ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مادرم کجایی
نوشته : م - حسرت
باز هم دلم گرفته باز هم دلتنگی باز هم بیقراری و اشکهایی که مخفیانه در بستر گونه هایم جاری گردیده باز هم استمرار احساساتی که زجرم میدهد و هرگز مرا سبک نمیسازد بی اختیار بسویی میروم که دلم امر میکند به سرزمینی که ساکنانش آنجا آرمیده اند ای وای بر من چه عزیزانی که به این دیار کوچ کردن وه چه کبوترانی که در آخرین پرواز در اینجا فرود آمدن و با پروازی دوباره بدرود گفتند. آرامگاهش را جستجو میکنم و سر بر آن میگذارم. مادرم کجا رفتی؟ مادر کجایی؟ به کدامین دیار سفر کردی که برگشتی نیست اینجا ساکنانش چه کسانی هستن که تو را از من ربودن و اینک دیدن و رجعتت برایم آرزوییست محال. اب وای من بعداز رفتنت ای مادر شانه ای نبود که سر بر آن گذارم و بگریم از جور روزگار. بعد از تو مونسی نبود که سفره دلم را بگشایم و از تنهاییها از بی وفایی و از آرزوهایم بگویم مادر هنگامیکه تو رفتی همش فریاد بود و فغان بود و اشک و ماتم. بعداز رفتن تو در ظلمات زندگی هیچ چراغی افروخته نگشت و هیچ دهانی به آواز گشوده نگشت چرا که نومیدی چون ابری بر زندگی سایه افکند و اگر بارانی بود چیزی جز بارش اشکهایم نبود. مادر کاش بودی و باز هم در سکوت و تنهایی شعر حافظ را میخواندی شرابی تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش. . . که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش. مادر کدامین گل را ببویم که هیچ گلی بوی تو را ندارد به کدامین سو روم که یکبار دیگر فقط یکبار دیگر تو را ببینم به کدامین صدا گوش دهم که هیچ صدایی صدای آرامبخش و شورانگیز تو نیست. مادر مرا صدا کن که سخت دلتنگم مرا بسوی خود بخوان که شوق دیدنت مرا کشت. مادر کجایی؟
اسفندماه ۹۹.یزد. م . حسرت
خدا صبرت بده.
یه سر میای وبم لطفا