به گزارش خبرنگار مهر، مدتی است عملیات دوبانده کردن جاده جندق – معلمان شروع شده ولی پیشرفت چندانی نداشته و این جاده همچنان هموطنان را به کام مرگ می کشاند و خانواده ها را داغدار می کند.
با وجود کشته شدن معلمان دامغانی، کشته شدن تمامی سرنشینان خودروی سمند اصفهانی در اثر برخورد با کامیون که یکی دوماه اخیر در این جاده اتفاق افتاد، حادثه تصادف اخیر یک دستگاه کامیونت با نیسان که هر دو راننده خودرو جوان و از شهروند دامغانی بودند را به کام مرگ کشاند و خانواده هایی را داغدار کرد و نظیر اینگونه حوادث طی سالهای اخیر می طلبد تا برای رفع مشکلات آن از سوی مسئولان چاره اندیشی شود.
هر چند مسئولان ارشد کشوری، استانی و شهرستانی در تمامی مصاحبه های خود این جاده را به عنوان کریدور شمال به جنوب و از پر اهمیت ترین و اقتصادی ترین جاده های کشور به عنوان محور مواصلاتی نام می برند اما خطرات جانی نیز شهروندان دامغانی و دیگر هموطنانمان را کماکان تهدید می کند.برای مطالعه بقیه مطالب به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...
آخرش مسافر خودمی
از :دکتر حمید زاهدی
کنارخیابان وایستاده بودم
باخودم گفتم آخرین مدل ماشینی که در آینده سوارمیشم چیه؟؟؟
همون لحظه یه آمبولانس نعش کش ازبغلم ردشد؛
روش نوشته بود:
؛؛فکرشو نکن،آخرش مسافر خودمی؛؛...?
خانه تکانی هنگام نوروز در ایراج قدیم و.....
در روستای ایراج به دلیل اینکه در زمان قدیم مردم ازنعمت نفت وبرق محروم بودند در زمستان فضای خانه را به وسیله چوب وذغال گرم میکردند وبه قول معروف اجاق وبخاری دیواری داشتند یه چیزی تو مایه های شومینه خودمان مردم ایراج حدود همین مواقع که هوا رو به گرمی میرفت ودیگر به اجاق نیاز نداشتند شروع به خانه تکانی می کردند چون اتاقها به علت استفاده از ذغال وهیزم دود زده وسیاه میشد مهمترین کار تمیز کردن دیوار وسقف بود. که برای این کار از روش جالبی استفاده میکردند اولین کار این بود که دخترکان ده تا دوازده سال همراه با هم به( دره بیدوها )بالای کلاته ایراج میرفتند واز آنجا گِل سرخ آنهم در چند نوبت می آوردند واین گل را با آب مخلوط می کردند و حسابی آن را رقیق میکردند ودر کاسه ای میریختند وزیر سقف وبه دیوارها می پاشیدند تا رنگ سیاه از بین برود ومرحله دوم آوردن گل زرد بود که از خانه حاج سروی ویا از خانه خدابیامرز عباس سیما می آوردنداما مرحله سوم آودن گِل سفید از پشت برج بودباز هم دخترها به آنجا میرفتند واز محلی که در آن گل سفید بود وآنقدر که از آنجا گل برداشته بودند به صورت گودال در آمده مقداری گل سفید می آوردند. گل زرد را هم به همان صورت رقیق کرده ودر کاسه ای میریختند و در جاهایی که گِل قرمز را ریخته بودند میپاشیدند تا رنگ اتاق روشنتر شود اما مرحله بعد و آخرین مرحله گل سفید بود که این گل را هم به همان صورت رقیق می کردند وزیر سقف میپاشیدند تا سقف یک دست سفید شود وبه دیوارها هم کمی میپاشیدند تا رنگ اتاق حسابی باز شود واز تاریکی به در آید اما بعضیها به این گِلها نقش ونگار میدادندوبا گل قرمز روی دیوار وبیشتر طاقچه دایره ای میکشیدند وتوی آن را با گل سفید می پوشاندند وپس از پایان کار در اتاق را باز می انداختند تا گلها خشک شود .در آن زمان نه پودر لباسشویی بود ونه فرش وموکت اما مردم همان زیلو ویا لباسهای خودرا برای عید ویا غیر عید با اشنان می شستند (اشنان گیاهی است که ریشه آن را در می آورند واین ریشه راپس از خشک شدن میکوبند و به جای پودر لباسشویی استفاده میکنند که تمیزی فوق العاده ای دارد) رخت ولباسها را هم که می شستند ودیگر آماده برای سال جدید بودند چه خوب بود آن زمان تشریفاتی در کار نبود برای سفره عید در آن زمان تخم مرغ رنگ میکردند و رنگ کردن تخم مرغ هم برای خودش جذابیتهایی داشت مقداری از پوست بادام کوهی که تر باشد را داخل آب جوش همراه با تخم مرغ میجوشاندند وهنگامی که تخم مرغ پخته میشد رنگ این چوب رابه خود میگرفت وقرمز رنگ میشد اما بعضیها هم گل سوسن را به جای پوست بادام کوهی انتخاب میکردند ورنگ تخم مرغ بنفش میشد صبح عید که میشد بچه های فامیل به جای پول تخم مرغ رنگ شده عیدی میگرفتند وباچه شادی آن را میخوردند سر سفره عید چه چیزهایی بود که الان در خاطره هایمان جا خوش کرده است (سبزه بود نان وتره صحرایی بود.برنج بود.دونو. بنه .کوشه.شاهدانه.کنجد) وبلا استثنا هم بر سردرگاه خانه ایراجیها دسته ای علف سبز که بیشتر جو وگندم بود آویزان میکردند که سال سبز وپر برکتی داشته باشند وخیلی از سنتهای دیگر که من از آنها بی خبرم خوش به حال آن مردم اگر فقیر هم بودند از محبت غنی بودندحداقل دلشان خوش بود(دل خوش سیری چند؟؟؟) اما زمان گذشت وچرخید تا که رسیدیم به اکنون شکر خدا همه چیز فراوان است همه با لباسهای نو وسفره های عیدپروپیمان سال نو را آغاز میکنیم عیدیهامان اسکناسهای سبز تا نشده است اما دیگر شور وشوقی نمانده است باور میکنید این عیدها با آن عیدها تفاوت عمده ای دارد همه اتاقهارنگ زده و سفید شده است اماآیا دیگر ردی از دخترانی که گِل می آوردندمانده است؟؟؟؟ آیا دیگر در ایراج کسی تخم مرغ رنگ میکند ؟؟؟آیابچه های ما به جای عیدی تخم مرغ از ما قبول میکنند؟؟؟آیا عیدهایمان واقعا عید است؟؟؟
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود، که صدایم میزد.
پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم:
چه کسی با من، حرف میزند؟
سوسماری لغزید.
راه افتادم.
یونجهزاری سر راه.
بعد جالیز خیار، بوتههای گل رنگ
و فراموشی خاک.
لب آبی
گیوهها را کندم، و نشستم، پاها در آب:
"من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه.
چه کسی پشت درختان است؟
هیچ، میچرخد گاوی در کرت
ظهر تابستان است.
سایهها میدانند، که چه تابستانی است.
سایههایی بیلک،
گوشهیی روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند
تصاویری از این گل پاشیها و نقش زنیها
چند
سالی است که شهرستان خوروبیابانک مورد توجه تهیه کنندگان و کارکردانان
بسیاری قرار گرفته است و در طول این سالها لوکیشن های بسیاری از فیلم ها در
این منطقه ضبط گردیده است. در هفته های اخیر فیلم پیغمبر رحمت(ص) به
کارگردانی حاج محمد تقی انصاری و تهیه کننده محمد مصری پور جهت پخش در شبکه
برون مرزی سحر در حال فیلمبرداری است. این فیلم بخشی از زندگی حضرت محمد
(ص) است که تمامی لوکیشن های این فیلم در شهرستان خوروبیابانک ضبط می گردد.
لازم بذکر است بازیگرانی همچون حسن اسدی، علی جاویدفر، حسین توشه، ازاده
ریاضی و.....در این فیلم نقش ایفا می نمایند.