چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com
چوپانان آباد

چوپانان آباد

نمیذارم دیگه تنهات چوپونون choopananabad@yahoo.com

یادی از حسین آممد


نوشته: محمود همایونی
با عرض سلام 
خسته از بیکاری بسوی خونه حرکت کردم ایام بسختی میگذشت و تقریبا برایم عذاب آور شده بود وارد خونه که شدم باز هم آوای دلنشین مادر توجه ام را جلب کرد مثل بیشتر اوقات در آشپزخونه مشغول بود و شعری را دکلمه میکرد 
دردا که درد ما به دوایی نمیرسد . . . وین کار ما به برگ و نوایی نمیرسد . راهی که میرویم به پایان نمی بریم . . . جهدی که میکنیم بجایی نمیرسد .
وارد حیاط شدم و با صدای بلند گفتم مادر چکار میکنی؟ باز داری شعر مردم را خراب میکنی؟من نمیدونستم شعر از چه شاعری بود ولی به شوخی گفتم مادر بقیه اش را چرا نمیخونی لابد بلد نیستی؟در جواب گفت حالا یا بلدم یا بلد نیستم تو چکار بکار من داری برو پی کارت ؟پسره راست راست میگرده و نمیگه باید بره سر کار . گفتم مادر کار کجا بوده تو پیدا اگر کردی سلام مرا بهش برسون .گفت چرا نمیری پیش حسین آق محمد تا دستت را جنگلبانی بند کنه؟گفتم چشم مادر شب میرم خونه شون بهش میگم .گفتم حالا اگر کاری داری انجام بدم گفت نمیخواد تو جز خرابکاری کار دیگه ای بلد نیستی .بالاخره شب شد و تنها رفتم در خونه مرحوم حسین آق محمد و در زدم در خونه مثل همه خونه ها باز بود و من حیاط را میدیدم دیری نگذشت که خود حسین اومد  سلام کردم و او با مهربونی جواب داد گفتم حسین من بیکارم میخوام کار کنم گفت خیلی خب . اینکه ناراحتی نداره فردا صبح ساعت 6 سر کوچه حسن یاور آماده باش .تشکر کردم و خوشحال رفتم خونه . صبح که رفتم جنگلبانی چند تا از دوستان دیگرم هم حضور داشتند مثل حسن خوشحال و علی رحمتی و بهنام کاظمی و و و .بالاخره در جنگلبانی چند ماهی مشغول بودم . آخ که چه دوران خوب و خوشی بود اگر چه آبیاری بوته های تاق کاری سنگین بحساب میومد ولی برای ما سخت نبود .  
ارادتمند م . حسرت .مهرماه 99 یزد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد