ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در سال 1364 بهنام به شهادت رسید و چون برادر کوچکتر او سرباز بود و بنا بر قوانین سربازی یک نفر از خانواده میتوانست از سربازی معاف شود من پیگیر کارهای او شدم. باید به چوپانان میرفتم و استشهاد محلی تهیه میکردم که پدر شهید یک همسر و پنج فرزند دارد با مهر و امضای شورا و پاسگاه ژاندارمری و بعد برای تأیید تعداد اولاد به ادارهی ثبت نایین رفتم بعد از خروج از ادارهی ثبت متوجهی سازمان زمین شهری که در همان نزدیکی بود شدم برای اطمینان از موقعیت زمینی که از اموال دو پدر بزرگ شهید بود به سازمان رفتم و در مورد زمین مورد نظر صحبت کردم و پاسخ شنیدم که: این زمین جزء اموال عمومی است و به شما تعلق نمیگیرد گفتم: من هم برای کارهای عمومی میخواهم نه برای خودم. درخواستی نوشتم و به امضای رییس سازمان رسید و ثبت شد یک کپی از آن نامه را تهیه کردم و در پروندهای که برای خود در این مورد ساخته بودم قرار دادم. بعد از کارهای سربازی پسرم به دنبال وصول مبلغ 200 هزار تومان دیهی شهید بهنام به تهران رفتم؛ به لویزان محل فرماندهی ارتش و مبلغ دیه را تقاضا کردم و آقای نشاط که مسؤول کارهای شهدای استان اصفهان بود گفت: این خانم میخواهد با این پول در زادگاه فرزند شهیدش کتابخانهای بنا کند. پس از آن دستور دادند که دو حساب در بانک ملی در اصفهان باز کنید و شماره حساب را برای ما بفرستید. آن مبلغ را در سال 1367 به حساب ما واریز شد.
خیرین کتابخانه ساز والدین شهید قوامزاده
۲_ مرحوم رحمت الله)(علی) قوامزاده فرزندحاج محمدحاج مندلی رمضان
من خودم کارمند اداره ی ارشاد اسلامی اصفهان بودم. به مدیر کل مراجعه کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم و ایشان هم با یک روحیهی شاد از من استقبال کرد و جواب مثبت و قول همکاری داد. برای اقدام به نایین و به سازمان زمین شهری رفتم؛ نامهای دادند که به شورای چوپانان مراجعه کن در آن زمان رییس شورا پدر یک شهید بود ولی دید بازی نداشت میخواست فقط 200 متر مربع از این زمین را واگذار کند که با گفتگو او را قانع کردم و تمام زمین که 920 متر مربع بود واگذار شد و برای شروع کار ساخت و انجام کارهای اداری به استانداری مراجعه کردم استاندار پیشنهاد کرد که ساختمان را ضد زلزله بسازید و من گفتم که بودجهی ما کافی نیست و ایشان مبلغ 20 هزار تومان برای مقاومسازی ساختمان کمک کردند و ساخت آن با فونداسیون بتون آرمه مدت زیادی به طول انجامید ولی بالاخره ساخته شد و بایستی حسابهای ساخت آن بسته میشد دیدم قرض من به کارگر و بنا و مصالحفروش زیاد است و دیگر بودجهای نمانده است در 1372 خود را از خدمت بازخرید کردم و با مبلغی که از ادارهی ارشاد در قبال خرید خدمت خود دریافت داشتم تمام بده ها را پرداخت کرده و با تسویه حساب کامل کتابخانه به ادارهی ارشاد تحویل داده شد.
تجهیزات ساختمان از قبیل قفسهها، میزها، کتابها را ادارهی ارشاد تقبل کرد و اکنون مثل تمام کتابخانههای کشور کتاب و مجله و دیگر امکانات را دریافت میکرد و هر ماه یک کارتن کتاب از تهران میآمد در مراسم افتتاح کتابخانه، مدیر کل ارشاد به بچههای سوم راهنمایی که سرود میخواندند قول داد که: اگر کسی یک تلویزیون برای کتابخانه بخرد من هم یک دستگاه ویدئو به شما هدیه میکنم.