رویت هلال
شاعر: طاهر چوپانانی
روزهای آخر ماه صیام
عده ای از مرد و زن بر پشت بام
جمع گشته تا که مه رویت کنند
وز حلول ماه نو صحبت کنند
هر یکی باصد تلاش و جد وجهد
گشتن وکنکاش را دنبال کرد
پیر مردی با ولع ،حرص تمام
ماه را می جست او در پشت بام
نوجوانی گفتش ای پیر عزیز
از چه رو اینگونه ای در افت وخیز؟
تو که اصلا روزه ای نگرفته ای!
من خبر دارم تمامش خورده ای!
تو تمام ماهها بهرت یکیست
پس دلیل اینهمه سعیت ز چیست؟
نوجوان حرفی زد و پاسخ شنفت
پیر با غیض و غضب اینگونه گفت
من به جستن زین سبب گشتم بپا
تا ز خفت خویش را سازم رها
من اگر چه روزه ام را خورد ه ام
لیک از این خوردنم افسرد ه ام
نان خشکی کنج خلوت بی خورشت
سرزنشها میشوم زین کار زشت!!
مال مردم می برند در آشکار
حق مردم میخورند با افتخار
در چنین اوضاع من شرمنده ام
چونکه نانم کنج خلوت خورد ه ام !!!
پس به جستن از همه اولی ترم
ماه نو بینم بگیرم در برم
گویمش آی و رها سازم زغم
کرده این امت به کفرم متهم
چون که خوردم نان خشکی در صیام
پس شدم کافر به معنای تمام !
کاش جای خوردن مال حرام
دیگران هم روزه خوردی در صیام
طاهرا تبریک گو عید صیام
روزه ها مقبول باشد والسلام
نقل شعر از : کانل تلگرامی گل بیکاری @golebikari