ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
آش شلهقلمکار
(بخش سوم، پارهی دوم)
نویسنده : محمد مستقیمی
در انتهای گفتوگوی دوستانهی سرکار آقا و پدر بزرگ در آن عصر باشکوه بر دامنهی کوه انبار، ناگهان شیخ با اشاره به دشت گسترده در زیر پایشان میگوید:
حاجی محمّدعلی! من در این جا یک آبادی بزرگ میبینم!
به جملهی شیخ توجّه کنید! میگوید میبینم؛ پس این پیشبینی است نه کرامت. پیشبینی حاصل از آگاهی این مرد بزرگ به جغرافیای منطقه و مسایل زمینشناسی و آبشناسی و خیلی چیزهای دیگر که این آگاهی مرا هم به تعظیم وامیدارد امّا یک شگرد دیگر در بیان شیخ هست که کمی دقّت میخواهد باز هم به جمله توجّه کنید! شیخ نمیگوید که حاجی این جا مستعد احداث یک قنات پرآب است که به نظر من باید همین را میگفت بلکه میگوید: من در این جا ک آبادی بزرگ میبینم؛ جمله شیخ محقق شدن همان جمله را در بر دارد این است که جمله رنگ کرامت به خود میگیرد و بلای بر سر پدر بزرگ من میآورد که نگو و نپرس! ادبیات و دستور زبان جملهی شیخ رنگ عوامفریبی دارد. او آگاهی خود را به گونهای بیان میکند که انگار به او وحی شده است؛ همان برداشتی که پدر بزرگ از آن کرده است حال چرا شیخ این ادبیات را انتخاب میکند به ذات این طبقه برمیگردد. ادبیات این گروه همین است. آن جملهی پیشنهادی من رنگ علمی دارد و این جملهی شیخ رنگ وحی و الهام و عوام هم دومی را بهتر میپسندد و اگر جناب شیخ این ادبیات را به کار نگرفته بود امروز چوپانانی در جغرافیای ایران نبود و معلوم نبود من کجایی هستم؟ شاید همان انارکی باقی میماندم و یا شاید اصلاً به وجود نمیآمدم که امروز بنشینم و ناخن بزنم و رفتارهای گذشتگان را حلاجّی کنم.
به عکسهای زیر توجّه کنید تا به همان نتجهای برسید که من رسیدم:
دشت چوپانان از چشمانداز جنوب
دشت چوپانان از چشمانداز غرب
دشت چوپانان از چشمانداز شمال
دشت چوپانان از چشمانداز شرق
محل اتراق کاروان حاج محمدعلی رمضان انارکی
پیشبینی شیخ و یا به قول پدر بزرگ پیشگویی سرکار آقا با او چه کرد!؟ چنان ذهن او را مشغول ساخت که دیگر حتّی به سخنان شیخ هم توجّهای نداشت و یا شاید در به تأخیر انداختن سفر هم دیگر نکوشید و با آن که شب در راه بود باباحاجی دستور حرکت داد نه این که از مؤانست با شیخ سیر شده باشد نه! بلکه میترسید دیگری بر او سبقت بگیرد. او کرامت شیخ را حق خود میدانست. نکند شیخ به دیگری هم گفته باشد! یا نکند این گفتوگو را دیگران هم در کاروان شنیده باشند! این بود که باباحاجی به ولوله افتاد به حدّی که دیگر نفهمید کی و چگونه از آن منزل بار کردند؟ و چگونه از شیخ جدا شد؟ و کی به سمنان رسید و بازگشت؟ و کی و چگونه شتران خود را فروخت و با مبلغ قابل توجّهی پول نقد به انارک بازگشت؟
رفتار پدر بزرگ پس از این سفر، شگفتی همه را برانگیخت و او هم دلیلی برای این تغییر رفتار خود یا نداشت یا بیان نمیکرد به هر حال در انارک هم آرام نگرفت. معلوم نیست پدر بزرگ چقدر با خویشتن جنگیده است در این که تنها دست به کار شود یا از دوستان و اقوام هم کمک بگیرد که برآورد مخارج کار و ترس از کم آوردن او را از این دو دلی بیرون آورد و به سراغ چهار تن از خویشاوندان خود در انارک رفت: محمّدعلی محمد ابراهیم، حاج محمّد حاج محمّدرحیم، محمّد حاج عبدالله، محمّدباقر حاج محمّدجعفر(باقر حاج محمّد) و آنها هم استقبال کردند و این پنچ محمّد رفاقتی را پایه گذاردند که تا پایان عمر که هیچ به دوستی فرزندانشان انجامید و تا پایان عمر آنان هم دوام یافت و چه خوش حال بودند و چه خوشیمن و با شگون میدانستند همنامی خویش را که هر پنج تن محمّد نام بودند و لابد این را هم از توجّهات الهی که در کرامت سرکار آقا نهفته و از آن نشإت گرفته بود؛ میدانستند. من از تمایلات مشربی آن چهار تن اطلّلاعی ندارم امّا در مورد پدر بزرگ میدانم و میتوانم حدس بزنم و اختیارش را هم دارم چون پدر بزرگ خودم است و حق دارم حتّی با باورهای او شوخی کنم حالا پدر بزرگ از ابتدا تمایلات شیخیگری داشته یا پس از به تحقّق پیوستن پیشگویی و کرامت شیخ به این مشرب پیوسته است درست معلومم نیست.
این پنج تن با تدارک بیل و کلنگ و دلو و ریسمان و چرخ چاه، مقنّی و کارگر عازم منطقه شدند و پس از مطالعه و ترازکشی از دشت چوپانان به منطقهی پوزه وربند و محل مادرچاه قنات چوپانان رسیدند که در آن زمان چاه آبی به نام چاه چوپانان(چوپانها) که آب شرب گوسفندان و دامداران منطقه را تأمین میکرد؛ رسیدند و با حفر مادرچاه در عمق 30 متری به آب دست یافتند و با در نظر گرفتن 10 متر زیر آب بنای قنات را بر 40 متری نهادند و با چند گروه مشغول کندن قنات هجده کیلومتری شدند.[1]
محمد مستقیمی - راهی
[1] - در حال حاضر، بعد از 120 سال، عمق مادرچاه 45 متر است با آبدهی 30 لیتر بر ثانیه