ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در زیر سایهبان سوگ سایه
»مژده بده، مژده بده، یار پسندید تو را
سایه او گشتی و او برد به خورشید تو را»
تا بدرخشی خوش در عرصهی میدان ادب
پیکرهپرداز هنر خوب تراشید تو را
چنگ به شور آورد و عود در آتش زد تا
نغمهی خوش ساز کنی برد به ناهید تو را
زهره که خود بود خدای هنر آمد به نوا
ناگه از اوج فرود آمد بر خاک و پرستید تو را
» یار پسندید تو را مژده بده، مژده بده
سایه او گشتی و او برد به خورشید تو را»
خورشید هم داغزنان از سر ما سایه ربود
برد کند یکسر همسایهی «امید» تو را
م – راهی