ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آش شلهفلمکار
(بخش نخست)
(پارهی دوم)
نوشته : محمد مستقیمی
انگار خیلی پرت شدیم برگردیم به گذشته: این مرد ریزنقش پرکار و پر تلاش، باباحاجی، خانهای در انارک دارد که خوشبختانه اخیراً به مالکیّت یکی از فرهنگدوستان دلسوز در آمده و آن را به همان اسلوب اولیّه احیاء کردهاست[15] بله خانهای در انارک و زن و زندگی نسبتاً رو به راه و خوب. زن او «سلطان»[16] که چون مادر بزرگ من نیست؛ زیاد وارد جزئیاتش نمیشوم؛ نه هنوز مادر بزرگ من پا به میدان مبارزه نگذاشته است و این «سلطان بانو»، زندگی «بابا حاجی» را در غیاب او، هنگام سفرهای گهگاه دور و دراز اداره میکند که چندان هم مشکل نیست چون انارک که چندان بزرگ نیست و همه تقریباً قوم و خویشند و حضور یا غیاب بعضی در این خانوادهی بزرگ قبیلهای شاید اصلاً به نظر نیاید و زندگی «بابا حاجی» هم که چندان پیچیدگی ندارد: مالکیّت کوچکی از آب چشمه ملو[17] که باغچویی را در انارک سیراب میکند و جند حبّهای هم مالکیّت قنات اسماعیلان[18] و انگار چند حبّه هم در گرمه[19] که پستهکاری، صیفیکاری و نخلستان داری اسماعیلان و گرمه به دست رعایا میچرخد و جمع و جور کردن بقیّهی کارها چندان مشکل نیست و سلطان از پس همه به خوبی برمیآید؛ مشکل اداره سیصد –چهارصد نفر شتر و بیابان و تشنگی و گرسنگی کویر و باد و باران و سیل و تگرگ و اموال و جان مردم و راههای ناامن و درگیری با بلوچ و کاشی و باصری و این دلهدزد وآن یاغی گرسنهی دولت و هزار کوفت و زهر مار دیگر است که اینها همه، گاو نر میخواهد و مرد کهن که همگی بر دوش کوچولوی «بابا حاجی» است.
خانهی حاجمحمدعلی رمضان در انارک
نوادگان حاج محمدعلی به اتفاق آقای ابراهیمی در همان خانه:
از مزرعهی اسماعیلان گفتیم و بهتر است از علاقهی «بابا حاجی» به این مزرعه که دم دست و در نزدیکی انارک است هم به اشاره چند کلمهای بگوییم. «بابا حاجی» با آ ن همه مشغلهی پر درد سر و آوارگیزایش، اهل دین و دیانت، باور و اعتقاد و نذر و نیاز نیز هست البتّه به احتمال بسیار قوی با تمایلات شیخیگری؛ این است که عبادات واجب و مستحب گاهی از او سر میزند؛ به حج میرود و حاجی میشود، خود و خانواده و نوه و نتیجههای خود را به دنبال پیشگویی یک ملای شیخی[20] ساکن کویر تفته و سوزان میکند که داستانش مفصّل است یا اصلاً بگوییم اصل داستان ما همین پیروی است که جز از یک شیخی پایبند و معتقد از هیچ کس دیگر بر نمیآید و هر چه هر کس، چه فرزندانش چه غیر شاهد بیاورند و قسم و آیه که پدرشان شیخی نبوده من یکی که باور نمیکنم، به نظر من اگر یک شیخی در عالم بوده باشد، «بابا حاجی» است و بس حالا خواهید دید که من راست میگویم یا فرزندانش که به دلایلی مشرب پدرشان را حاشا میکردند ولی من که ملاحظهای در کار نمیبینم؛ من فقط اطمینان دارم که باور به معنای واقعی کارهایی میکند کارستان؛ دیگر باور به چی و کی، تفاوتی ندارد. از نذرش هم پیداست که «بابا حاجی» انسان باورمندیست. یک نذر ماندنی که هنوز که هنوز است پا بر جا و به قولی باقیات و صالحات است که به گزارشش میارزد:
محمّد مستقیمی (راهی)
ادامه دارد...
پینوشتها:
----------------------------------------
[17] - چشمهی کم آبی که تنها آب موجود در انارک است و آب شیرین و گوارایی دارد که مازاد استفادههای آشامیدنی و شستوشوی به چند باغ کوچک میرود که آنها را «باغچو» مینامند که به گویش محلی «باغ کوچک یا همان باغچه» است.
[18] - این مزرعه بیشتر پستهکاری بوده و هست که ارث پدر نگارنده بود؛ فروخته و برای معدن شیخ هزینه شد.
[19] - این مالکیت به یاد نگارنده است که هنوز شیرینی خرماهای خوب آن را زیر دندانم حس میکنم که آن هم مرده ریگی بود که هزینه معدنکاری نافرجام پدر و عموی نگارنده شد
[20] - «شیخیه» فرقهای است که مؤسّس آن شیخ احمد احسائی است.
شیخ احمد در سال 1166 ق، در احساء متولد گردید و در سال 1186 به کربلا رفت و از محضر علمای شیعه استفاده نمود. او در سفر خود به ایران به منظور زیارت امام رضا (ع) در یزد ساکن گردید و چندی بعد به دعوت فتحعلی شاه به تهران رفت و سپس به دعوت محمد علی میرزا درکرمانشاهان مسکن گزید و بعد از مرگ محمد علی میرزا به قزوین رفت. در آن جا بود که به خاطر ابراز برخی عقاید، مورد تکفیر علمای شیعهقرار گرفت و به ناچار ایران را به قصد عراق و آن را جا به قصد موطن خود ترک کرد و در همین سفر در نزدیکی مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع دفن گردید.
از اعتقادات اوست:
1) ائمه علل اربعه (چهارگانه) عالم میباشند.
2) معرفت رکن رابع (که همانا شیوخ و بزرگان شیخیه میباشند) در کنار معرفت خدا و پیامبران و ائمه به عنوان اصول دین شمرده میشوند.
3) قرآن کلام نبی (ص) است.
4) امام عصر (ع) در عالمی روحانی که غیر از این عالم مادی است؛ زندگی میکند.
5) رکن رابع، نایب خاص امام عصر (ع) است و او هم از این مقام برخوردار است و....
نکته حائز اهمیت این است که: این اعتقادات زمینه را برای زایش فرقهی کشفیه و در ادامهی آن، پیدایش بابیه و بهاییه فراهم کرد و کار به جایی رسید که عدهای به رکن بودن خود بسنده نکنند و ادعای مهدویت و در نهایت ادعای الوهیّت نمایند.
منبع: (http://www.nooreaseman.com/forum370/thread10955.html)