
وقف باغ پسته به ارزش هشت میلیارد ریال در چوپانان نایین

سرپرست اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان نایین گفت: باغ پسته ای 25 هکتاری در نایین وقف شد.
به گزارش راسخون به نقل از روابط عمومی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان، احمد جبلی اظهار داشت: 25 هکتار زمین مزروعی و باغ پسته در چوپانان نایین وقف شد.
وی تصریح کرد: واقف خیراندیش نایینی باغ پسته و زمین مزروعی خود را که در چوپانان نایین واقع شده بود، وقف کرد.
سرپرست اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان نایین ادامه داد: این موقوفه با نیت روضه خوانی، اطعام و کمک به مستمندان و امور خیریه وقف شده است.
وی افزود: ارزش ریالی این موقوفه بالغ بر هشت میلیارد ریال برآورد شده است.
جبلی متذکر شد: طبق نظر سیدمحمد حسینی این واقف نیک اندیش، تولیت این موقوفه در زمان حیات با شخص واقف و پس از آن با اداره اوقاف شهرستان می باشد.
اخرین بخش ماجرا
استاد ,غذایشان را میل کرده , ظرف دسر ( کرم کارامل ) جلوی رویشان بود .با حالتی بسیار جدی مرا خطاب قرار داده و گفتند :
راستش را بخواهی , به تو حسودی ام میشود . شبیه ماجرای تو را در سالهای جوانی ام داشته ام . دلباخته یکی از همکارانم شدم . ان خانم برای ملاقاتم , هیچ ملاحظه ای نداشت . خودش را اسیر نام و ننگ نکرده بود . مثل فاطمه به مکتب اصالت وجود ( اگزیستیالیسم ) اعتقاد داشت . عرف و عادت و سنن دست و پاگیر را تحمیلی میدانست .نقطه مقابلش که من بودم , سیاست اسه بیا اسه برو که گربه شاخت نزند را در پیش گرفته بودم .به شدت خودم را محدود کرده بودم تا مبادا حرف و حدیثی برایم روی دهد .اینده ام که خمیر مایه اش کسب اعتبار بود , برایم خیلی اهمیت داشت .از درک این گفته ی حافظ عاجز بودم که :گر مرید راه عشقی فکر بد نام مکن -شیخ صنعا خرقه رهن خانه خمار داشت . دختر اگاه و ازاده ای بود . نمی توانست خود را قانع کند که چرا تا این حد محتاط و محافظه کارم .به حساب ان می گذاشت که اگر عاشقش بودم , این قبیل مسائل پیش پا افتاده نباید برایم ارزشی داشته باشد . ترکم کرد و رفت پی زندگی خودش . عمری را در حسرت از دست دادنش گذراندم .رفتار تو را که می بینم , که برای دیدارش به اب و اتش می زنی , دلم میسوزد . با خود میگویم ای کاش که رفتار تو را پیشه کرده بودم .برایش جنگیده ای و تاوانش را هم داده ای . خوشا به حالت . نام و ننگ برایت یکسان بوده است .مصداق این سروده حافظ بزرگوار بوده ای که :
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب - چون نیک بنگری همه تزویر می کنند .
استاد حبیب بیش از یک ساعت در پشت میز غذا خوری از اطلاعات دقیقی که در باره فاطمه تهیه کرده بود , صحبت کرد .خلاصه گفته هایشان :
بعد از ظهر روزی که از مسافرت رامسر برگشتید , هنوز دقایقی از ورود فاطمه به خانه اش نمی گذشت که سیرجانی همراه ملیحه یکی از همکاران مشترکشان به خانه فاطمه میایند . تکرار همان حرفها و جواب رد شنیدن از فاطمه ..سیرجانی , اب روغن قاطی می کند و با فریادهای بلند که همسایه ها متوجه میشوند او را ناراحت می کند .فاطمه که نمی تواند این وضعیت را تحمل کند , شبانه به منزل اقای منصوری , رئیس اداره میرود و می گوید: مستاصل شده ام و دیگر نمیتوانم در این شهر بمانم . با رفتنم به تهران موافقت کنید . سریعا به تهران میاید . تمام حرفهائی که در مورد سیاسی بودن فاطمه گفته شده بود , تماما شایعه و نشات گرفته از عوامل مخرب همکارانش بود .
در تهران به خانه دوست سابقش که صاحبخانه اش نیز در دوره دانشجوئی بود مراجعه میکند و در بالاخانه همان خانه زندگی میکند . صاحب خانه اش با نام بدری , زنی مجرد حدود 50 ساله که از طریق خیاطی مزدی امرار معاش میکرده است . یکی از بستگان بدری که در موقع دانشجوئی فاطمه خواستگارش بوده است , مجددا خواسته اش را برای ازدواج با فاطمه مطرح می کند . در ان روزها روحیه فاطمه بسیار خراب بوده و از دانشسرا نیز مرخصی بدون حقوق گرفته بود .پاسخ مثبت میدهد و با این مرد50 ساله که وکیل رسمی دادگستری بوده است ازدواج می کند .استاد حبیب تاکید کرد در حال حاضر دو فرزند خرد سال سه چهار ساله دارد و خوشبخت است .خدمت دولتی اش - تدریس را نیز ادامه نداده است .توصیه های شدید حبیب به من این بود : مبادا با او تماسی داشته باشی . زن شوهر دار است و اگر با تماس تو مشکلی برایش پیش بیاید برای همیشه وجدانت در عذاب خواهد بود . مرتبا این توصیه را به من داشتند که لزومی نداشت و من هیچوقت اخلاقا چنین کاری نمیکردم . گرچه به صدق گفته های حبیب اعتماد داشتم اما دلم راضی نبود که همه چیز و همه اتفاقات را برایم گفته باشند . مطالبشان هم خوانی نداشتند . از همدیگر خداحافظی کردیم . در ان روزها و بخصوص روزهای بعد کمتر به دفتر مجله میرفتم . وقت ازاد نداشتم . کار کردن در اداره و و درس خواندن در دانشگاه مجالی به من نمیداد که خدمتشان برسم . یک سال و چند ماه بعد از این ملاقات , بطور کاملا اتفاقی که برای فاطمه نیز اتفاقی بود, در خانه بدری , من و فاطمه همدیگر را ملاقات کردیم . فقط بخشی از گفته های استاد حبیب واقعیت داشتند. شرح این ملاقات را نه حالا که زمانی دیگر به ان خواهم پرداخت .
تلاش برای جستجوی جوان گمشده در کویر مصر ادامه دارد
رییسجمعیت هلال احمر شهرستان خوروبیابانک گفت: جستجو برای یافتن جوان گم شده درکویر "مصر" شهرستان خور و بیابانک هنوز ادامه دارد و احتمال زنده پیدا شدن این جوان وجود دارد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در خور و بیابانک، حسین ایرجی با بیان اینکه جستجو برای پیدا کردن جوان گمشده در کویر مصر شهرستان خور وبیابانک تاکنون بی نتیجه مانده است، اظهار کرد: در جستجوی دو روزه امدادگران اعزامی به این منطقه هیچ اثری از این فرد پیدا نشده و گمشدن این فرد در این منطقه تنها یک حدس است.
وی با بیان اینکه گم شدن افراد در این منطقه بیسابقه نیست، خاطرنشان کرد: جستجو برای یافتن این فرد هنوز ادامه دارد و احتمال زنده پیدا شدن این جوان وجود دارد.
رییس جمعیت هلال احمر شهرستان خوروبیابانک ادامه داد: علی قارونی جوان 27 ساله تهرانی پس از سه شبانه روز اقامت در یکی از مهمانسرای توریستی روستای مصر یکشنبه- 18 خرداد ماه- سال جاری به دلیل مطالعه بر روی گیاهان دارویی و ناآشنا بودن با منطقه کویری روستای مصر گم شد.
ایرجی خاطرنشان کرد: طی تماس تلفنی دهیار روستای مصر مبنی برعدم مراجعه فرد مذکور بلافاصله اکیپ امدادی جمعیت هلال احمر با یک دستگاه آمبولانس، یک دستگاه پیکاپ سواری و دو دستگاه موتور سواری گشت و 10 نفر نجاتگر امدادی و همچنین افراد راهنمای بومی به جستجوی این جوان گم شده به منطقه اعزام میشوند و تلاش برای جستجوی این جوان همچنان ادامه دارد.
به گزارش ایسنا، شهرستان کویری خوروبیابانک با 12 هزار کیلومتر مربع در 420 کیلومتری شرق اصفهان واقع است. روستای گردشگری مصر نیز در 50 کیلومتری شمال غربی مرکز این شهرستان قرار دارد.
شهید غلامرضا مرتضوی در سال ۱۳۳۹ در روستای حجت آباد از توابع شهرستان نائین چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر، کارگر معدن بود و مادرش ماهرخ نام داشت. غلامرضا تا پایان دوره متوسطه در رشته فنی تحصیل کرد و دیپلم گرفت. او راننده کامیون بود. غلامرضا در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. او به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور پیدا کرد و هفدهم خرداد ۱۳۶۳ در پاسگاه مرزی ارومیه بر اثر زخمی شدن تمام بدن انفجار مین شهید شد. مزار او در گلزار شهدای چوپانان واقع است.
نقل از:http://khabarfarsi.com/ext/9453452

به گزارش ایرنا، سید حمید رضا طباطبایی نایینی عصر شنبه در جلسه کارآفرینان در انارک اظهار کرد: در این مدت اعتبارات شهرستان حدود هفت و نیم میلیارد تومان بود که کمتر از یک میلیارد تومان آن تخصیص پیدا کرده است.
وی افزود: این اعتبارت هم در جاهایی که الزامات هزینه ای وجود داشته، صرف شده است.
طباطبایی گفت: به علت مشکلات اعتباری بیش از چهار هزار پروژه عمرانی در کشور تعطیل شده و در شهرستان نایین هم با پروژه های نیمه تمام زیاد مواجه هستیم.
وی افزود: باید بودجه هایی که اختصاص پیدا کرده در جلوگیری از تعطیلی کارگاه ها هزینه شود و از پیمانکار جاده انارک درخواست شده که کارگاه خود را تعطیل نکنند.
طباطبایی گفت: باوجود افت سی تا پنجاه درصدی تولید و اشتغال در بعضی از صنایع کشور، با همکاری و حمایت هایی که از کارخانه داران در حوزه های قطعه سازی و سیمان و کاشی در نایین صورت گرفت تعدیل نیرو را به صفر رساندیم.
جلسه کارآفرینان با حضور رییس اداره صنعت معدن و تجارت و فرماندار نایین و کارآفرینان شهرهای نایین و انارک برگزار شد و در پایان آن شرکت کنندگان از کارخانجات در حال احداث انارک بازدید کردند.
انارک در 75 کیلومتری شرق نایین در شرق استان اصفهان قرار دارد.
پایان ماجرای فاطمه - قسمت اول
هم زمان با روزهائی که استاد نظام وفا بدرود حیات گفته بود , شخصا به خانه استاد میرفتم تا سورسات مهمانان را از قبیل مواد غذائئ و میوه جات فراهم کنم . از درگذشت نظام کلافگی و ناراحتی حبیب وصف ناشدنی بود . در دفتر مجله راه میرفت و با صدای بلند می گفت : امان از این مردم قدر ناشناس . لعنت بر این حکومت ضد فرهنگ . حتی به خودشان زحمت ندادند تا خبر مرگ این بزرگوار را از رادیو و تلویزیون اعلام کنند . از خودم بیزارم که عمرم را وقف هیچ و پوچ کردم !