سوگنامه کشاورزان چوپانان
مازیاران چشم یاری داشتیم
خودغلط بود آنچه می پنداشتیم
قریب دوماه است که سیل ویرانگر قنات چوپانان را کور کرده ومردم مستاصل وناامید از همه مسوولین چشم براه ومنتظر کمکی که هرگز نخواهد رسید هستند جای تاسف است که جناب فرماندار محترم شهرستان اقلا جهت همدردی وتسلیت اهالی به منطقه نیامدند بگذریم .اینهمه تبلیغ وهیاهواز پیشرفتها وترقبات، دراستان وسیع اصفهان یک موتور ژنراتور برق ویکدستگاه پمپ یافت نمیشود تا از فوت ۱۴۰۰۰۰ درخت پسته که برای هر اصله آن بالغ بر ۱۵۰۰۰۰ تومان هزینه گردیده پیشگیری گردد ،جهاد کشاورزی روستا شاهد وگواه ادعای ماست اما حیف وصد حیف که مسوول دلسوز ومتعهدی نیست که درد مارادرک نماید ،ستاد حوادث غیر مترقبه در این میان چه نقشی دارد؟نماینده محترم شهرستان چه میکند ؟ موقع رای گرفتن ما روستاییان عزیز هستیم پس از نشستن بر صندلی های سبز رنگ مجلس دیگر از عزت می افتیم وفراموش میشویم ،برای خودمان متاسفیم که هر چهار سال باز گول میخوریم واین چرخه معیوب راباز تکرار میکنیم اما بدانند که این چهار سال هم میگذرد ومردم انشااله در دور بعد سره رااز ناسره جدا خواهند کرد انشااله.عباس زاهدی
نوشته: م- حسرت
اواسط کوچه بودم که با چهره خسته او روبرو شدم که بسمت خونه میرفت با وجود خستگی زیاد مثل همیشه لبخندی بر لب داشت در دلم او را تحسین میکردم که در مقابل فشار زندگی و تلاش شبانه روزی مانندو کوهی استوار و با صلابت گام میزد اینچنین مردانی مدار معمولی و رایج دنیوی را تغییر داده بودن زیرا انسان ساعات مشخصی قادر هستن کار کنن اما این مردان بر واژه گانی همچون خستگی و ناتوانی خط بطلان کشیده بودن. فورأ به او سلام دادم و خسته نباشی گفتم و او با مهربانی پاسخ داد.گفتم امروز خیلی هوا گرم هس گفت ما از هوا گرم تریم و گرما در مقابل ما زانو زده است اندک اندک از او دور شدم اما جواب قشنگ او ذهنم را تسخیر کرده بود. براستی آنان در مقابل تلاش و کوشش آنچنان ورزیده بودن که واژه استراحت برایشان مفهومی نداشت آنان به طور واقعی با کار عجین بودن و مهربانی و اخلاق نیک شان تحت تأثیر خستگی به خلق و خوی نامهربانی گرایشی نداشت دریغا که این مردان بزرگ رفتن و با این دنیای انباشته از نیرنگ وداع کردن. افسوس که وجود این مردان را باید در تخیلات خویش جستجو کنیم این مرد بزرگ نامش مرحوم حسینعلی مراد بود.
ارادتمند م . حسرت بهار ۱۴۰۰ چوپانان
مادرم کجایی
نوشته : م - حسرت
باز هم دلم گرفته باز هم دلتنگی باز هم بیقراری و اشکهایی که مخفیانه در بستر گونه هایم جاری گردیده باز هم استمرار احساساتی که زجرم میدهد و هرگز مرا سبک نمیسازد بی اختیار بسویی میروم که دلم امر میکند به سرزمینی که ساکنانش آنجا آرمیده اند ای وای بر من چه عزیزانی که به این دیار کوچ کردن وه چه کبوترانی که در آخرین پرواز در اینجا فرود آمدن و با پروازی دوباره بدرود گفتند. آرامگاهش را جستجو میکنم و سر بر آن میگذارم. مادرم کجا رفتی؟ مادر کجایی؟ به کدامین دیار سفر کردی که برگشتی نیست اینجا ساکنانش چه کسانی هستن که تو را از من ربودن و اینک دیدن و رجعتت برایم آرزوییست محال. اب وای من بعداز رفتنت ای مادر شانه ای نبود که سر بر آن گذارم و بگریم از جور روزگار. بعد از تو مونسی نبود که سفره دلم را بگشایم و از تنهاییها از بی وفایی و از آرزوهایم بگویم مادر هنگامیکه تو رفتی همش فریاد بود و فغان بود و اشک و ماتم. بعداز رفتن تو در ظلمات زندگی هیچ چراغی افروخته نگشت و هیچ دهانی به آواز گشوده نگشت چرا که نومیدی چون ابری بر زندگی سایه افکند و اگر بارانی بود چیزی جز بارش اشکهایم نبود. مادر کاش بودی و باز هم در سکوت و تنهایی شعر حافظ را میخواندی شرابی تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش. . . که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش. مادر کدامین گل را ببویم که هیچ گلی بوی تو را ندارد به کدامین سو روم که یکبار دیگر فقط یکبار دیگر تو را ببینم به کدامین صدا گوش دهم که هیچ صدایی صدای آرامبخش و شورانگیز تو نیست. مادر مرا صدا کن که سخت دلتنگم مرا بسوی خود بخوان که شوق دیدنت مرا کشت. مادر کجایی؟
اسفندماه ۹۹.یزد. م . حسرت
به گزارش کانال تلگرامی چوپانان امروز :شرکت تعاونی غزال چوپانان ، با هیئت مدیره و مدیر عامل و فروشنده ی جدیدفعال شد
فروشگاه هر روز از ساعت ۸ صبح درخدمت اهالی است.
آقای غلام ابوالحسنی(غلام موسی) فروشندگی شرکت را بر عهده گرفته اند .
آقای رضا عظیمی(پسر مرحوم رمضانعلی) بعنوان مدیرعامل شرکت از طرف هیئت مدیره انتخاب شده اند و مشغول خدمت میباشند .
اعضای هیئت مدیره عبارتند از :
حاج حسین سعادت (رئیس هیئت مدیره)
حاج علی اکبر جلالپور (حاج حسین)نائب رئیس هیئت مدیره
علی اکبر رفیع ( عضو )
محمدرضا حلوانی(عضو ، منشی)
جابر کلانتری(مرحوم فریدون)(عضو)
حسن جلالپور(حسین محمد یوسف) (بازرس)
امیدواریم این عزیزان در مسیر انتخابی موفق و سربلند باشند
علینقی جلال پیمانکار خدمات دهیاری چوپانان شد
در مناقصه انتخاب پیمانکار خدمات دهیاری چوپانان آقای علینقی جلال برنده مناقصه شد و از این پس خدمات دهیاری چوپانان به وسیله ایشان مدیریت می شود امیداوریم خداوند به ایشان مدد دهد تادر این امر مهم موفق گردند
شماره تماس آقای جلال : ۰۹۱۳۷۸۴۰۱۷۰
حاجی استاد اصغر افضل، معماری کاردان و بنّائی همه فن حریف
مقاله مصاحبه زیر در بهن ماه ۹۲ در همین وبلاگ منتشر شد و امروز به مناسبت در گذشت شادروان حاج استا اصغر باز نشر می شود خداوند آن شاد روان را بیامرزد
چوپانان امروز ما ، نتیجه تلاش بزرگ مردان و زنانی است که در طول یک قرن زحمات جانفرسایی را متحمّل شده اند و هر کدام با توجه به تخصص و علم ونیروی کار و درایت وکاردانی و سرمایه خویش چوپانان را به امروز رسانده اند و آن را چون نگینی در کویر در کنار ریگ جن به مانند عروسی رویایی بر تخت نشانده اند که امروز دل هر سیاح و جهانگردی را می رباید و همه را انگشت به دهان می نماید ، در این راه افراد بسیاری کوشیده اند و من بر آنم که تا در توانم هست از تک تک آنها قدری دانی کنم و شرح حالشان را بیارایم ،چون دست توانای آتها چنین زیبایی مسحور کننده ای را در دل کویر نگاشته است.
و یکی از این بزرگان حاج استاد اصغر افضل است او که در بنای معماری سنتی چوپانان همچون ، معلم استادش سنگ تمام گذاشته و هم در ساختن بخش اعظمی از چوپانان تلاش نموده و هم تعدادی بنّا و معمار در مکتب خویش برای سازندگی چوپانان، تربیت نموده است و علم و مهارت خود را به آنان منتقل نموده است او در باره معرفی خویش چنین می گوید:
"متولد چوپانانم از پدر و مادری جندقی در سال 1308. هشت ساله بودم که روزی مادرم مرا نزد استاد محمد حسین ( نظریان ) برد و از او خواهش کرد که مرا به شاگردی قبول کند. این شد که من بنّا شدم و تا قدرت ایستادن روی داربست را داشتم کار کردم. از همان روزهای اول چون رضایت صاحب کار برایم مهم بود با تمام توان کار می کردم و همیشه کمترین دستمزد را برای خودم در نظر می گرفتم. چون اعتقاد داشتم که آنها به کار من احتیاج دارند پس هرچه دستمزد بخواهم مجبورند و می دهند اما ته دلشان راضی نیست و در این مال خیر و برکت نیست. برای ساختن خانه خودم خیلیها حاضر بودند در مقابل یک روز کار من سه و حتی چهار روز برای من کار کنند اما من به دو روز قانع بودم."
استاد افضل از مردان مومن و وظیفه شناس و قانع و تلاشگر و مردمدار و سختکوش و دقیق چوپانان است او اعتقاد شدید به لقمه حلال دارد و نه تنها خودش، وظیفه اش را به بهترین نحو انجام می دهد بلکه کارگر زیر دست او نیز باید چون استاد، وجدان کاری داشته باشد . استاد، چوپانان را دوست دارد و به مردمش عشق می ورزد او در مقابل این پرسش ما که : حاج استاد جندق را بیشتر دوست دارید یا چوپانان را ؟ می گوید:
" چوپانان. حتی موقعیت شغلی خوبی در جندق توسط مرحوم عامری به من پیشنهاد شد که قبول نکردم او یک قواره زمین مسکونی (نزدیک400 متر) به من هدیه داد که خانه بسازم و در جندق سکونت کنم. نمیدانم چرا هم آن روز و هم حالا در جندق احساس غربت می کنم با اینکه قوم و خویش فراوان دارم. نمیدانم شاید زادگاه آدم یک جور دیگریست."
استاد افضل، مردی متواضع است و از گزافگویی پرهیز می نماید وقتی از ایشان پرسیده می شود کة : می گویند 20-30 در صد خانه های چوپانان، حجت آباد و آشتیان را شما ساختید؟ پاسخش نشان تواضع دارد مختصر می گوید:
" در صدش را نمیدانم اما خیلی هایش را."
حاج استاد اصغر در چوپانان با یک خانواده اصیل چوپانانی ازدواج می کند که مطمئناً همسر ایشان نقش بسزایی در موّفّقیت او در کارها و در تربیت فرزندانش داشته است ،حاجیه منور خانم همسر استاد اصغر زنی کاردان، خوش سلیقه، مهربان، قانع و متدین و دقیق بود به همین علت نیز، استاد از نظر تربیت فرزندان خیالش کاملاً جمع بود. نتیجه این وصلت 6 پسر تحصیلکرده و2 دختر بود که باعث افتخار چوپانان هستند و استاد آقا مهدی افضل از پیشکسوتان فرهنگی کشورند که در دوران باز نشستگی دست به قلم برده اند و تا کنون دو اثر گرانبها برای پاسداری از چوپانان تحریر و چاپ نموده اند.و من از فرزند دیگر ایشان حسن افضل نیز آثار ترجمه شده علمی چندی را مشاهده کرده ام.
استاد افضل در همان دوران جوانی، به استخدام معدن سرب نخلک در آمدند و در نخلک نیز عهده دار امور بنّایی در این معدن دولتی شدند استاد افضل تقریبا همیشه نفر آخری بودند که سوار کمپرسی دولتی بعد از یک هفته تلاش می شدند ایشان در این مورد چنین بیان می کنند:
" پنجشنبه ها خیلی ها که کارشان زودتر تمام می شد یا کارشان کنتراتی بود زودتر سوار میشدند اما من تا دقیقه آخر کار می کردم. همسفرها هم عادت کرده بودند و تاخیر مرا تحمل می کردند."
ایشان در باره معماری چوپانان و نظم هندسی آن چنین اعتقاد دارند:
" استاد مردم چوپانان این نظم خانه ها، کوچه ها و خیابانها را مدیون چه کسانی هستند؟
میرسید علی اردکانی، که معماری، مسجد ساز بود، اول خیابان دشت و زمینهای زراعی را طراحی کرد که بعد هم خیابان اصلی و کوچه ها از روی آن طراحی و اجرا شد. و بعد هم نظارتی بود که کدخداها و این اواخر مرحوم عبدالرحیم زاهدی با جدیت انجام میداد و الا در همین اواخر در حاشیه شهرهای بزرگ دیده میشود هر جا جوی آب پیچیده کوچه هم پیچیده و خانه ها هم به تبع آن."
ضمن تشکر از جناب استاد آقا مهدی افضل که مرا در تهیه این بیوگرافی مدد فرمودند از ایشان تقاضا دارم که شرح کاملی از تجربیات و خاطرات پدر گرامیشان را تهیه و جهت انتشار در اختیار همگان قرار دهند برای نمونه من یکی از تجربیات استاد افضل را که در نوشته های فرزندشان خواندم طرز ساختن آب انبار بود که واقعاً برای من مبحث جالبی بود
در پایان طول عمرو سلامتی و تندرستی برای استاد حاج اصغر آرزومندم