چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

یادگارهایی جا مانده از مرحوم جواد پورحیدری


یادگارهایی جا مانده از مرحوم جواد پورحیدری


آثار زیر توسط فرزند ایشان آقای مهندس ابوالقاسم پورحیدری در اختیار این وبلاگ قرار گرفته است
محمد عمادی با همکارانش
رباط عباس آّباد و حاج حسین نصرالله
همکاران ودوستان چوپانانی وانارکی جواد در نخلک
احداث مزرعه جواد
غروب جمعه و رفتن نخلکیها با کامیون به نخلک
دانش آموزان دبستان ستوده

مصاحبه تلویزیونی با خاله عصمت ( عصمت بقایی)

مصاحبه تلویزیونی با خاله عصمت ( عصمت بقایی) 

برنامه زنده شهر باران امشب ساعت 19 از شبکه یک با حضور سرکار خانم عصمت بقائی، تنها خانم ساکن در معدن سرب و روی نخلک و بازنشسته معدن سرب و روی نخلک

عصمت بقایی (خاله عصمت)

دختر مرحوم عباس رمضون

همسر شادروان حسن نظرنژاد

جهت حضور در  برنامه ماه عسل

 در دهه سوم ماه مبارک رمضان

بعنوان اولین و قدیمیترین زن معدن کار ایران

(حدود 60 سال)

نقل از : کانال تلگرامی سلام چوپانان

انشالله استاد راهی ۱۲۰ ساله باشن.

انشالله استاد راهی ۱۲۰ ساله باشن.
نقل از کانال تلکرامی سلام چوپانان
هرکدوممون به یه شکلی سر خودمونو گرم داریم
یکی سرش به زندگی خودشه و کسب روزی و مشغول خانواده. یکی خودشو با دنیا و لذتهای زمینی مشغول داره. یکی مث ما خودشو با کانال و دنیای مجازی سرگرم میکنه. یکی چسبیده به آخرتش و دعا و ثنا و نمازروزه.
هرکی هر گلی زد به سر خودش زد.
ولی تاریخ چوپانان قضاوت خواهد کرد که امثال محمد شیخ چه خدمتی به فرهنگ این روستا کرده اند.
ممد شیخ بدون هیچ ادعایی داره زحمتشو میکشه. بدون منت و چشمداشت. یکساعت هم شاید چوپانان تدریس نکرده باشه. نمیدونم. ولی کاراییی برای تاریخ و فرهنگمون کرده و میکنه که نامش بر تارک چوپانان تا ابد باقی خواهد ماند.
این پشت موهای قشنگ تو آسیاب سفید نشده. اون برق مغز سرش به کلیچوی روشنای داخل جمجمه ش هم نمیرسه.
ممد شیخ پرچم بدست راهپیمایی ۲۲ بهمن نیست. سبیلام از ریشش کوتاهتر نبوده هرگز. انگشتاش به قلم چرخونی بیش از تسبیح گردونی عادت داره. ولی بشخصه معتقدم خداوند متعال ادیسون و گالیله رو زودتر و رفیعتر از خیلی از ماها قرارشون میده تو بهشت. چقد قشنگه که آدم زیرجلکی تخم خودشو بذاره و قدقداش تا آسمون هفتم نره. هیشکیم نفهمه این تخمای دوزرده کار کیه. ولی از اونجا که ما حرف تو شکممون بند نمیشه لو میدیم.
حضور فعال تو مراسم فرهنگی نوروزی چوپانان خصوصا برگزاری شب شعرها که معرف حضورتون هست. ممد شیخ تو شعر و شاعری ید طولایی داره و ذهنش درگیر نوشتن کتابهاشه. سر قبر صائب هم میرفت قدیما و انجمنای شعر و آموزش به جوونها و تدریس هم داشت. البته جدیدا بیخبرشم. شاید دولنده را دیده باشین. وبلاگ دولنده سرشار از خاطرات تاریخی چوپانانه. و همچنین وبلاگ چوپانان بلاگ اسپات که بنظرم فیلتره. اونم منبعی غنی از چوپانانه که راهی میگردونه. فیسبوک و توئیتر و اینستا و کلوب و کوچه باغ و این چیزاش که فعاله بماند.  علاوه بر کتب شعرش و همه این وبلاگا یه زندگینامه داره مینویسه که اونم محشری بپا خواهد کرد. فقط موندم چجوری میخاد مجوز چاپشو بگیره با اینهمه رک گویی. ممد شیخ همیشه در دسترسه و در سختترین شرایط پاسخگوی شاعران جوونه. خیلی از شاعرای جوون خودمون مرتب باهاش در تماسن و راهی با روی گشاده اصلاح شده های شعرشونو در اختیارشون میذاره. مشاور فرهنگی خوبیه. خیلی از چالشهای سلام چوپانان و خدمات فرهنگی دیگه روستا با نظرات راهی ختم بخیر شده. همین الانشم کلی کمکمون میکنه. همه اینا که گفتم یه طرف و ...
سایت شجره نامه
عاشق این سایتشم. حیف که نحوه عضویتش یخورده پیچیده ست. اما بیشک کولاکی در تاریخ چوپانان محسوب میشه و هرچی ازش بگم بازم کمه. تاریخ ثابت خواهد کرد
هرچند اختلاف سلیقه ها و مواضع نسبتا تندش به بعضی نمادهای برای مردم مقدس یخورده انتقادها را بهش زیاد کرده. و هرچند تبلیغات کوته فکرانی که دنبال جداکردن ارباب رعیتی در چوپانان هستند و هیزم به آتشی که خودشون به ناحق الوو کردن میریزن. اما همچنان ممد شیخ یکی از محبوبترینهای چوپانان بین اهالی فهیم و بزرگان روستاست و تق و توق تفنگ بادی معانداش در مقابل تانک خدماتش به جایی نمیرسه.
صمیمانه قدردان زحماتت هستیم راهی بزرگ
دستت رو میبوسیم
انشالله همچنان پوسکلفت بمونی و قلمت تا سالهای سال پایدار بمونه

یادی از بزرگمرد شهر کویری انارک


یادی از بزرگمرد شهر کویری انارک


روزنامه اطلاعات :یکی از بخش‌های حاشیه کویر مرکزی ایران «انارک» است که در 75 کیلومتری شهرستان نائین با گذشته‌ای کهن و مردمی نیک اندیش و کوشا قرار دارد. یکی از نیکوکاران و بزرگان انارک، زنده یاد باقر کلباسی انارکی است که در 88 سالگی پس از عمری تلاش و کوشش و به ویژه اشتغال زایی در حوزه‌ کشف و استخراج معادن، به دیدار یار شتافت و انارکی ها را در اندوه نشاند. فرزندان و نوادگان آن مرحوم همه از چهره‌های برتر در رشته‌های پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، معماری و ساختمان و زمین‌شناسی هستند. شادروان باقر کلباسی انارکی قبل از درگذشت به فرزند بزرگش مهندس سعید کلباسی انارکی که از خادمان گذشته و اکنون صنعت برق کشور است، وصیت کرد که در منطقه انارک برای کمک به مردم نیازمند، صندوق قرض‌الحسنه راه‌اندازی شود که با همت ایشان اخیراً این اقدام انجام شده است. او در اوج نیکنامی زیست و شهرکویری انارک در اندوه از دست دادنش، گریست. 

سعید یغمایی

راهی در برنامه چراغ رادیو اصفهان


راهی در برنامه چراغ رادیو اصفهان
مهمان این هفته‌ی چراغ:
محمد مستقیمی - راهی
جمعه ۲۴ اردیبهشت ساعت 16:00

چراغ رادیو اصفهان روشن شد

صدای مرکز اصفهان برنامه‌ای را با نام "چراغ " با موضوع معرفی شخصیت‌ها و فرهیختگان برجسته‌ی استان پخش می کند.

به گزارش روابط عمومی رسانه‌ی ملی، در هر برنامه از "چراغ " یکی از شخصیت‌ها و فرهیختگان استان در تخصص‌های مختلف به شنوندگان معرفی می‌شود و اطلاعاتی همچون بیو گرافی کلی از زندگی خصوصی فرد، خاطرات زیبا و شنیدنی، تجربه‌ها و اتفاقات آموزنده‌ی کاری آن شخصیت را به مخاطب ارائه می‌کند.

گفتنی است افراد دعوت شده به این برنامه از طریق مکاتبه با دانشگاه‌ها و مراکز معتبر هنری به مخاطبان معرفی می‌شوند.

"چراغ " به تهیه کنندگی روح‌الله کازرونی، اجرای مهدی باتقوا و صدابرداری مهرداد پارسا در مرکز اصفهان تولید و و جمعه‌ها ساعت 00 : 16 پخش می‌شود

حاج حیدر علیزاده شاعری از انارک


 حاج حیدر علیزاده شاعری از انارک
آقای حیدرعلی علیزاده از پیشکسوتان اشعار فولکلوریک انارکی هستند.حتما انارکیهای عزیز شعر صد بار وتوم وات گل نیسا 
دی میره میره نهو را که معمولا در مراسم عروسی اجرا میشه شنیده اید .

(شعری از آقای حیدر علی علیزاده)

ناروسینه از مالی یا ها بالاتر بیو....
.چون اشتر هاشنی هشت ماه سال در سفر بیو
از روغنای گله و ازکشک بی حیساب تعریف نابو که.....نابو وات چی خیبر بیو
از مردمون ساده دل و بی تکبرش.....زحمتکشی مردمشنی بی ثمر بیو
از معدنهای سرب و طیلا و مسوش نواج.....بر مردم ناروسینه را بی اثر بیو
در سالی سی سیو سی ما نخلک شیه بیم.....مزدی ما کم حقوقی و خین جیگر بیو
از کارگر نخلک و از کاری طالمسی....سرخه حصار سینه تنگ و خطر بیو
خورد و خیراک کارگر های عیال واروش.....روغن نباتی بیو و او دوی شکر بیو

آقا محمد قاسم

 

آقا محمد قاسم
نویسنده: مهدی افضل - ۱۳٩٥/٢/٤

 

چه بسیارند آدمهایی که تا آینده های دور از صحنه روزگار محو نخواهند شد.

 

زن :" از خر شیطون بیا پایین، مرد."

مرد :" دست بردار زن. سر صبحی اوقات مرا تلخ نکن."

زن :" امروز را دندان روی جگر بگذار. بگذار نگویند آقا محمد قاسم قُرُق را شکست. با این کارِت از چشم اربابها می اُفتی."

آقا محمد:"زن دعا کن آدم از چشم خدا نیفتد. از چشم بنده خدا اگر افتاد برمیخیزد."

زن در حالیکه جلو خر را گرفته بود :" بگذار دیگری این کار را بکند."

برای مطالعه بقیه مطالب اینجا را کلیک کنید

 برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی چوپانان آباد اینجا را  کلیک کنید.

ادرس ما    choopanan_abad@                                               

ادامه مطلب ...

امامقلی

نویسنده: مهدی افضل - ۱۳٩٥/۱/٢٢

به نقل از علی امامقلی

وچه بسیارند مردانی که نامشان خاطراتی را به یاد می آورد.

در نیم چاشت یکی از روزهای خدا در چوپانان سال 1344 خورشیدی، هوا پاک بود و آسمان صاف، فقط یک لکه ابر روی کوه چفت سایه انداخته بود. آب خستگی ناپذیر در جویها روان بود و درختان توت میرزا سر توی هم کرده بودند و به هیاهوی گنجشکها و نجوای آب چشمه ی زیر پایشان گوش میداند و حیرت زده، آسیابان پیر را که آن طرف خیابان روی دو پا نشسته بود و به دیوار آسیاب تکیه داه بود و چپق می کشید و پس از هر پُک عمیقی که به نی چپق میزد، سرفه ای زنگدار از سینه اش بر میخاست و گاه سرفه های پیوسته او را در هم می پیچاند، نگاه می کردند. نسیم ملایمی می وزید....  نخلکیها در نخلک، رعیت ها در دشت و چوپانها در بیابان، همگی در تلاش معاش بودند. آنانکه در ده حضور داشتند، 

برای مطالعه بقیه مطلب اینجا را کلیک کنید

ادامه مطلب ...

قطعه ای از جنت یزدان


قطعه ای از جنت یزدان 
Image result for ‫چوپانان‬‎
الماس خوش تراش کویر ای دیار من
افزون زجان خویش ترا دوست دارمت
تامانی از گزند حادثه هرلحظه در امان
دائم ترا بدست خدا می سپارمت
داری هزار زخم زجور زمان به تن
بر زخم کهنه مرهمی از جان گذارمت
مهدشهید وشعر وشعوری،گزاف نیست
گر قطعه ای زجنت یزدان شمارمت

حاجی کاظمی-بهار95

تاریخچه‌ ساخت کتابخانه‌ شهید قوام‌زاده‌ چوپانان

تاریخچه‌ ساخت کتابخانه‌ شهید قوام‌زاده‌ چوپانان
                                 

در سال 1364 بهنام به شهادت رسید و چون برادر کوچک‌تر او سرباز بود و بنا بر قوانین سربازی یک نفر از خانواده می‌توانست از سربازی معاف شود من پی‌گیر کارهای او شدم. باید به چوپانان می‌رفتم و استشهاد محلی تهیه می‌کردم که پدر شهید یک همسر و پنج فرزند دارد با مهر و امضای شورا و پاسگاه ژاندارمری و بعد برای تأیید تعداد اولاد به اداره‌ی ثبت نایین رفتم بعد از خروج از اداره‌ی ثبت متوجه‌ی سازمان زمین شهری که در همان نزدیکی بود شدم برای اطمینان از موقعیت زمینی که از اموال دو پدر بزرگ شهید بود به سازمان رفتم و در مورد زمین مورد نظر صحبت کردم و پاسخ شنیدم که: این زمین جزء اموال عمومی است و به شما تعلق نمی‌گیرد گفتم: من هم برای کارهای عمومی می‌خواهم نه برای خودم. درخواستی نوشتم و به امضای رییس سازمان رسید و ثبت شد یک کپی از آن  نامه را تهیه کردم و در پرونده‌‌ای که برای خود در این مورد ساخته بودم قرار دادم. بعد از کارهای سربازی پسرم به دنبال وصول مبلغ 200 هزار تومان دیه‌ی شهید بهنام به تهران رفتم؛ به لویزان محل فرماندهی ارتش و مبلغ دیه را تقاضا کردم و آقای نشاط که مسؤول کارهای شهدای استان اصفهان بود گفت: این خانم می‌خواهد با این پول در زادگاه فرزند شهیدش کتابخانه‌ای بنا کند. پس از آن دستور دادند که دو حساب در بانک ملی در اصفهان  باز کنید و شماره حساب را برای ما بفرستید. آن مبلغ را در سال 1367 به حساب ما واریز شد.

خیرین کتابخانه ساز والدین شهید قوامزاده

ا_ حاجیه طیبه مستقیمی فرزند شیخ محمدرضا حاج مندلی رمضان

۲_ مرحوم رحمت الله)(علی) قوامزاده فرزندحاج محمدحاج مندلی رمضان

من خودم کارمند اداره ی ارشاد اسلامی اصفهان بودم. به مدیر کل مراجعه کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و ایشان هم با یک روحیه‌ی شاد از من استقبال کرد و جواب مثبت و قول همکاری داد. برای اقدام به نایین و به سازمان زمین شهری رفتم؛ نامه‌ای دادند که به شورای چوپانان مراجعه کن در آن زمان رییس شورا پدر یک شهید بود ولی دید بازی نداشت می‌خواست فقط 200 متر مربع از این زمین را واگذار کند که با گفتگو او را قانع کردم و تمام زمین که 920 متر مربع بود واگذار شد و برای شروع کار ساخت و انجام کارهای اداری به استانداری مراجعه کردم استاندار پیشنهاد کرد که ساختمان را ضد زلزله بسازید و من گفتم که بودجه‌ی ما کافی نیست و ایشان مبلغ 20 هزار تومان برای مقاوم‌سازی ساختمان کمک کردند و ساخت آن با فونداسیون بتون آرمه مدت زیادی به طول انجامید ولی بالاخره ساخته شد و بایستی حساب‌های ساخت آن بسته می‌شد دیدم قرض من به کارگر و بنا و مصالح‌فروش زیاد است و دیگر بودجه‌ای نمانده است در 1372 خود را از خدمت بازخرید کردم و با مبلغی که از اداره‌ی ارشاد در قبال خرید خدمت خود دریافت داشتم تمام بده‌ ها را پرداخت کرده و با تسویه حساب کامل کتابخانه به اداره‌ی ارشاد تحویل داده شد.

تجهیزات ساختمان از قبیل قفسه‌ها، میزها، کتاب‌ها را اداره‌ی ارشاد تقبل کرد و اکنون مثل تمام کتابخانه‌های کشور کتاب و مجله و دیگر امکانات را دریافت می‌کرد و هر ماه یک کارتن کتاب از تهران می‌آمد در مراسم افتتاح کتابخانه، مدیر کل ارشاد به بچه‌های سوم راهنمایی که سرود می‌خواندند قول داد که: اگر کسی یک تلویزیون برای کتابخانه بخرد من هم یک دستگاه ویدئو به شما هدیه می‌کنم.
فرش ماشینی خوبی که از اموال عموی شهید مرحوم ملاحسن مستقیمی بود برای نمازخانه‌ی کتابخانه اهدا شد
من یک عمه داشتم که اولاد نداشت و در سال 1373 فوت کرد و از او 42 هزار تومان ارث به من رسید. به پسر عمویم که وصی او بود گفتم: اگر از مبلغ وصیت عمه چیزی باقی مانده بده تا یک تلویزیون برای کتابخانه بخرم مبلغ 50 هزار تومان هدیه شد. تلویزیون تهیه شد و ویدئوی آن را هم اداره ارشاد اصفهان داد.
چندی پیش مسؤول کتابخانه به من گفت: بچه‌ها نیاز به یک دستگاه دی.وی.دی دارند من هم آن را به مبلغ 200 هزار تومان خریدم و فرستادم.
امیدوارم دیگران هم در پربار کردن این کتابخانه از نظر کتاب و امکانات توجه‌ی ویژه‌ای داشته باشند خبر اهدای کتاب‌های متعددی رسیده است که خدای بزرگ به همه خیر و برکت عطا فرماید!
طیبه مستقیمی
اسفند 1394