بار به عللی این خواسته ام عملی نشد .عبدالحسین بچه ای با مرام و مهربان و صبور و فوق العاده خوش معاشرت که از همان ابتدای آشنایی در دلم جای گرفت .دوران تحصیل مقطع راهنمایی مدرسه ما همان مدرسه راهنمایی بالا بود .امتحان ریاضی داشتیم و معلم ریاضی مان مرحوم عمیدی بود .او علیرغم ظاهری خشن قلبی مهربان داشت که دلسوانه درس میداد بنده در درس ریاضی خیلی ضعیف بودم و علاقه ای به این درس نداشتم به این دلیل نمره من از 5 و 4 بالاتر نمیرفت .بهرحال در زمین والیبال بطور منظم نشستیم و امتحان شروع شد پشت سر من عبدالحسین بود و او در ریاضی استعداد داشت و قوی بود . به سؤالها که نگاه کردم دیدم تقریبا جواب هیچکدام را نمیدانم جز یکی دو تا .با انگشت به عبدالحسین اشاره میکردم که مثلا جواب سؤال پنج چیه؟و او در کاغذ مینوشت و بسمت من پرت میکرد خلاصه هفت و هشت نمره کمک کرد هنگامیکه ورقهای امتحانی تصحیح شده را دادن نمره من یازده و نیم شده بود که این بیسابقه بود .مرحوم عمیدی مرا که دید گفت آی بزچرون چه کلکی سوار کردی و این نمره را گرفتی؟با وجود اینکه همه بشدت از مرحوم میترسیدیم اما عبدالحسین با شهامتی بینظیر جوابها را بمن رساند .امیدوارم این دوست خوبم همیشه خوش و خوب در کنار خانواده محترم زندگی را سپری کند و غم و اندوه هرگز راهی برای ورود به دلشان نداشته باشد .از مخاطبان عزیز میخواهم اگر قشنگ و شایسته ننوشتم مرا ببخشایند چرا که نه حوصله و نه توان یاریگر نبودن و نیستن . از عبدالحسین عزیز نیز امید دارم حقیر را ببخشند اگر بدون اجازه ازو نام بردم .

ارادتمند م . حسرت .پاییز 1400 یزد